محمد اکبری: با پایان جنگ سرد و از بین رفتن تهدید مشترکی که باعث تقویت اتحاد بین دو سوی آتلانتیک شده بود، خلأ بزرگی در روابط اروپا و آمریکا ایجاد شد. از آن پس، اروپا و آمریکا در برخی مقاطع دچار اختلافنظر، رقابت و حتی تنش بودهاند که نقطه اوج آن جنگ عراق (۲۰۰۳) بود. بااینحال، رقابت و اختلافنظر تنها وجه روابط آمریکا و اروپا در این دوره نبود و تحولات بعدی نشان داد که آنها به خوبی توانستهاند خلأ ناشی از نبود شوروی را پر کرده و روابط خود را مدیریت کنند. در طی چند دهه گذشته، سطح و عمق روابط فرا آتلانتیکی در حوزههای گوناگون تقویت شده است و اروپا و آمریکا همچنان اصلیترین متحدان و شرکای یکدیگر هستند.
نحوه مواجهه و تعامل با جمهوری اسلامی ایران همواره یکی از مسائل و موضوعات چالش برانگیز در روابط فراآتلانتیکی بوده است که دوطرف گاهی در رابطه با آن هماهنگ و همگرا عمل کرده اند و در مواقعی نیز دچار اختلاف و واگرایی بوده اند. برای فهم چرایی این موضوع و شناسایی مولفه های تاثیرگذار بر آن و همچنین پیش بینی چشم انداز روابط فراآتلانتیکی در آینده گفتگویی داریم با عزیزالله حاتم زاده نویسنده کتاب «ایران در روابط فراآتلانتیکی» که اخیرا از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی چاپ شده است.
لطفا کمی درباره کتاب توضیح دهید؛ به چه مساله ای پرداخته و ساختار آن چگونه است؟
همانطور که نحوه مواجهه و تعامل با غرب برای ما بعد از انقلاب همواره «مساله» بوده، برای آن ها هم از همان زمان این مساله و چالش وجود داشته است که چگونه با جمهوری اسلامی ایران مواجه شوند. اگرچه اروپا و آمریکا متحد بودند و در بلوک غرب قرار داشتند و موضع کلی آن ها در قبال انقلاب ایران به هم نزدیک بود اما به دلایل مختلف در رابطه با ایران اختلافاتی هم داشتند که به مرور هم بیشتر شد. این اختلافات در دهه ۱۹۹۰ میلادی به اوج رسید و در حالی که اروپا به دنبال تعامل و گفتگو با ایران بود، آمریکا سیاست مهار و انزوای ایران را دنبال می کرد. از آن پس در مواقعی این اختلافات بین اروپا و آمریکا برطرف شده و رویکرد هماهنگ و منسجمی در قبال ایران اتخاذ کرده اند و در مواقعی هم دوطرف دچار اختلاف و واگرایی شده اند؛ کتاب حاضر ضمن شناسایی و تبیین این دوره های همگرایی و واگرایی در روابط فراآتلانتیکی در قبال ایران، توضیح می دهد که چه عوامل و مولفه هایی در این زمینه نقش تعیین کننده داشته اند.
کتاب دارای ۶ فصل است؛ در فصل نخست آن روند تاریخی روابط فراآتلانتیکی به ویژه پس از پایان جنگ سرد و وضعیت آن تا بعد از روی کار آمدن بایدن مورد بررسی قرار گرفته است؛ فصل دوم، تلاش می کند تا الگویی تحلیلی و نظری برای همگرایی و واگرایی اروپا و آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران ارئه دهد. در چهار فصل پایانی کتاب نیز تلاش شده تا بر مبنای این الگوی تحلیلی دوره های مختلف همگرایی و واگرایی فراآتلانتیکی در قبال جمهوری اسلامی ایران از پایان جنگ سرد تا کنون با بررسی اسناد، بیانیه ها، مواضع سیاسی و اقدامات اروپا و آمریکا توضیح داده شود.
بیشتر بخوانید:
چالشهای توافق نانوشته ایران و آمریکا/ دو کشور نگران واکنشهای داخلی هستند
تلاش واسطهها برای میانجیگری بین ایران و آمریکا/ رقابت ژاپن با عمان و قطر
مخاطب اصلی کتاب چه کسی است و اهمیت آن برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران چیست؟
شاید این کتاب بتواند به دانشجویان و پژوهشگران حوزه مطالعات اروپا و روابط فراآتلانتیکی و همچنین روابط ایران و غرب کمک کند. اما از آنجایی که موضوع روابط ایران با اروپا و آمریکا و ابعاد و پیامدهای آن به ویژه در یک دهه گذشته در کشور ما به نوعی تبدیل به یک مساله عمومی شده است، همه علاقمندان این حوزه می توانند مخاطب آن باشند. از طرف دیگر، سیاستگذاران و دست اندرکاران حوزه سیاست خارجی نیز می توانند از روند و الگوی ارائه شده در این کتاب در تنظیم روابط با غرب بهره مند گردند. یکی از اهداف ما در حوزه سیاست خارجی و روابط با غرب از دهه ۱۹۹۰ میلادی بهبود روابط و گسترش مناسبات با اروپا و در عین حال تداوم مقاومت و مقابله با آمریکا بوده است. فهم این مساله که چه عاملی باعث اتحاد و اختلاف آن ها در رابطه با ایران می شود، می تواند به پیشبرد سیاست مذکور کمک کند.
روابط ایران با امریکا و اروپا در چند سال اخیر دچار افت و خیزهای مختلفی شده است. آیا این به حضور رهبران سیاسی کشورها و مخصوصا نگاه ترامپ و بایدن مربوط است یا موضوع فراتر از تغییر رهبران سیاسی کشورهاست؟
مولفه های مختلفی در این رابطه تاثیرگذار هستند که اگرچه وزن آن ها یکسان نیست اما نمی توان آن ها را نادیده گرفت؛ به عنوان مثال، متغییر نقش فردی ترامپ در سالهای اخیر نقش بسیار مهمی در روابط ایران با غرب و همچنین روابط آن ها با یکدیگر داشته است. شما تصور کنید به جای ریاست جمهوری ترامپ، همچنان اوباما روی کار بود؛ طبیعتا وضعیت کاملا متفاوت بود. هم در رابطه آن ها با یکدیگر و هم در رابطه ای که با ایران داشتند. ترامپ تقریبا اولین رئیس جمهور آمریکا بود که اساس روابط با اروپا را با تردید مواجه کرد و سیاست های دائمی آمریکا در این زمینه را به چالش کشید. همچنین اقدامات و سیاست های ترامپ در رابطه با ایران و برجام باعث شد که اروپایی ها با آمریکا دچار اختلاف و واگرایی شوند. با آمدن بایدن این روندها تغییر کرده است.
آمریکا همواره سعی کرده است تا ایران را برای جهان به ویژه اروپا «امنیتی سازی» کند؛ اما همیشه لزوما موفق نبوده است. موفقیت یا عدم موفقیت آمریکا در امنیتی سازی ایران برای مخاطب اروپایی بستگی به متغییرهایی مانند دستور زبان امنیتی مشترک اروپا و آمریکا، میزان مرجعیت آمریکا برای اروپا در این زمینه در دوره های مختلف و رفتار سیاست خارجی ایران بستگی داشته است. در برخی مقاطع، این مولفه ها به گونه ای بوده که اروپا متقاعد شده و با آمریکا در رابطه با ایران هماهنگ شده و در مواقعی نیز این کنش امنیتی سازی از سوی آمریکا را رد کرده است.
وضعیت فعلی روابط اروپا و آمریکا و چشم انداز آن را به طور کلی و در رابطه با ایران چگونه ارزیابی می کنید؟
بعد از ماجرای برگزیت و روی کار آمدن ترامپ و اقداماتی که در رابطه با اروپا انجام داد، تصور غالب این بود که دوران طلایی در روابط دوسوی آتلانتیک به پایان رسیده و نه تنها شخصیت و اقدامات ترامپ بلکه واقعیت های جدید بین المللی و اولویت های راهبردی متفاوت دوطرف، ناگزیر به تدریج آن ها را از هم دور خواهد ساخت. چالش ها و اختلافاتی هم در این دوره بین دوطرف به وجود آمد.
با این حال، علاوه بر پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی و اقتصادی بین دوطرف و قرار داشتن آن ها در جبهه دولت های طرفدار وضع موجود در نظام بین الملل که به نوعی آن ها در یک اتحاد طبیعی قرار داده است، روی کار آمدن بایدن و مهمتر از آن جنگ اوکراین نه تنها این روابط را مجددا بهبود بخشید بلکه آن را بیش از پیش مستحکم کرد. بایدن برخلاف ترامپ به لزوم هماهنگی و همکاری با متحدان اروپایی معتقد است و جنگ اوکراین نیز اروپا را متقاعد کرده که به حمایت آمریکا نیاز دارد و آن ها را برای پرداخت هزینه بیشتر جهت تقویت ناتو متقاعد کرد. روی کار آمدن مجدد ترامپ احتمالا بار دیگر اختلافات را بین دوطرف برجسته کند، اما واقعیت جنگ اوکراین به گونه ای است که مجموعه غرب را بیش از پیش متحد ساخته و تا زمانی که تداوم دارد احتمالا این روند برقرار خواهد بود.
در رابطه با ایران همانطور که اشاره شد، علاوه بر دستور زبان امنیتی مشترک آمریکا و اروپا، مولفه هایی مانند میزان مرجعیت آمریکا در تعیین موضوعات امنیتی برای اروپا و مهمتر از آن رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نقش تعیین کننده دارند. اینکه در آمریکا دولت بایدن مستقر باشد یا ترامپ مجددا روی کار بیاید و یا رفتار سیاست خارجی ایران تهاجمی شود یا به سمت تنش زدایی برود، در همگرایی و واگرایی فراآتلانتیکی در قبال ایران تاثیرگذار است. به هر میزان که آمریکا برای اروپا مرجعیت داشته باشد و ایران نیز رویکرد تهاجمی داشته باشد، آن ها همگراتر خواهند شد و برعکس. البته واقعیت این است که در شرایط کنونی برخلاف گذشته که آمریکا صرفا نقش «بازیگر امنیتی ساز» را داشت و اروپا «مخاطب» این کنش بود که گاهی آن را تایید و گاهی رد می کرد، خود اروپا هم به طور مستقل ما را چالش امنیتی می داند و حتی بازیگری است که به امنیتی سازی ما در عرصه بین المللی می پردازد که مهمترین دلیل آن هم جنگ اوکراین و اتهاماتی است که به ما در این زمینه می زنند.
۳۱۱۳۱۰