به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری برگزیده های ایران، بیانیه اخیر شورای همکاری خلیج فارس در روزهای گذشته و تکرار مجدد ادعای امارات متحده عربی بر سر جزایر سهگانه، موجب شد تا ماجرای بازپسگیری این جزایر در اوایل دهه پنجاه خورشیدی مجدداً مطرح شود. نگاهی به خاطرات اسدالله علم نخست وزیر و وزیر دربار دوره پهلوی نشان میدهد اگرچه حاکمیت ایران بر این سه جزیره در آن زمان تاحدودی تثبیت شد اما این حاکمیت مابهآزای دست کشیدن از حق بزرگی به نام بحرین بود!
متن زیر یادداشت سید امیر مکّی پژوهشگر تاریخ معاصر درباره نحوه بازپسگیری جزایر سهگانه و اعلام حق حاکمیت ایران بر آنجاست که در ادامه میخوانید:
محمدرضا پهلوی در بخشی از مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی معروف خود در تاریخ ۱۴ دیماه ۱۳۴۷ در دهلینو در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران درباره مسأله بحرین اینچنین اظهار داشت:
«…این اولین بار است که من رسماً درباره این مسأله سخن میگویم…این جزیره[بحرین] صدوپنجاه سال پیش توسط انگلیسیها از وطن ما جدا شد و انگلیسیها یک امپراتوری با یک سیاست استعماری برپا کردند…باید اعتراف کنم که ما از انگلیسیها نخواستیم و یا به آنها نگفتیم که خلیج فارس را تخلیه کنند، آنها داوطلبانه عازم شدهاند…من میخواهم یکبار دیگر بیانی را که شخصاً در این زمینه گفتهام تکرار کنم و بگویم که اگر انگلیسیها از در جلو خارج میشوند نباید از در عقب وارد شوند. و نیز نمیتوانیم بپذیریم جزیرهای که توسط انگلیسیها از کشور ما جدا شده توسط ایشان ولی به حساب ما به کسانی دیگر داده شود. این اصلی است که ایران نمیتواند از آن صرفنظر کند. ایران از سوی دیگر پیوسته به این سیاست خود دلبستگی داشته است که هرگز برای به دست آوردن اراضی و امتیازات ارضی علیرغم تمایل مردم آن سامان به زور متوسل نشود.من میخواهم بگویم که اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند ما هرگز به زور متوسل نخواهیم شد زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ما است که برای گرفتن این سرزمین خود به زور متوسل شود[!]…سیاست و فلسفه ما این است که با اشغال و گرفتن سرزمینهای دیگر از طریق زور مخالف باشیم. این روشنترین چیزی است که من میتوانم در این زمینه به شما بگویم…».(روزنامه اطلاعات :۱۵دی۱۳۴۷)
این موضعگیری از پیش تعیین شده، در مورد جزایر سه گانه در مقایسه با اعلام نظرش در خصوص مسأله بحرین کاملاً متناقض بود؛ چنانچه در بخشی از مصاحبه خود با خبرگزاری آسوشیتدپرس در بهمنماه ۱۳۴۹ با تأکید بر اینکه پس از خروج نیروهای نظامی انگلیس از خلیج فارس، ایران جزایر سه گانه را به هر نحوی تصرف خواهد کرد اینگونه گفت: «آنها [جزایر سه گانه] متعلق به ما است و ما نقشههای دریاداری انگلیس و مدارک دیگری داریم که این موضوع را ثابت میکند… ما آنها را اگر لازم شود با زور پس خواهیم گرفت، چون من نمیخواهم ناظر بر حراج رفتن کشورم باشم».(روزنامه اطلاعات ۱اسفند۱۳۴۹)
استقبال محمد القاسمی، حاکم شارجه از فرماندهان ارتش شاهنشاهی
با رجوع به خاطرات اسدالله علم مشخص میشود که سناریوی از پیش تعیین شدهای در شرف ظهور بوده و مسلما تحلیل دیکته شدهای از زبان شاه ایران اعلام شد که از یک سو از حق حاکمیت بر بحرین بگذرد و از سوی دیگر جزایر را تحویل بگیرد!
