به گزارش خبرگزاری برگزیده های ایران از اصفهان، در میان صفحات تاریک اذهان مردمان، یک شب به سپیدی دانههای زیبای برف میدرخشد؛ چادگانیها معمولا سرسختانه با زمستان استخوان سوز زاگرس مرکزی میسازند و بیش از دیگران شب منتهی به آغاز سرما را گرامی میدارند و یلدا را چلّه می نامند و لبخند و لطافت را چاشنی آن میسازند.
یلدا پاگشای پر همهمهای برای عروس فصلها است؛ شب وداع با زردی دلهرهآور پائیز و استقبال از سپیدی آرامش بخش زمستان. یلدا زایش و رویش امید، شکفتن شکوفههای مهر میان پائیز و زمستان و شعله کشیدن آتش عشق است.جانهای خسته از زحمت و دلهای مالامال از صداقت روزهای زیادی را طی کردهاند؛ چشم انتظار سخاوت آسمان در فصل زمستان و اکنون تنها نزول نعمات آسمانی شادی بخش روح لطیف آنها است.
نیاکان ما این شب را سال روز میلاد خورشید میپنداشتند؛ میعادی برای گرامیداشت گرمای حیات بخش و زلالی که زیست خود را در گرو ادامهی حیات آن میدانستند.
بسیاری از مردم در این شب طولانی به انتظار خورشید، شب را به صبح میرساندند و با دمیده شدن پرتو درخشان آن گوی آتشین تن و جانشان مملو از شادی و نشاط میشد؛ بنا بر نظر پیشینیان روزهای بعد ازشب چله، به دو قسمت تقسیم میشوند: چله بزرگ که از یکم دی ماه تا چهل روز بعد از آن است و چله کوچک که تا پنجم اسفند ماه هر سال ادامه دارد.
آداب و رسوم یلدا در چادگان
طولانی ترین شب سال ارج و قرب خاصی در میان مردم این دیار دارد. یاد ایام پیشین و احیای یاد گذشتگان امر بسیار مهمی شمرده میشود؛ قدیمترها تمام خویشان و آشنایان به گرمای خانهی بزرگ و ریش سپید خاندان پناه میبردند و جملگی گرد یک کرسی کهنه ی چوبین آرام میگرفتند.
بر روی آن طبق بزرگی از میوههای زمستانه چونان انار و سیب و خشکباری مانند سنجد، توت و گردو که همگی از محصولات خودشان بود قرار میدادند.
دلها در گرمای محبت خانواده آرام میگرفت و چشمها مملو از صداقت و راستی بود؛ آن روزها چادگانیها حلاوت یلدایشان را نه در شیرینی نقل و قند که در محبت و انس میان خودشان مییافتند و آن وقتها همیاری، همدلی و همکاری در مصائب روزگار رنگ دیگری به سیاهی بیپایان آسمان یلدا میداد.
اشعار کوتاه ُترکی قشقایی، منظومه حیدر بابا و شاهنامه که سنت شاهنامهخوانی در روستای مشهد کاوه از دیر باز معمول است. زینت بخش محافل ساده و بیریایی بود که شوق آموختن ادبیات را در ضمیر پاک و زیبای کودکان روشن میساخت.
سنتی کهن؛ طبقهای رنگین سهم تازه عروسها است
شب چله راه و رسمی متفاوت در میان خانوادههای تازه عروسان دارد؛ معمولا یک شب مانده به یلدا خانواده عروس برای دخترشان طبقهای شب چله آماده میکنند و مجمههای مسین شب چلّه پر از میوهها و محصولات محلی همچون کدو، ماست ، ترشی ، آش محلی (شله کشک)، انواع آجیل، لبو و شیرینی است، اما برای عروسی که سال اول نامزدی اوست خانواده شوهر یک قطعه طلا و البسه زمستانی تهیه میکنند؛ در این شب داماد و خاندانش به رسم گذشتگان با سلام و صلوات و سُرور به خانه عروس میروند و در آنجا مهمان میشوند.
ننه سرما میهمانی که صاحبخانه میشود
پای حرف پدربزرگها و مادربزرگها که مینشینی، تبلور خلاقیت و فراغت خیالشان را در کلامشان میجویی؛ مثلا میگویند: چلّه بزرگ هنگامی که به پایان نزدیک شده و به چلّه کوچک میرسد ، تازه نفس او را سرزنش کرده و گلایه میکند که اگر چه طولانی بودی اما به قدر کافی سرد نبودی؛ اینک چونان زمهریری خواهم ساخت که این زمستان هرگز از خاطرشان نرود.
چله بزرگ نیز به اصطلاح غیرتی شده و پنج روز آخر تمام تلاش خودش را میکند و هنگامی که مردم از شدت یخبندان به ستوه میآیند، چله کوچک فرا میرسد و گام به گام موسم بهار فرا میرسد. ننه سرما جاگیر میشود و زمستان را در کنار مردم می ماند تا عمو نوروز از راه برسد.
انتهای پیام/۶۳۰۸۶/ج/