گروه جامعه برگزیده های ایران؛ عطیه اکبری: تصور کنید در خانهای زندگی میکنید که وقتی وارد حیاط آن میشوید به جای گل و گیاه و سبزه چشمتان به دکل برق فشار قوی بخورد. شاید باور نکنید و یا حتی برایتان قابل تصور نباشد. اما این همسایگی رقت بار وجود دارد. بیخ گوش ما؛ در همین پایتخت خودمان. مشکل یک سال و دو سال هم نیست. سال هاست در برخی از بخش های پایتخت از جمله مناطق ۲۰، ۱۳، ۱۴ و ۱۵ دکل های برق آن هم از نوع فشار قوی اش یا همجوار بافت مسکونی اند یا در چهاردیواری حیاط خانه های مسکونی جاخوش کرده اند و اهالی این خانه ها نه راه پس دارند نه راه پیش، تصمیم گرفتیم پای این معضل قدیمی را به امید گره گشایی یک بار دیگر به رسانه ها باز کنیم و گزارش میدانی داشته باشیم از یکی از مناطق مسکونی که با این معضل مواجه است. اهالی مناطقی که زیر سایه این معضل باور نکردنی زندگی می کنند از قشر ضعیف جامعه هستند و امیدوارند در دولت سیزدهم گره کور این مشکل قدیمی باز شود.
*اول دکلها بودند بعد خانهها ساخته شدند
انتخاب ما برای باز کردن پای رسانه مطالبه گر به مشکل قدیمی برخی از محله های کم برخوردار محله علایین در جنوبی ترین منطقه پایتخت است. در بزرگراه آوینی تابلوی سلمان فارسی شرق ما را به سمت محله علایین راهنمایی می کند. از کنار قلعه گبری ؛ بنای تاریخی که به تنهایی برای هویت بخشی به یک شهر کافی است می گذریم و وارد خیابان میثم جنوبی؛ اصلی تری خیابان محله می شویم. نگاه جست و جو گر ما کابل های برق فشار قوی را تعقیب می کند تا به دکل ها برسیم و بالاخره ، قامت بلند اولین دکل برق فشارقوی در پنجمین کوچه خودنمایی میکند.
باید با اهالی خانه هم صحبت شویم. این تصویر آنقدر برایمان عجیب است که می خواهیم هر چه زودتر با صاحب خانه یا همسایه ها صحبت کنیم. در خانه را میزنیم تا از صاحبخانه بپرسیم چطور با این غول آهنی همسایه شدهاند. خانم میانسالی در را باز میکند. وقتی متوجه میشود که خبرنگار هستیم روی خوشی به ما نشان نمیدهد و از جواب دادن به سؤالها طفره میرود. چند متر آنطرفتر مغازه جمعوجور فروش مواد غذایی قرار دارد. سراغ صاحب مغازه میرویم و با صحبتهای او دستمان میآید چرا خانم صاحبخانه روی خوشی به ما نشان نداد.
«محمدحسین زاده» میگوید: «دلیل اصلی طفره رفتن از مصاحبه ترس اهالی این خانه است. وقتی دکلها در محله علایین نصب شدند همه این محدوده بیابان بود. بعد از گذشت چند سال مردم کمکم به این محله آمدند. هرکسی تکه زمینی را از کشاورزی خرید و در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب به دلیل هرجومرج حاکم بر کشور بدون آنکه مجوز بگیرد خانه ساخت. صاحب این خانهها هم با علم به اینکه دکل برق در زمینی که آن را خریدهاند قرار دارد، خانهشان را ساختند و برای همین هم حالا نمیتوانند ادعایی داشته باشند، اما خانم خبرنگار! این موضوع نمیتواند صورتمسئله را پاک کند.»
او ادامه میدهد: «این بندههای خدا از این میترسند که مبادا مصاحبهای که با رسانهها میکنند برای خودشان دردسرساز شود. توان مالی مردم این محله ناچیز است. اگر توان مالی داشتند هیچوقت حاضر نمیشدند در خانهای زندگی کنند که در حیاطش یک غول برقی قرار دارد.»