در کتاب یادداشتهای علم، جلد اول صفحه ۱۳۲-۱۳۳ چنین آمده است: «….عصری دنیس رایت سفیر انگلیس به دیدنم آمد… یک مطلب خیلی محرمانه به من گفت که کار جزایر تنب تمام است و قطعا متعلق به ایران خواهد شد زیرا به شیخ راس الخیمه گفتهایم اگر با ایران کنار نیایی، چون جزایر بالای خط میانه واقع میشود ایران آن را قانونا و اگر قانونی نشد با زور، خواهد گرفت و شیخ حاضر به معامله است. گفتم ابوموسی چه طور؟ گفت این جزیره زیر خط میانه است. گفتم زور ما آنقدر هست که پا زیر خط بگذاریم و آن حکایت لر را برای او گفتم؛ قدری خندیدیم و باز جدی شدیم. گفت اگر به زور متوسل شوید روابط شما با اعراب هم به هم میخورد.
گفتم به جهنم! ما از اعراب چه گرفتهایم؟ مگر آن که حالا مخارج دفاع خلیج فارس را بدهند به شرطی که عمل دفاع در دست ما باشد. گفت میگویند آخر خلیج عربی است، چه گونه ریش و قیچی را دست شما بدهند. گفتم قرارداد دفاعی پنجاه ساله میبندیم، چنان که شما با آنها داشتید!»(۲۹/۱۱/۱۳۴۷)
همچنین در یادداشت مربوط به تاریخ ۲۸/۱۲/۱۳۴۷ در جلد اول، صفحه ۱۵۰ آمده است: «… بعدازظهر با سفیر انگلیس ملاقات داشتم. در خصوص بحرین و جزایر خلیج فارس بود. خلاصه اینکه ما میگوییم اگر مسئله بحرین حل شود، باید جزایر ابوموسی و تنب که مال ماست به ما برگردد. سفیر میگفت این دو مطلب باهم بستگی ندارند. به عقیده او جزایر تنب را میتوانیم به آسانی بگیریم، ولی ابوموسی حرف دیگری است، زیرا خیلی به ساحل عربستان نزدیک است. گفتم نزدیکی به ساحل که تولید حق برای آنها و سلب حق از ما نمیکند و به هرحال شاهنشاه دست برنمیدارند. گفت، در کادر طرفداری از فدراسیون، پس از حل مسئله بحرین، ممکن است به عنوان دفاع خلیج فارس آن جا را دردست بگیرید و ماهم در این راه کمک میکنیم.»
از خاطرات علم، چنین برمیآید که قرار بر واگذاری جزایر به ایران مابهازای گذشتن از حق حاکمیت ایران بر بحرین بوده است. در یادداشت دیگری از اسدالله علم و چهار روز پس از اعلام قبلی مطلب شگفت زدهای آمده است: «… سفیر انگلیس دیدنم آمد. بازهم راجع به جزایر صحبت کردم. گفتم، محال است ما مسئله بحرین را بدون آن که سرنوشت تنب و ابوموسی تعیین شود، حل کنیم. گفت پس همه کارها به هم میخورد. گفتم به جهنم! حالا چه عیب دارد؟ قبلا با شیخ شارجه مثل تماسی که با شیخ راس الخیمه گرفتید، تماس بگیرید، شاید خودش حاضر به معامله بشود، ما هم کمک میکنیم. گفتم، مطلب را به عرض خواهم رساند، ولی اجازه ندارم اظهار نظری بکنم.
امروز در خصوص اینکه اگر مسئله قبلا حل بشود، میتوانیم موضوع جزایر را در پیش بیاوریم، بیشتر از پریروز اظهار امیدواری و پیشنهاد کمک میکرد به این معنی که وقتی ایران فدراسیون را پس از حل قضیه بحرین پشتیبانی کند، این نقاط را حتی به عنوان دفاع از فدراسیون میتواند در دست بگیرد و عکسالعمل بدی هم پیش عربها نداشته باشد.
گفتم، حقیقت این است که من دیگر به حرفها و پیش بینیهای شما اعتماد نمیتوانم بکنم؛ شش سال پیش که خودم نخست وزیر بودم و همه جا در دست شما بود، من جزیره سیری را تصرف کردم… شما آمدید و یقهدرانی کردید و به من گفتید، چون تا بیست سال دیگر تعهد با شیوخ دارید، از خاک آن جا مثل خاک انگلیس دفاع میکنید وگرنه تعهدات شما از اعتبار ساقط میشود؛ هنوز پنج سال نگذشت، اعلان کردید که میخواهید بروید. وانگهی شما و به طور کلی غرب، جز حفظ خطّه نفت چه منافعی اینجا دارید؟ حفظ این منطقه از ما بر میآید.
