فرهنگ و هنر

حالا هر چقدر صدای سالن را زیاد کنید

حالا هر چقدر صدای سالن را زیاد کنید

به گزارش خبرگزاری برگزیده،الناز شاکردوست که هنوز بی‌توجهی داوران به دو بازی درجه یک همزمان خود در ابلق و تی‌تی در جشنواره سال ۱۳۹۹ را در یاد دارد (آن هم در دو پرسوناژ سخت یکی با لهجه آذری و یکی با لهجه گیلکی) نمی‌توانست باور کند که تک فیلم او در جشنواره امسال یعنی بی‌بدن از دایره رقابت خارج مانده باشد.

مسئولان جشنواره البته توضیحات خودشان را ارائه کردند اما به او حق می‌دهیم که باور نکرده باشد. پس از این حجم خبر و خاطره از ملاحظه کاری‌ها و ترس‌ها و حسابگری‌های بچگانه مسئولین و داوران که از ترس، چشم بر بسیاری از فیلم‌ها و نقش‌آفرینی‌ها می‌بندند و سال‌ها بعد داستانش را با آب و تاب در مصاحبه‌های تلویزیونی بر زبان می‌آورند، ‌طبیعی است که شاکردوست هم پای نفوذ گروه‌های موثر سیاسی و اجتماعی را در خروج فیلمش از جشنواره فجر جست‌وجو کند.

مگر در مورد سنتوری مهرجویی، ‌بانوی مهرجویی، ‌عصبانی نیستم و یا لباس شخصی و مصلحت و چندین فیلم دیگر، ابتدا از همین توجیهات روانه نشده بود؟‌ چند سال می‌گذرد تا کم کم مشخص شود کدام مدیر سینمایی و غیرسینمایی پشت این جا زدن‌های ناگهانی بوده است.

به گزارش روزنامه هفت صبح، البته که این‌ها همه فرضیه است. شاید واقعا نسخه کامل فیلم به دست داوران نرسیده بوده و شاید هم واقعا فیلم کیفیتش قانع‌کننده نبوده (این فرضیه با توجه به روایت‌هایی که از فیلم‌های دو روز اول می‌شنویم خود به خود کنسل است)

شاکردوست دختر ثروتمند و چشم رنگی دهه هشتاد بود که به سرعت رفت تا جای مهناز افشار را در فیلم‌های تجاری سینما پر کند. افشار سوق پیدا کرده بود به فیلم‌های کمی سنگین‌تر و متقاعد کننده‌تر. سینمای تجاری دنبال زوج جدیدی برای محمدرضا گلزار و حمید گودرزی و پوریا پورسرخ می‌گشت و شاکردوست همان گمشده آنها بود.

کسانی که بازی او را در یکی از اپیزودهای چه کسی امیر را کشت دیده بودند می‌توانستند شهادت بدهند که این دختر بسیار جوان و برخاسته از خانواده‌ای ثروتمند و نیاوران‌نشین،‌ مایه‌هایی از استعداد بازیگری را دارد. اما شاکردوست پیوست به موج سینمای تجاری و با همه مردان مشهور این سینما همبازی شد و رکورد بازی در شش تا هشت فیلم در یکسال را نیز برجای گذاشت.

اما دستاورد این پرکاری برای او هیچ چیزی نبود. بازیگر مورد علاقه اینستاگرامی‌ها بود و هیچ کدام از فیلم‌هایش هم خیلی فروش نکرد. شایعات روابط خصوصی‌اش با فلان ستاره فوتبال و یا سیاستمداران غیرایرانی بیشتر از فیلم‌ها در محبوبیت او نقش داشتند. و همچنین پست‌هایش از سفرهای لوکسش به هتل‌های یخی سوئد و سواحل یونان و گردش‌های شبانه‌اش در پاریس و جشن‌های اسپانیا.

تا این که در دهه نود یک سال کامل سینما را کنار گذاشت. روایت‌های متناقضی هست که او در این یکسال کجا بوده. برخی می‌گویند در حال گذراندن دوره‌های بازیگری در لندن بوده و برخی از نقش دیپلمات کشور همسایه می‌گفتند. هرچه بود در برگشت او به بازیگر دیگری بدل شده بود.

یک نقش آفرینی متوسط در رسوایی ده نمکی و سپس بازی در خفه‌گی فیلم عجیب جیرانی نظرها را به استعداد او جلب کرد. سیمرغی که او عادلانه از بازی سختش در «شبی که ماه کامل شد» کسب کرد، نشان از ترقی ناگهانی بازیگر پرطرفداری بود که سینما را جدی گرفته بود

و عجیب آنکه هیچ نشانه‌ای از دلبستگی به یک زندگی متفاوت‌تر و یا روشنفکرانه‌تر در سبک زندگی او به چشم نمی‌خورد. تناقض عجیبی بود. در فضای مجازی او همان قبلی بود. با دوستانش و خواهر و برادرش و سبک زندگی لوکس و پرزرق و برقش اما ناگهان به یک بازیگر ممتاز بدل شده بود.

شاکردوست با دو فیلم ابلق و تی‌تی نشان داد که با چند قدم ساده به سقف طراز بازیگری در سینمای ایران رسیده آن هم بدون هیچ تظاهر روشنفکرانه خاص. در هردو فیلم کارگردان‌ها (که هردو هم زن بودند) از تعهد حرفه‌ای او ستایش کرده بودند. در این میان یکی دو کنشگری سیاسی و اجتماعی او آن‌قدر نتایج بدی حاصل کرد که کلا منصرف شد .

حالا ما هستیم و یک بازیگر ۳۹ ساله که تظاهر به هیچ چیزی نمی‌کند. انگار همان تین ایجر دهه هشتاد است. خودش است. اعتراض پرسروصدای او در جلوی پرده و خطاب به مردم در انتهای نمایش فیلمش،‌ نشان از تعصب او به بازی و هنرش است. بازیگری که انگار سهم خود را از سینمای ایران می‌خواهد. می‌خواهد زحمتش، زحمت دوستانش نادیده گرفته نشود. حالا هرچقدر هم که صدای تیتراژ فیلم را زیاد کنید او بلندتر فریاد خواهد کشید.

۲۲۰۵۷

برگزیده های ایران

سرور مجازی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا