به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری برگزیده های ایران، مهاجرت حجیم و بدون ضابطه اتباع افغانستان به ایران در دو دوره حمله آمریکا به افغانستان در سال ۱۳۸۰ و بهویژه تسلط دوباره طالبان بر این کشور در سال ۱۴۰۰، ابعاد گستردهتری به خود گرفت.
آمارهای متفاوتی از تعداد مهاجران افغان در ایران از سه تا ۱۰ میلیون نفر ارائه میشود، حضور این جمعیت پرشمار در کشورمان، بهویژه با توجه به حضور غیرقانونی بسیاری از آنها و عدم ثبت یا شناساییشدنشان، واکنشهای متفاوتی را در جامعه برانگیخته است؛ برخی معتقدند که باید به هر طریق ممکن این جمعیت مهاجر غیرقانونی از کشور خارج شوند، در حالی که گروهی دیگر با توجه به شرایط حاکم در افغانستانِ تحت حاکمیت طالبان، خواهان میزبانی از جمعیت افغانها تا تأمین امنیت و ارتقای کیفیت زندگی آنان در سرزمین مادریشان هستند.
مدتی است «مهاجرستیزی» سرفصل فعالیت برخی از اشخاص به خصوص در فضای مجازی شده است. افزایش انتشار این مطالب آن هم در آستانه برگزاری مراسم اربعین، واکنشهایی را در میان جامعه فرهنگ و ادب فارسیزبان داشته است. موسی عصمتی، شاعر، که تاکنون آثار متعددی در حوزه ایران فرهنگی منتشر کرده، در یادداشتی به این موضوع پرداخته است. این یادداشت که برای انتشار در اختیار خبرگزاری برگزیده های ایران قرار گرفته به این شرح است:
چندی است که در فضای مجازی شاهد برخی نفرت پراکنیها نسبت به جامعه شریف افغانستانی مهاجر در ایران هستیم؛ مهاجرینی که نه از دل خوش که از دشمن به دوست پناه آوردهاند؛ دوستی که هم دل و هم زبانشان است. آنان مهمانهای عزیز سرزمینی هستند که اگر تاریخ را کمی به عقب ورق بزنیم، میبینیم که پیش از این من و اویی وجود نداشت. ما بودیم. یک وطن واحد به نام ایران فرهنگی، یک سرزمین درخشان به نام خراسان بزرگ، یک درخت تناور بودیم باشاخههای بلند و کشیده، با شاخههایی پر از پرندههای خوش آواز.
عصمتی در بخش دیگری از این یادداشت نوشته است: البته حضور غیر قانونی برخی از مهاجرین حتی برای مهمانهای شریف افغانستانی که سالها افتخار میزبانی شان را داشتیم، قابل قبول نیست و معمولاً بیشتر نابهنجاریها از طرف همین گروه اندک غیرقانونی صورت میگیرد. عدالت و انصاف حکم میکند که حساب اکثریت مطلق مهاجرین شریف افغانستانی را باید از این گروه اندک جدا کرد. ما یکی بودیم و یکی هستیم و یکی خواهیم ماند؛ حتی اگر مرزهای سیاسی بین ما پر رنگتر شود. ما دو برادر، دو خویشاوند، در دوسوی مرز تا ابد به یاد هم و برای هم شعر خواهیم سرود و آواز خواهیم خواند.
میراث مشترک
بیقرار دوشنبهام هر روز
بیقرار مسیر تهرانم
بیقرار همیشه کابل
من که از بلخ و توس و ختلانم
*
بیقرار توأم که میدانی
مثل گلدان اگر ترک داریم
ریشههای عمیق این خاکیم
ما که میراث مشترک داریم
*
ما که چون پیکری که سعدی گفت
مثل اعضای یکدگر بودیم
وارث دشنههای بر گُرده
وارث دیدههای تر بودیم
*
گرچه مثل پرندهای در اوج
سنگ از دست دیگران خوردیم
گرچه در دل هنوز هم تازه است
زخمهایی که از زبان خوردیم
*
ما ولی هرکجا اگر باشیم
چشمِ جان و جهان هم هستیم
از خجند و سرخس و از پروان
همدل و همزبان هم هستیم
*
ما همان سرو سبز تاریخیم
شاخههایی در آسمان داریم
مثل هر چه ترانه زیباست
ریشه در جوی مولیان داریم
/