خودش خجالت کشید ولی چیزی نگفت. من فکر میکنم ته دل خودشان از ما میترسند. به این جهت نمیتوانند نمیخواهند خلیج فارس یکسره در تحت سیطره ما باشد. به هرحال ببینیم چه میشود؛ سرشب، شرفیاب شدم و ضمن کارهای جاری این مطلب را هم عرض کردم. شاهنشاه به شدت متغییر شدند. عیب کار این است که من مطلب را صریح و بیپرده و بدون فکر این که شاه خوششان یا بدشان خواهد آمد، عرض میکنم و دیگران چنین کاری نمیکنند.
چندی پیش یکی از مسئولان امر راجع به حل مسائلی که با عراق داریم آمد و وعدههایی داد. همان وقت نوشتم که از هوش شاه درعجبم که چه طور چنین مهملاتی را قبول میفرمایند. امروز معلوم شده که عراقیها هیچ حاضر به چنین معاملاتی نیستند؛ یعنی حتی رژیم متزلزلی هم جرات ندارد چنین معاملاتی بکنند و آن وقت مطلب را گوینده طوری آب و تاب میدهد که قبول میفرمایند. از هوش شاه عجیب است؛ گاهی واقعا دو روی سکه است، یک وقت فوقالعاده شکاک، یک وقت فوقالعاده ساده… .» (مورخ ۳/۱/۱۳۴۸- جلد اول – صفحه ۱۵۵-۱۵۶)
علم با ذکر خاطرهای از هوش پایین شاه در پذیرفتن مهملات اطرافیان مینویسد
حال بهتر آن است که خوانش یادداشتهای علم را بصورت پی در پی در ماههای پیش از سال ۱۳۵۰ و اعلام بازپس گیری موفقیت آمیز جزایر سه گانه از طرف محمدرضا پهلوی موجب واکاوی بیشتر قرار بگیرد:
سه شنبه ۲۱/۵/۱۳۴۸: «… از سفیر انگلیس خواسته بودم عصری به دیدنم بیاید. امر شاهنشاه را ابلاغ کردم. گفتم راجع به جزایر تنب و ابوموسی از اقدام شما و دولت شما شاهنشاه راضی هستند، و امیدواریم که این جزایر را بگیریم. ولی در خصوص بحرین و مراجعه به آرا عمومی، شما راه غلطی را پیشنهاد میکنید که قابل قبول نیست.
سفیر انگلیس گفت… این نظر را به شیخ بحرین قبولاندهایم،جانمان به لبمان رسیده است و اصولا این نظر را از اول قبول نداشت که باید به آرای مردم مراجعه کرد.
من جواب دادم ، گور پدر شیخ بحرین! شاهنشاه با نهایت بصیرت و مالاندیشی فکر فرمودند باید مسئله بحرین حل، و وضع ما هم در خلیج فارس تثبیث شود. راه حل مراجعه به آرا عمومی هم به نظرشان رسید و با نهایت جرات و شهامت اعلام فرمودند، که مورد تحسین و اعجاب جهانیان و حتی ملت ایران که حساسیت خاص نسبت به بحرین دارد، واقع شد. حالا شما میخواهید این راه حل را به کثافت بکشانید، غیر ممکن است. من که مشاور شاه و وزیر دربار شاه و مدافع منافع این سلسله سلطنت ایران هستم، محال است خود را به چنین راه حلی راضی کنم. ” (جلد اول صفحه ۲۳۹-۲۴۰ )
در خاطرات دوشنبه ۸/۱۰/۱۳۴۸ آمده است: «…. بعدازظهر منزل ماندم، سفیر آمریکا دیدنم آمد…راجع به مسافرت شیخ صقر حاکم راسالخیمه پرسید. گفتم ما هیچ راضی نیستیم، زیرا در خصوص مالکیت جزایر تنب به توافق نرسیدیم. او حرف خودش را چسبیده بود که زمینهای عربی را نمیتواند به دیگران بدهد! در صورتی که این زمینها غصبی و از آن ایران است و میراث امپراتوری بریتانیاست که به آنها رسیده است.
