به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری برگزیده های ایران، امروز سوم شهریور سالگرد یکی از رویدادهای غمبار و تلخ تاریخ ایران است، روزی که نیروهای مهاجم خارجی از مرزهای شمالی و جنوبی کشور وارد سرزمینمان شدند و در یک پیشروی سریع و عجیب، عملاً در کوتاه ترین زمان ممکن، ارتش رضاخانی را که گل سرسبد اقدامات شاه پهلوی، قلمداد میشد در کمتر از چند ساعت مضمحل کردند.
مروری بر رویدادهای تاریخی این روز نشان میدهد امور تا چه حد از دست دولت در رفته بود به گونهای که نخست وزیر کشور یعنی رجبعلی منصور را صبح زود از خواب بیدار کردند و به او اطلاع دادند که سفرای شوروی و بریتانیا به دیدن او آمده اند. نخست وزیر با قیافه ای خواب زده به دیدار آنان رفت و خبر آغاز جنگ و تصمیم متفقین برای اشغال نظامیایران را به او اطلاع دادند. این خبر به سرعت به شاه داده شد و اخبار بمباران شهرهای مختلف کشور پیاپی به پایتخت رسید.
مشخص بود که نه تنها منصور بلکه حتی رضاشاه هم در موقعیتی قرار گرفته بودند که هر اقدامیمیکردند، باعث تشدید بحران میشد. شاه میترسید که متفقین به تهران برسند و او را دستگیر کنند. در این زمان بود که یک چهره کهنه کار سیاسی و فرهنگی دوباره برای ایفای نقش فراخوانده شد، محمدعلی فروغی.
فرزند پدری شاعر
به اعتقاد گروهی از کارشناسان، فروغی از تبار یهودیانی بوده است که از عراق به ایران مهاجرت کرده بودند. این اتهام به وی، چنان در آن دوران رایج بوده است که ملک الشعرای بهار، در یک رباعی محمدرضا شاه را خطاب کرده و میگوید:
شاها، کنم از خبث فروغی خبرت
خون میکند این جهود ناکس جگرت
خطبهی شهی و عزل تو را خواهد خواند
زانگونه که خواند از برای پدرت!
محمدعلی فروغی فرزند محمدحسین فروغی معروف به ذکاءالملک اول، شاعر، ادیب، مترجم و سیاستمدار برجسته دوران قاجار است. پدرش تا ریاست دارالترجمه دربار هم پیش رفت و از پایه گذاران مدرسه علوم سیاسی بود. محمدعلی مانند پدر اهل ادب و فرهنگ بود و ما در تاریخ نگاری دوران قاجار و پهلوی دو چهره متفاوت از او میبینیم. قضاوت کردن یک طرفه درباره او نیز سخت است، از یک طرف او از مشهورترین و مهمترین اعضای شبکه جهانی فراماسونری در ایران بود و از سویی خدمات مهمی در حوزه فرهنگ و ادب انجام داد که یک نمونه آن تصحیح کلیات سعدی است.
تاج بخش دو شاه
در بین چهرههای سیاسی قرن گذشته در ایران، زندگی کمتر چهرهای مانند فروغی به رغم نقش پررنگ سیاسی و اجتماعی او در این قرن، مورد بی اعتنایی هنرمندان قرار گرفته است. زندگی شخصیتی چنین پیچیده، پرنفوذ و دارای کاریزما، جان میدهد برای ساخت فیلم و نوشتن کتاب. همه چیز هم آماده است، فهرستی از حوادث بلندبالا و هیجان انگیز که ممکن است در زندگی هیچکسی پیش نیاید. فقط همین چند مورد را تیتروار بخوانید، او کسی بود که رضاشاه را از منصب سردارسپهی به روی تخت شاهی برکشید و بعدها همین رضاشاه بخاطر نافرمانی دامادش علی اسدی استاندار خراسان در کشتار مردم مشهد در حرم مطهر رضوی به او خشم گرفت و تبعیدش کرد و باز خود رضاشاه دست به دامنش شد تا نقش واسطهای برای انتقال قدرت را در دوران اشغال کشور بازی کند.
اگر قدرت سخنوری، توان اقناع و وزن سیاسی فروغی نبود، چه بسا ماجرای اشغال ایران بسیار تلخ تر از چیزی که روی داد، میشد. متفقین آمده بودند ایران را از وجود رضاشاه پاک کنند و آن را پل پیروزی خود کنند. در این میان پیشنهادهایی هم برای نظام سیاسی آینده کشور داشتند، حتی پیشنهاد دادند خود فروغی نخستین رئیس جمهور ایران شود اما فروغی میدانست کشوری اشغال شده، درگیر قحطی و گرسنگی با نظامی فروپاشیده و ارتشی مضحمل شده، قدرت و توان لازم برای تغییری اینچنین بزرگ و ساختاری را ندارد و بالاخره توانست متفقین را به خروج شاه از کشور و نشستن ولیعهد روی تخت سلطنت راضی کند.
فروغی پشت نقاب اسطوره سازی پنهان شده است
نقش فروغی در حوادث سیاسی دوران شهریور ۱۳۲۰ فقط بخش کوچکی از تأثیر او بر حوادث ایران را در طول دوران پایانی قاجار و اوائل سلطنت پهلوی دوم در سال ۱۳۲۱ است. این نقش به اندازه کافی مورد واکاوی قرار نگرفته است و مردم با او آشنا نیستند. فروغی در محافل روشنفکری اغلب به عنوان یک چهره فرهنگی که فرهنگستان زبان فارسی را راه اندازی کرد و مقبره فردوسی را ساخت، مورد تمجید قرار گرفته است اما درباره عملکردهای سیاسی او کمتر صحبت شده است. او متهم به اتهاماتی نیز هست که باید درباره آنها حرف زد از جمله اتهاماتی که دکتر مصدق در هنگام رأی گیری در مجلس ششم، فروغی را به باج دادن به دولتهای روس و انگلیس به فروغی وارد کرد. بخشی از مشکلات هویتی امروز جوانان ما به دلیل ناآشنایی کامل با تاریخ کشور است. هنر معاصر ما نتوانسته است در این زمینه نقش خود را به درستی ایفا کند و اگر کسی همت کند و درباره رویدادهای سیاسی و اجتماعی ایران در قرن اخیر مانند رویداد سوم شهریور ۱۳۲۰ و اشغال بی دردسر ایران به دست متفقین و نیز درباره چهرههای سیاسی و بازیگران این دوران تاریخی مانند محمدعلی فروغی اثری دیدنی و متکی بر واقعیت و اسناد ارائه دهد، دیگر نمیتوان چهرههای سیاسی و اجتماعی را در قالبی از تمجید و اسطوره سازی پنهان کرد و البته از طرف دیگر هم نمیتوان عملکردهای قابل توجه شان را یکسره نادیده گرفت.
/