*کسی خانه های ما را نمی خرد
در امتداد کوچههای منتهی به خیابان میثم جنوبی و خیابان مصطفی خمینی حرکت میکنیم و چشممان به جمال نامبارک یک دکل برق دیگر که در حیاط خانه مسکونی قرارگرفته روشن میشود. در خانه را میزنیم اما انتظار بیفایده است. سراغ همسایه دیواربهدیوارشان میرویم. پیرزن واکر به دست در را باز میکند و میگوید: «کسی در این خانه زندگی نمیکند. چند سال قبل پسر آنها را برق گرفت. بعد از فوت پسرشان بود که پدر و مادر جانشان را برداشتند و از این خانه رفتند.» «گندمی» میگوید: «آنها رفتند اما من پیرزن ماندهام و این غول آهنی که فقط فاصله من با او یک دیوار سه متری است. نمیدانم چه کنم. نه راه پس دارم نه راه پیش. به این محله عادت کردهام حتی اگر هم بخواهم خانهام را بفروشد کسی پیدا نمیشود که آن را بخرد. گلایههای این زن سالمند تمامنشدنی است.»
*فکر می کردیم اگر دکل برق همسایه مان باشد زودتر کنتور برق می گیریم
دستان زن میانسال میلرزد. گوشه لبانش هم میلرزد و بهسختی ما باهم کلام میشود. «فاطمه صمدی» همسایه یکی دیگر از خانههایی است که دکل برق در حیاط آنجا خوش کرده است و دل پردردی دارد. میپرسیم چند سال است در این خانه زندگی میکنید؟ میگوید: «چه بگویم دختر جان که از ناگفتنش بهتر است. ما ۴۵ سال قبل با هزار امید و آرزو و با پول کمی که داشتیم تکه زمینی را خریدیم. تصمیم گرفتیم خانهمان را در این زمین بسازیم. آنوقتها که خانههای این محله برق نداشت، ما وجود دکل برق در حیاط خانه همسایه را یک امتیاز میدانستیم و فکر میکردیم اداره برق به ما زودتر کنتور میدهد. آن موقع نمیدانستیم این همسایگی برایمان به جز مشکل و بدبختی حسن دیگری ندارد. نمیدانستیم قرار است سلامتیمان را نشانه بگیرد. آن روز نمیدانستم وقتی همسایه این دکل برقی میشوم در سن ۵۰ سالگی دچار لرزش دست و لرزش صورت میشوم. نمیدانستم اشعههای این غول آهنی باعث میشود تا همسر و پسرم به بیماری ضعف اعصاب دچار شوند.»
*هوا که ابری میشود غم عالم روی دلمان تلنبار می شود
گلایههای زن میانسال ادامه دارد و میگوید: «پاییز و زمستان که از راه میرسد غم و غصه اهالی خانههایی که در آن دکل برق فشار قوی وجود دارد بیشتر هم میشود. اصلاً آسمان که ابری میشود دیگر جرات نمیکنند از ترس برق گرفتگی از در خانه برای رفتن به دستشویی که در حیاط قرار دارد بیرون بیایند. باران که میبارد یا به خانه اقوام میروند یا خودشان را در چهار دیواری حبس میکنند. این دکل ها وقتی خیس میشود جرقه می زند، صدای وز وزی که از آن به گوش ما میرسد خیلی بد است.» صمدی ادامه میدهد: «ای کاش مسئولان فکری به حال ما کنند. دنبال این نباشند که اول مرغ بوده یا تخم مرغ. ما اگر پول داشتیم یک روز هم در این خانه ها نمیماندیم. در این محله ۵ خانه میزبان دکلهای برق فشار قوی هستند. اگر اشتباه نکنم همه یک راه چاره پیدا کردهاند. یا خانه را به قیمت بسیار ناچیز اجاره دادهاند یا در آن را بستهاند و رفتهاند اما ما نتوانستیم راهی برای فرار از هم نشینی با دکل برق پیدا کنیم و چشم امید به مسئولان داریم تا بالاخره مشکل ما را چاره کنند.»