سابقه تاریخی این جزایر را به او گفتم و گفتم که موقعی که من نخست وزیر بودم سعی کردم بر حسب اشاره شاهنشاه که اینها را یکی یکی یا به زور و یا با ایرانی کردن سکنه بگیرم؛ موفق شدم جزیره سیری را گرفتم، تنب را هم در شرف تصرف بودم که دولت من افتاد، ولی راجع به ایرانی کردن ابوموسی، انگلیسیها با کمال حمق از ما جلوگیری میکردند. آن جا را نمیشد به زور گرفت، چون در آن وقت انگلیسیها هم قوا در آنجا داشتند و میگفتند تا بیست سال دیگر در آنجا هستیم، اگر شل بدهیم وضع ما در کلیه شیخ نشینها متزلزل میشود…» (جلد اول – صفحه ۳۳۸-۳۳۹)
یکشنبه ۱۹/۱۱/۱۳۴۸: «صبح شرفیاب شدم… فرمودند مسئله بحرین دارد حل میشود. با کمال آقایی و بزرگواری فرمودند، حالا که من و تو هستیم آیا فکر میکنی در آینده ما را خائن خواهند گفت، یا چنان که معتقدم و اغلب سیاستمداران دنیا هم معتقدند، من که حاضر به حل مطلب بحرین شدم، خواهند گفت کار بزرگی انجام دادیم و این منطقه از دنیا را از شر کشمکشهای پوچ و بالنتیجه نفوذ کمونیسم نجات دادیم؟
من عرض کردم… که صرف ادعای ما بر این جزیره معلوم نبود و معلوم نیست که منتج به نتیجه میشد. بر فرض که آن را به تصرف میآوردیم، یک دردسر دائمی و کشمکش با جمعیت عرب آن جا، مضافا به یک خرج دائمی و همیشگی میبود، زیرا که دیگر نفت آن جا هم ته میکشد.
فرمول حل مسئله بحرین چنان که سابقا نوشتهام، این است که اوتانت چنانکه خودش میداند، به آرای عمومی مردم بحرین مراجعه میکند و نتیجه را به شورای امنیت سازمان ملل متحد میدهد و ما هم نتیجه را قبول میکنیم… .» (جلد اول – صفحه ۳۷۶-۳۷۷)
با بررسی موارد مذکور به عینه عملیات نفوذ دولتهای بیگانه به خصوص انگلستان و آمریکا را در تار و پود ماهیت تمامیت ارضی و استقلال ایران مشاهده میکنیم که خود باعث تزلزل در ساختار حکومتی و نیز عدم ثبات در نظام بین المللی شد؛ سر انجام در سال ۱۳۵۰ شمسی پس از توافق ایران و بریتانیا و پیش از خروجنیروهای نظامیانگلیس از منطقه و تأسیس کشورامارات متحده عربی، ابوموسی به همراهتنب بزرگوتنب کوچکپس از نزدیک به ۷۰ سال شکایتهای مداوم دولت ایران علیه اشغالگری انگلیس سرانجام بهایرانبازگردانده شد.
در حقیقت، پس از اطمینان از عملیات واگذاری بحرین، حق جزایر سه گانه واگذار شد که متاسفانه در توافقنامه نیز بصورت اشغال از طرف ایرانی عبارتِ Occupation ذکر شد و اعراب خلیج فارس موافقتنامه ای را امضا میکنند و میپذیرند که ایران جزایر سه گانه را اشغال کرده است نه اینکه بر اساس حق قانونی ، آنجا را در دست گرفته است.
در سال ۱۳۷۱ و پس از خاتمهجنگ خلیج فارسامارات متحده عربی بر خلاف نظر شیخ شارجه و تفاهمنامه ۱۹۷۱ میلادی شارجه با ایران در خصوص ابوموسی، اقدام به طرح ادعاهای مالکیت بر جزایر سهگانه اقدام کرد که این عمل، واکنش دولتایرانرا برانگیخت و همزمان شورای عالی امنیت ملیایرانبا صدور بیانیهای هشت مادهای بر حق حاکمیت بی چون و چرای ایران بر جزایر سه گانه صحه گذاشت.
/