مریم رضیپور_برگزیده های ایران شهرکرد|جمعیت زیادی در ایستگاه بودند به دلیل بارش باران تعداد ماشینها کم بود.
۳۰ نفری میشدیم، همه در حال غر زدن بودیم یکی به نبود ماشین، یکی عدم مدیریت شهرداری، یکی به باران بیموقع و یکی مثل من به فیلم دیدن آخر شب.
قیافه همه آشفته و عصبانی بود، نگاهم در میان جمعیت به کسی خورد که کمی دورتر، زیر یک چتر سورمهای ایستاده بود و عصای سفیدی به دست داشت. چهرهاش خندان بود فکر کردم با تلفن صحبت میکند، خودم را از پشت جمعیت به او رساندم در همین حین تاکسی از راه رسید همه برای سوار شدن سر و دست میشکستند اما آن آقا از جمعیت فاصله گرفت تا بقیه سوار شوند.
نزدیکش شدم داشت با خودش حرف میزد گفتم خب خداروشکر صبر ایشان هم تمام شده و مشغول بد و بیراه گفتن است و از زمین و زمان گلایه میکند اما این طور نبود او دائم داشت خدا را شکر میکرد و با خودش شعرهایی درباره باران میخواند و لبخند میزد، قطرات باران را لمس میکرد و بهبه و چهچه میگفت.
کنارش ایستاده بودم، ماشین که آمد گفتم کمک نمیخواهید، با لبخند گفت نه، حالا چند دقیقهای وقت دارم میخواهم از این هوا لذت ببرم، شما بفرمایید.
از پشت شیشه بارانزده تاکسی نگاهم به او دوخته ماند، دیگر کسی در ایستگاه نمانده بود فاصلهمان که بیشتر شد متوجه شدم در راه رفتن هم دچار مشکل است…اما از نظر او این مشکلات نعمت بود.
پشت میزم که نشستم به رسم عادت هر روز تقویم را ورق زدم، ۱۲ آذر روز جهانی معلولین… یاد آن آقای عصا به دست شاعر افتادم قطعا از این دست آدمها در اطرافم زیاد بودند، آدمهایی که جنس جسم و روحشان با ما متفاوت بود.
با گرفتن چند شماره از بهزیستی سعادتی پیدا کردم تا از دنیای متفاوتشان گزارشی تهیه کنم پای درد دلشان بنشینم و برای چند ساعتی هم که شده با کفش آنها در خیابانهای شهرم قدم بزنم هر چند که بعضیهایشان از روی ویلچر قدم زدن مردمی را تماشا میکردند که قدم زدن برایشان عادی شده بود.
گلایه از نگاه ترحمآمیز جامعه به معلولان/ عدم وجود برنامههای آموزشی برای جامعه
آقای خداکرم نعمتی به قول خودمان از آن آدمهای نیک روزگار است، مدرک کارشناسی مددکاری اجتماعی دارد و اهل روستای خوی، ۴۰ ساله، متاهل و دارای یک فرزند و ۱۵ سالی میشود که در اورژانس اجتماعی شاغل است و به صورت مادرزاد نابینا.
آقای نعمتی از ترس خانوادهها و نگاه ترحمآمیز جامعه در برخورد با معلولان میگوید آموزشهای لازم به افراد داده نشده و خیلیها در اجتماع حتی افراد تحصیلکرده و روشنفکر نحوه برخورد صحیح با افراد معلول را نمیدانند و همین موضوع باعث خانهنشین شدن و دوری از اجتماع بسیاری از معلولان شده است.
جای خالی رسانهها در فرهنگسازی و برنامهسازی برای معلولان
آقای نعمتی از جای خالی رسانهها و علیالخصوص رسانه ملی در ایجاد این فرهنگ گلایهمند است چرا که طبق قانونی که در سال ۹۸ به دستگاهها ابلاغ شده است رسانه ملی باید در این خصوص برنامههای آموزشی بسازد.
مشکلات معلولان با نگاههای ترحمآمیز حل نمیشود
او میگوید شاید اولین برخورد یک فرد مسئول با یک فرد دارای معلولیت این باشد که دستی به نشانه ترحم و دلسوزی بر سرش کشیده شود اما مشکلات ما با این دستکشیدنها حل نخواهد شد.
آقای خداکرم که خود دارای یک شغل نیمبند است از شرایط مالی نامناسب بسیاری از معلولان آگاه است او میگوید معلولانی که در ادارات دولتی هستند قراردادی و یا خرید خدمت هستند و این یعنی عدم ثبات شغلی این افراد، آن هم با این هزینههای سرسامآور برای معلولان.