*جرات نمیکنیم به پشت بام خانههایمان برویم
«اگر فکر میکنید مشکل مردم این تکه از پایتخت تنها وجود دکل فشار قوی برق در حیاط چند خانه مسکونی است سخت در اشتباهید.» اینها را مؤمنی یکی دیگر از کسبه محله علایین میگوید و ادامه میدهد: «خانم خبرنگار فقط کافی است نگاهی به بالای سرتان بیندازید و به فاصله کم کابلهای برق فشار قوی از سقف خانهها دقت کنید. میبینید! آنقدر فاصله کابلهای برق فشار قوی از سقف خانهها کم است که ما جرات نمیکنیم به پشت بامهایمان برویم. این دکلها وکابل ها اجازه ساخت و ساز را هم از محله گرفته است. یک نگاهی کنید دستتان میآید که اینجا یک منطقه فرسوده است و تا وقتی این کابلها و دکلها هستند ساخت وساز در آن غیرممکن است.»
*آیا شبکه کابل هوایی زیرزمینی میشود؟
سراغ شورایاران محله علایین میرویم تا ببینیم در همه این سالها برای پیگیری حل مشکل چه کردند و پاسخ مسئولان چه بوده است. «علی محمدی»؛ دبیر شورایاری محله علایین میگوید: «مسئولان گفتهاند زیرزمینی کردن شبکه کابلی تنها راه چاره حل مشکل مردم این محله است.ما در سال های گذشته بارها با مسئولان اداره برق مکاتبه کردیم، آنها می گویند سندهای اداره برق موجود است. زمانی که دکلهای برق در این محدوده پایه گذاری شده، اطراف دکلها بیابان بوده است. خانهها بعد از دکلها ساخته شدهاند و مردم با علم به اینکه در حیاط خانههایشان دکل برق قرار میگیرد خشت روی خشت گذاشتند. در جلسات مفصلی که چند سال قبل با اداره برق داشتیم مسئولانش گفتند ما زمانیکه میخواهیم خط هوایی ایجاد کنیم، نقشه دکلهای هوایی را آگهی میکنیم و به مردم اعلام میکنیم که اگر کسی زمینی در این محدوده دارد، اعلام کند. در دهه ۴۰ هم این اتفاق افتاد، کسانی که آن زمان مراجعه کردند، به حقوق خودشان رسیدند، کسانی هم که مراجعه نکردند در همین محله ساختوساز و زندگی کردند.»
*وعده وزیر نیرو چه شد؟
میپرسیم حالا تکلیف چیست؟ یعنی چون ابتدا دکلها بودند و بعدها به هر دلیلی خانهها همجوار آن ساخته شدند مردم این محله تا ابد باید محکوم به این همسایگی خطرآفرین باشند. محمدی میگوید: «مسئولان قبلاً وعده وعیدهایی میدادند. گفته بودند قرار است در یک برنامه بلندمدت، تمام شبکههای هوایی برق، کابلی و تونلی شوند. این موضوع هزینه بر است و در مدت زمان کوتاه نمیشود آن را عملیاتی کرد. از طرف دیگر مسئولان گفته بودند همه دکلهای برق و سیمهای برق فشار قوی در محله علایین به هم پیوسته است و ما نمیتوانیم یک دکل را جا به جا کنیم. شبکه کابلی باید تغییر کند که ما بتوانیم این ۵ دکل شویم. یادم هست هفت یا هشت سال قبل وزیر نیرو بعد از بازدید از این محله به مردم قول داد بودجه زیرزمینی شدن شبکه کابلی در اولین فرصت تأمین شود. از آن بازدید چند سال میگذرد، نه تنها به قولشان عمل نکردند به کل یادشان رفته که در این محله اوضاع از چه قرار است.»
مشکل دکل ها و کابلهای برق فشار قوی و رعایت نشدن حریم بافت مسکونی خاص این محدوده نیست و این مشکل در بخشهایی از منطقه ۱۳، ۱۵ و منطقه ۱۴ تهران هم به چشم می خورد و گزارش میدانی ما محدوه علایین ، مشتی است نمونه خروار. حالا باید دید مسئولان وزارت نیرو، شهرداری و دیگر سازمانهای مرتبط برای حل این مشکل تصمیمی دارند یا خیر؟
انتهای پیام/