به گزارش خبرگزاری برگزیده، لیتوینف یکی از وزرای خارجه در دوران استالین که از دیکتاتوری او دل پرخونی داشت، در دوران وزارت خود مرتبا یادداشتهای روزانهای مینوشت و اسرار سیاست آن روز شوروی و زد و بندهای پشت پرده را یادداشت میکرد. او که نگران بود مبادا یادداشتها به دست عمال استالین بیفتد و باعث نابودی او و خانوادهاش گردد اواخر عمر یادداشتهایش را به وسیلهای به سوئد فرستاد و به خواهرزادهاش سپرد که پس از مرگ او و استالین هر موقع فضا فراهم شد و خطر از میان رفت یادداشتها را منتشر سازند. در اردیبهشت ۱۳۳۵ که هیاهوی ضد استالینی با نطق پرسروصدای خروشچف بلند شد، خواهرزادهی لیتوینوف بالاخره زمان را برای نشر یادداشتهای او مناسب دید و حق ترجمهی آن را به مبلغ سیصد هزار دلار به روزنامهی مشهور آمریکایی در آن مقطع فروخت. این روزنامه نیز به تدریج اقدام به چاپ روزانهی این یادداشتها کرد. بخشهایی از این یادداشتها دربارهی تروتسکی و مبارزهی او با استالین را که در همان زمان از روزنامهی هرالد ترجمه و در اطلاعات هفتگی (مورخ ۲۸ اردیبهشت ۱۳۳۵) منتشر شد به این شرح بود:
وقتی استالین موفق شد دستور تبعید تروتسکی را از کمیتهی حزب کمونیست بگیرد او را اول به منطقهی آلماآتا در آسیای مرکزی (قزاقستان) تبعید کرد ولی از نفوذ تروتسکی و شهرت او و شخصیت و شجاعتش میترسید از طرفی هم جرات نداشت او را نابود سازد. بهترین راه را در تبعید تروتسکی دید و از من که وزیر خارجه بودم تقاضا کرد از هر کشوری ممکن باشد ویزا برای تروتسکی بگیرم. ولی خود استالین ترجیح میداد اگر ممکن باشد تروتسکی یا به ایران تبعید شود یا به ترکیه که تازه به رهبری مصطفی کمال پاشا داشت سر و صورتی میگرفت تبعید کنیم.
استالین میگفت: «تروتسکی اگر به ممالک اروپا تبعید شود ممکن است اسباب زحمت شود ولی در ایران و ترکیه وضع طوری است که او نخواهد توانست کاری انجام دهد یا مثلا یک شعبهی حزب کمونیست تشکیل دهد و برای خودش سازمانی مستقل از حزب کمونیست روسیه ایجاد نماید»!
یک کرور سرقفلی تروتسکی!
استالین آنقدر عجله و علاقه داشت شر تروتسکی به طور مسالمتآمیز از روسیه کنده شود که حاضر بود یک کرور تومان پول هم سرقفلی او به عنوان کمک به کشوری که تروتسکی را راه بدهد بپردازد آن روزها یک کرور تومان برای دولت ایران که خزانهاش خالی بود خیلی مهم بود ولی اعلیحضرت فقید که تازه داشت به ایران سر و صورتی میداد و دستهای اجنبی را کوتاه میکرد و غائلهی جنگل و نفوذ کمونیستها را از میان میبرد گفت به هیچ قیمت حاضر نیست تروتسکی را اجازهی ورود به ایران بدهد.
مصطفی کمال پاشا که هنوز از کمک تسلیحاتی روسیه استفاده میکرد جواب داد حاضر است تروتسکی را به ترکیه راه بدهد ولی به شرط اینکه در سفارت شوروی بماند و به هیچ عنوان قدم از سفارتخانه بیرون نگذارد.
کمال پاشا این سنگ را جلوی استالین انداخت… استالین بیاندازه عصبانی شد و گفت: «این شرقیها از ما زرنگتر هستند ببین چه جوابی داده است.» آنقدر عصبانی بود که پیپ خودش را زیر پا انداخت و له و لورده کرد!
بالاخره تروتسکی را به سوئد فرستادند که مدت کوتاهی آنجا تحت نظر بود و بعد به آمریکای جنوبی رفت و عمال استالین آنقدر دنبال او افتادند تا در مکزیک کلکش را با یک ضربت تبر فولادی کندند.
ترجمهی خیام به روسی
تروتسکی در عین حال که یک انقلابی خشن و سرسخت شناخته شده بود و در اولین کابینهی لنین پس از انقلاب نیز وزارت جنگ را به عهده گرفت و فرماندهی کل ارتش روسیه شد و در مسافرتها با واگن زرهپوش مسلح حرکت میکرد، در زمینهی ادبیات هم تسلط داشت و جزو ادبا و نویسندگان روسیه به شمار میرفت و گاهی هم شعر میگفت از جمله وقتی در سوئد بود به فکر افتاد رباعیات خیام را به زبان روسی به شعر ترجمه کند. برای فهمیدن مفهوم و مضمون حقیقی شعر خیام علاوه از ترجمههای فرانسه و انگلیسی، از یک دانشمند شرقشناس سوئدی کمک گرفت و سیوشش رباعی را به شعر روسی ترجمه کرد که خیلی خوب و جالب از کار درآمد.
به طوری که دوستانش عقیده داشتند این ترجمه از ترجمهی انگلیسی فیتز جرالد هم بهتر شده و شهرت ادبی بزرگی در دنیا برای تروتسکی ایجاد خواهد نمود!
خیام را دزدیدند
تازه سر و صدای ترجمهی روسی خیام به وسیلهی تروتسکی توجه محافل ادبی اروپا را جلب کرده بود که یک روز ترجمهها و پروندهی ترجمه گم شد و تروتسکی هرچه جستوجو نمود آن را نیافت. خدمتکار خانه گفت ممکن است اشتباها کاغذها را در سبد باطله ریخته باشد!
این جریان مبهم و مرموز ماند و باعث دلسردی تروتسکی شد ولی تاه پس از سی سال معلوم شد سرقت ترجمهها به دستور استالین بوده و برای این کار پول گزافی خرج کرده تا نگذارد تروتسکی به شهرت ادبی پرسروصدایی نائل گردد و دنیا را بیشتر متوجه او سازد!
۲۵۹۵۷