به گزارش خبرگزاری برگزیده های ایران،مهدی مشکینی خبرنگار برگزیده های ایران که در سفرهای استانی و تبلیغاتی انتخابات ریاستجمهوری همراه شهید رئیسی بود روایتی از یک جلسه خصوصی و سعهصدر آقای رئیسی را نقل میکند.
بعد از انتخابات ۹۶، جلسهای با حضور مسئولان ستاد و خبرنگاران همراه آیتالله رئیسی در سفرهای استانی برپا شد؛ اعضای ستاد؛ رؤسای کمیتهها و خبرنگارانی که در سفرهای استانی همراه بودند. تقریباً همه بودند. مدیر جلسه از آقای رئیسی خواست سخنرانی را شروع کند. رئیسی گفت من آمدهام که بشنوم. حاضرین صحبت کنند من هم در آخر انشاءالله. دبیر جلسه گفت، کی صحبت میکند. اشاره کردم و گفتم من.
نخست. خطاب به آقای رئیسی گفتم؛ پیشتر از جسارت احتمالی برای نقد عذرخواهم. با لبخندی پاسخ گفت؛ ” بفرمائید در خدمتم”. بیش از ۱۰ دقیقه از سر دغدغه، با حرارت و بدون لکنت عملکرد آقای رئیسی را نقد کردم؛ جمله به جمله؛ کوتاه اما پیدرپی که حرفهایم پیش از فرصتم به پایان برسد.از بحثهای تبلیغاتی گرفته تا مدیریت ستادی و دیداری حاشیهساز که البته برخی از آنها تند و شاید هم تا حدودی غیرمنصفانه بود.
برخی چندینبار بین صحبتهایم ورود کرده و خواستار توقف نقدهایی که ظاهرش تلخ بود، شدند؛ اما هربار آیتالله شهید به آنها تذکر داده و گفتند: «شما کاری نداشته باشید… خطابشون با منه». دیگری در نیمههای نقدهایم، به ساعتش اشاره کرد اما با زبان بدن و همزمان با صبحت به ایشان اشاره کردم. عجیب بود حاج آقا چشم در چشم نگاهم میکرد و مشتاقانه گوش میکرد اما برخی – احتمالاً- دندان به دندان فشرده بودند که مثلاً این چه حرفی است که یک خبرنگار به حاج آقا میزند. صحبت تمام شد و حاج آقا، گفتند: ” آقا جان متشکر از صداقت و صراحت شما”.
یکی از حاضرین که یکی دو نفر بعد از من نوبت به او رسیده بود، در ابتدای سخنانش ژستی گرفت که احتمالاً میخواست آرایشی به آنچه گفتم بدهد؛ تقریباً میخواست با عرض پوزش مقداری نمک پاشی کند. حاج آقا به او گفت، شما حرف خودتان را بزنید. منظور حاجآقا این بود که نیازی نیست آن شخص پاسخ انتقادات من را بدهد. به گمانم با زبان بیزبانی گفت خطابش به من بود و شما دخالت نکنید و حرف خودتان را بزنید.
نوبت به حاج آقا رسید؛ یکی از دوستانم که در کنارم بود؛ به مزاح گفت منتظر کنایههای احتمالی حاج آقا باش؛ به قول خودش کنایههایی خاص به سبک آخوندی.
حدود نیم ساعت- آنطور که یادم هست- صحبت کردند و هیچ نگفتند، کنایه، تیکه و حتی پاسخی که نشانگر ناراحتی ایشان از نقدهایم باشد را از او دریافت نکردم. تنها درباره مدیریت ستادی و نقدم به عملکرد رسانهای ستاد – به مضمون- گفتند؛ اگر اشکال به رسانه مجموعه وارد است؛ خب دوستان خودِ شما مسئولیت کار رسانهای را دارند؛ خودتان اصلاح کنید.
بعد از پایان آن جلسه خدمتشان رفتم که بگویم آنچه گفتم نافی ارادت قلبی و علاقه وافرم به حضرتعالی نیست و تنها از باب دلسوزی و علاقه است. تا آمدم شروع کنم، در آغوشم گرفت، پیشانیام را بوسید و خطاب به برگزارکنندگان جلسه گفتند: «من این حرفها رو دوست دارم». درست مثل استاد شهیدش بهشتی که میگفت من تلخی برخورد صادقانه را به شیرینی رفتار منافقانه ترجیح میدهم.
روحش شاد و یادش گرامی
/