به گزارش خبرگزاری برگزیده های ایران، حجت الاسلام محمدرضا جوان آراسته نویسنده و کارشناس فرهنگی در کانال شخصی خود مطلبی با عنوان «رسانهها امام را در کربلا تشنه نگه داشتند» نگاشت که در ادامه میخوانید:
معاویه در همان روزهای بعد از کشته شدن عثمان یک روایت جعلی را به همه خبرگزاریهای داخلی و خارجی داد، روایتی که بخشی از منبر همه علمای درباری شد، روایتی که آن قدر در رسانهها تکرار شد تا تبدیل به بخشی از تاریخ قطعی در ذهن هواداران جبهه بنیامیه شد.
معاویه در روایتش گفته بود: خلیفه سوم در حصر خانگی شهید شده. گفته بود: حصر خانگی را چه کسی درست کرده بوده، معلوم است دیگر، علی بن ابیطالب باعث و بانیش بوده، اصلاً عثمان مخالفی سر سختتر از علی مگر داشته؟ از قتل عثمان چه کسی جز علی بن ابیطالب بیشترین سود را برده؟ معاویه گفته بود: قتل عثمان یک قتل عادی نبوده، یک محاصره ناجوانمردانه بوده، فقط محاصره هم نبوده، اصلاً لباسشخصیهای تیم علی بن ابیطالب راه ورود همه چیز حتی آب را به خانه عثمان بسته بودند.
این روایت جعلی در تار و پود باورها و عقاید مردم نشست تا محرم سال ۶۱ هجری رسید. در روزهای اول سال ۶۱ هجری، ابن زیاد از داخل دارالعماره کوفه نامهای نوشت برای عمر بن سعد که در کربلا بود و تازه روبهروی سپاه امام صف بسته بود. نامه ابن زیاد و تکتک کلماتی که استفاده کرده، در تاریخ ثبت شده. ابن زیاد نوشت: «از رسیدن آب به حسین و یارانش مانع شو، به گونهای که حتی یک قطره آب از آن ننوشند. همانطور که با امیرالمومنین عثمان رفتار کردند.» ابن زیاد در پایان نامهاش عمر سعد را ارجاع میدهد به یک گزارش تاریخی و به یک باور عمومی. فقط یک اشاره میکند و انگار با همین اشاره در عقدهای کهنه باز میشود.
به پشتوانه رسانههایی که از زمان معاویه تا آن روز، مرگ عثمان را در ماجرایی دروغپردازی شده، به خورد مردم داده بودند، ابن زیاد دستور بستن راه آب را روی سپاه امام میدهد. عمر سعد آیا به این دستور شک میکند؟ نه، او هم فریب رسانهها را خورده. بخشی از لشکرش را میفرستد و دسترسی امام را به آب قطع میکند. مردمی که توی سپاه عمر سعد بودند، همانها که رفتند و راه امام را بستند، به کارشان شک نکردند؟ حس نکردند که رفتارشان ناجوانمردانه است؟ نه، آنها هم فریب رسانهها را خورده بودند. یک دروغ تاریخی طوری در همه این سالها به خوردشان رفته بود که تنها با یک اشاره ابن زیاد، حس عصبانیت و انتقام و تلافی در خونشان جوشید و رفتند تا حق پایمال شده سومین خلیفه رسول خدا را از نوه رسول خدا بگیرند.
دروغها اگر بروند در کتابهای تاریخ، فراموش میشوند. دروغها اگر بروند در محافل علمی، رسوا میشوند. دروغها اما اگر بروند در بستر رسانهها، هم زنده میمانند، هم در طول زمان به روز میشوند، هم باور میسازند و هم طرفدار دور خودشان جمع میکنند. طرفدارانی که حاضرند رگ گردن گرو بگذارند و برای نشان دادن هواداری، همه کار بکنند. در کربلای سال ۶۱ هجری، آدمهایی که شت به آب و رو به خیمههای امام حسین ایستاده بودند و شمشیرهاشان را از غلاف بیرون کشیده بودند، هوادارهای دو آتشه یک دروغ رسانهای بودند. آن قدر هوادار که یکیشان صدایش را بلند کرد، طوری که همه بشنوند و گفت: این آب را میبینی که صاف است، میدرخشد، یک قطرهاش را هم به تو نخواهیم داد.
مرد میتوانست فقط در صف بایستد، میتوانست راه آب را بسته نگه دارد و حرف نزند. دلش اما راضی نمیشد. یک چیزی توی دلش بود که با زخم زبان زدن، با یک کنش بیشتر داشتن راحتش میگذاشت. این چیز، این حس، این آتش درونی همانی بود که رسانهها در درونش برپا کرده بودند. حالا بعد از این بیادبیها حس میکرد آدم بهتری است، به خلیفه سوم ادای دین کرده، دشمنیاش را با لشکر دشمن تمام عیار کرده و وظیفهاش را بالاخره انجام داده است. رسانهها وقتی دست جبهه باطل میافتند، این طور آدمها را از عمق وجود هیجاندار میکنند. فهم را و اندیشه را و حسابگری را میبرند و به جایش شور کور جایگزین میکنند.
انتهایپیام/