آقای نعمتی میگوید در قانون حمایت از معلولان اولیای فرد دارای معلولیت تا ۵۰ درصد معاف از مالیات هستند اما این قانون برای فرد معلول شاغل در نظر گرفته نشده است.
آقای نعمتی خود دانشآموخته رشته مددکاری اجتماعی است و بسیار خوب از مشکلات معلولان خبر دارد اما چاره چیست؟
قانون جامع حمایت از معلولین نیازمند اصلاحات است
او چاره کار را در اجرای کامل قانون جامع حمایت از معلولین میداند هر چند که این قانون نیز برای اجرا نیاز به اصلاح توسط دولت و مجلس دارد.
او معتقد است برخی از مشکلات نظیر عدم وجود هماهنگیهای بین بخشی در استان و فعال شدن معاونت اشتغال سازمان بهزیستی نیازمند پول نیست بلکه همت و کار جهادی میخواهد.
لزوم آموزش خط بریل به نابینایان برای درست نوشتن
آقای نعمتی میگوید نابینایان نباید به کتابهای صوتی بسنده کنند بلکه باید کتابهایی با خط بریل به خصوص در مناطق محروم برای نابینایان فراهم شود تا این افراد بتوانند نوشتار خود را تقویت کنند.
پلههایی که سدی برای رسیدن به آرزوها میشوند
شاید رفتوآمد از پله و نبود آسانسور یک فرد عادی را دچار نگرانی نکند اما همین پلهها میتواند تبدیل به سدی برای حرکت و رسیدن به آرزوهای افراد دارای معلولیت شود.
عدم مناسبسازی خیابانها و دستگاههای اداری و حتی منازل مسکونی تبدیل به یکی از مهمترین دغدغههای این قشر شده است چرا که صدایشان هم جایی شنیده نمیشود و همین موضوعات سبب گوشهگیری و عدم خروج از منزل برای این افراد میشود.
معلولیتها گاهی به قدری دردآور و رنجآفرین است که در نهایت فرد معلول را دچار سرخوردگی میکند و او دیگر نمیخواهد زندگی کند.
افراد دارای معلولیت میتوانند شاعر، نویسنده، نقاش، عکاس، وکیل و… باشند آنها توانستهاند علیرغم مشکلاتی که دارند مسیر پیشرفت خود را طی و همچنان برای رسیدن به هدف نهایی خود تلاش کنند.
آرزویم ظهور امام زمان(عج) است/ از هیچ کس انتظاری ندارم
آقای حسن محمدیزاده یکی از این افرادیست که با درجه معلولیتی که دارد توانسته یک نقاش و شاعر باشد.
شاید باورش برای آدمهایی مثل ما سخت باشد اما آقای محمدیزاده با تمام مشکلات مالی که داشته و دارد مدتی به صورت رایگان به آموزش نقاشی مشغول بود اما با آمدن کرونا و به دلیل شرایطی که دارد چندسالی است خانهنشین شده.
او در حال حاضر با مادرش زندگی میکند و خرج زندگیشان از طریق مستمری بهزیستی و کمیتهامداد تأمین میشود.
حسن آقای گزارش ما آرزویش ظهور امام زمان(عج) است و میگوید دوست دارم همانی باشم که خدا میخواهد.
وقتی پرسیدم از مسئولان چه انتظاری داری؟ گفت: هیچ توقع و انتظاری ندارم چرا که همه ما مسئول هستیم نسبت به خدا، خودمان و دیگران.
شنیدن این صحبتها بیاختیار صورتم را خیس کرد چرا که از نزدیک حسن آقا را میشناختم و از مشکلاتش باخبر بودم هیچگاه ندیدم غر بزند، حرفهایش با چند سال پیش هیچ فرقی نکرده است آن روزها هم همین قدر متواضع بود.
دیدن زیباییها چشم دل میخواهد نه چشم سر
قطعا روح این افراد بسیار بزرگ است و شاید پاهایشان یاریشان نکند و یا دستانشان با آنها آشتی نباشد اما صندلی چرخدارشان یاریرسان جسم خستهشان است و با افکارشان نه در اوج زمین بلکه در آسمانها قدم میزنند.
غلامعلی ملکوتی از دیگر افراد دارای معلولیت موفق در استان است که به صورت مادرزاد نابینا هستند.
آقای ملکوتی دارای تحصیلات کارشناسی ارشد حقوق عمومی و در حال حاضر در فرمانداری شهرستان بروجن مشغول به کار است.
