به گزارش خبرنگار فرهنگی برگزیده های ایران، کتاب «پسر رنج» خاطرات و زندگی نامه آزاده سرافزار محمد رنج پور به قلم هاجر پور واجد منتشر شد.
زندگی این آزاده از محله قره آغاج تبریز شروع شد. او پس از پایان دوم ابتدایی به همراه خانواده به تهران و محله سلیمانی واقع در خیابان قزوین کوچ کرد. سوم دبیرستان بود که انقلاب شد. هر روز در کوچه و خیابانهای تهران به شعار نویسی، سرکوبی ماموران مشغول شد. با آغاز جنگ به خدمت سربازی رفت. دو سال در سخترین شرایط انجام وظیفه کرد. محمد رنج پور پس از پایان سربازی به طور داوطلب به جبههها اعزام شد و در عملیاتها و مناطق مختلف جهاد کرد.
خلاصه ماجرای اسارت محمد رنج پور چنین است:
وی فروردین ۱۳۶۶ در سلیمانیه عراق پشت سد در بندی خان همراه سه تن از دوستان خود، احمد و مرتضی مشغول دیده بانی بود. نیمه شب، همه در یک سنگر جمع شدند تا تنها نباشند و هم گلولهها را مدیریت کنند. هر لحظه صدای گلولهها و بر خورد آن به اطراف سنگر نزدیکتر میشد. دید یک نفر کنار سنگر قدم می زند. محمد نیم نگاهی به او انداخت و پرخاش کرد: “بابا بیا به شین. نمی گی می بیننت و می زننت؟” آن فرد یک متوجه شد و برگشت. محمد این بار دستش را گرفت و گفت بابا مگه نمی گم به شین؟ این فرد که یک نظامی عراقی بود اسلحه را بیخ گوش محمد رنج پور گذاشت و گلآویز شدند. خواست او را بزند که تفنگ نم کشیده بود. محمد رنج پور ۲: ۳۰ نیمه شب فروردین ۱۳۶۶ به اسارت عراقیها در آمد. نگاهی به پشت سرش کرد و آن لحظه فقط یک آرزو داشت:” یک بار دیگر پدر و مادرش را ببیند.” شکنجههای او از همان لحظه شروع شد. بعد سلولهای انفرادی، اردوگاه الرشید، استخبارات، نهایتاً تکریت ۱۱ مخوفترین اردوگاه با بی رحمترین شکنجه گران…
کتاب «پسر رنج» خاطرات آزاده گرانقدر محمد رنج پور، به قلم هاجر پورواجد است که خود از همسران شهدای هشت سال دفاع مقدس است. این کتاب به همت نشر ۲۷ به تازگی به چاپ رسیده است.
/