اشتغال و مناسبسازی مهمترین چالش معلولان است
آقای ملکوتی نبود شغل برای معلولین و عدم مناسبسازی معابر و خیابانهای شهرها را از مهمترین چالشهای دنیای معلولیت میداند.
او میگوید من به عنوان یک فرد نابینا برای عبور از خیابانها و معابر شهر دچار مشکل میشوم حالا بماند که یک فرد با ویلچر چقدر برایش مشکل است در بیشتر معابر مغازهداران سد معبر درست کرده و فضای پیادهرو را اشغال کردهاند.
استعدادهای زیادی دارم اما شرایط برایم مهیا نیست
محمد مهدیاکبری از جوانان دهه شصتی است که در سن نوجوانی در اثر یک بیماری توانایی راه رفتن را از دست داده است.
او سالهاست که روی ویلچر نشسته اما ارادهاش همچنان میتازد، عاشق فعالیتهای هنری و فیلمسازی است.
آقا محمدمهدی فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته متالوژی از دانشگاه دولتی شهرکرد است اما همچنان بیکار، خودش که میگوید چند دوره آزمون استخدامی شرکت کرده اما انگار سهمیه معلولان در هیچ یک از این آزمونها رعایت نشده است.
او میگوید آرزویم این است که شرایطی برایم فراهم شود تا بتوانم از همه تواناییهایم استفاده کنم چرا که احساس میکنم استعدادهای خوبی دارم اما بعضی موانع باعث میشود نتوانم آنطور که میخواهم به اهدافم برسم.
مشکلات مالی مانعی بر سر راه مراکز خیریه نگهداری از معلولان
در این بین تعدادی از افرادی که از معلولیت ذهنی و جسمی بیشتری رنج میبرند به دلیل شرایط خاص و عدم توانایی خانوادهها در مراکز شبانهروزی نگهداری میشوند.
حیدر علیپور مسئول موسسه خیریه و نگهداری معلولین ذهنی فردوس از عدم تأمین منابع مالی از سوی بهزیستی گلایهمند بود چرا که معتقد است این خیریه در راستای اهداف سازمان بهزیستی شکل گرفته است.
او میگوید بسیاری از هزینههای مرکز توسط خیرین تأمین میشود.
ورزش و فعالیتهای هنری میانبری برای تقویت روحیه معلولین
توجه به نیاز روحی و استعدادهای معلولین و جلوگیری از گوشهگیری این افراد باید از اهداف سازمانهای مربوطه باشد، انجام فعالیتهای هنری و ورزشی و ایجاد بسترهای لازم در اماکن ورزشی برای ورود افراد دارای معلولیت میتواند نقش چشمگیری برای روحیهدهی و پرورش استعدادهای این افراد داشته باشد.
رئیس هیأت ورزش جانبازان و معلولان چهارمحال و بختیاری از نبود اعتبارات لازم در این حوزه گلایهمند است وی معتقد است اگر وضعیت به همین شکل پیش رود بسیاری از قهرمانان معلول و جانباز برای استانهای دیگر به میدان مسابقه میروند و افتخاراتشان نیز نصیب ما نخواهد شد.
حیدر قربانپور با اعتراض به واگذاری بسیاری از باشگاههای ورزشی به بخش خصوصی میگوید: بعد از این اقدام آنچنان که باید و شاید این فضاهای ورزشی که طبق قانون باید به صورت رایگان در اختیار معلولان و جانبازان میبود قرار نمیگیرد.
تا چه حدی قانون جامع حمایت از معلولین در کشور اجرا شده است؟
سه روز دیگر ۱۲ آذر است روز جهانی معلولین، با خودم فکر میکنم چند سال است که این روز به این نام نامگذاری شده است؟ تا چه میزان توانستهایم به باورهای این قشر رنگ موفقیت ببخشیم؟ فضا و محیط شهری تا چه اندازه برای عبور و مرورشان مناسبسازی شده؟ چه تغییر و تحولی تاکنون در حوزه معلولین در کشور اتفاق افتاده است؟ چه میزان از قوانین جامع حمایت از معلولین اجرا شده است؟ ناگفته نماند برای همین قانون نیمبند هم همیشه کمبود اعتبار داریم.
سرم را که بالا آوردم از پشت پنجره بارش باران را دیدم، لبخندی زدم اما ناخودآگاه به فکر آقای عصا به دست اول صبح در ایستگاه تاکسی افتادم حالا کجاست و چطور به خانه برمیگردد؟ خبر نداشتم، اما قطعا میدانم هر کجا باشد لبخند به لب دارد و آواز شعر خواندنش کوک است.
انتهای پیام/۶۸۰۲۴/م