خبرگزاری برگزیده در هفتمین سالگرد فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی، قاب هایی از روزهای سوگ واری فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی را منتشر کرد. تصاویر از مراسم وداع با پیکر هاشمی در جماران، مراسم تشییع در تهران و تدفین در حرم امام خمینی انتخاب شده بود و این گزارش با تیتر «۱۲ قاب ماندگار از سوگ آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ از اندوه نشسته بر چهره یاران قدیمی تا بدرقه دردناک «هاشمیِ پدر» منتشر شد.
برخی از این قاب تصویرها طی روزهای اخیر منتشر شد. در این مطلب نگاهی مجزا به چند قاب تصویر دیگر از آن روزها خواهیم داشت.
یادگارِ رفیق
اینجا چند ساعتی از درگذشت هاشمی گذشته، پیکر را به جماران آوردهاند و سید حسن خمینی هم در کنار فرزندان هاشمی، مراسم وداع را میزبانی میکند. سید حسن کنار پیکر هاشمی نشسته و بر تابوت بوسه میزند و کمی آن سو تر هم مهدی و فاطمه بیقرار پدرشاناند.
فاطمه هاشمی چیزی میگوید شاید تعلق خاطر پدرش به سیدحسن را یادآوری میکند و شاید هم ناخرسندی او را به هنگام حذف سید حسن از انتخابات مجلس خبرگان. حدود یک سال قبل از این عکس، سید حسن خمینی برای انتخابات مجلس خبرگان، تأیید صلاحیت نشد و رد صلاحیتها به خانوادهی بنیانگذار انقلاب هم رسید.
هاشمی قبلتر از اینها و به شیوههای مختلف، وجه علمی سید حسن را برای افکار عمومی برجسته کرده بود تا راه برای حذف سید حسن ناهموار شود اما وقتی خود او برای ریاست جمهوری رد صلاحیت میشود دیگر هر اتفاقی در خروجی شورای نگهبان شدنی به نظر خواهد رسید.
یادآوری اینکه در ۹۲، هاشمی رد صلاحیت شد و غرضی تأیید، هر کس را به این نتیجه میرساند که دیگر هیچ چیز، شگفتی به حساب نخواهد آمد. هاشمی بهمن ۹۴ در سالگرد پیروزی انقلاب و در اعتراض به ردصلاحیت سید حسن، صریحتر از همیشه سخن راند و آن نطق را میتوان از مهمترین اعلام مواضعاش در این سالها دانست خصوصا آنجا که با لحن خاص خودش میپرسید: «شما صلاحیت خود را ازکجا آوردهاید؟ کی به شما اجازه داد اختیارات را در دست بگیرید، اسلحه مال شما باشد، تریبون مال شما باشد، صداو سیما مال شما باشد؟ کی اینها را میداد به شما؟ بد هدیهای دادید به بیت امام؛ انشاءالله خداوند از تقصیرتان بگذرد و پشیمان بشوید.»
احمد منتظری؛ قاب تازه، قصه قدیمی
این عکس هم از آن قابهای دیدنی است؛ این سو سید حسن خمینی است فرزند سید احمد و سوی دیگر قاب، احمد منتظری، فرزند حسینعلی و مکان هم جماران؛ انگار چند خط داستانی به هم رسیده باشند، انگار چند میراثدار گذشته به همان جایی بازگشته باشند که داستانها از آنجا آغاز شده و چه کسی جز هاشمی میتوانست داستانها و آدمها را به هم برساند.
رخداد بزرگ و جای کوچک! کار را به اینجا میرساند که گاه آدمهایی که حتی در اکستریم لانگشات هم در یک قاب جا نمیشدند اینگونه در نمایی سه نفره جا بگیرند و عکاسان را به تکاپو بیاندازند. سیدحسن پایین را نگاه میکند و شیخ احمد سمت راستش و محمد باقری، روبرو را؛ سرلشگر طوری نگاه میکند که انگار قرار نبوده در این میزانسن نقشی بر عهده داشته باشد و البته حق هم با اوست، داستان او با قصهی این عکس جور نیست.
اینجا جماران است همانجا که هاشمی در حضور رهبر فقید انقلاب گریست تا امام از علنی کردن نامهی پرعتاب به آیتالله منتظری و پخشاش در اخبار صداوسیما منصرف شود؛ اینجا جماران است و جماران در حافظهی عمومی ملت ما سید احمد خمینی را هم یادآوری میکند او که دربارهی خلع مرحوم منتظری، رنجنامه نوشت؛ او که به روایت منتظریها، نقش تاریخسازی در حوادث منتهی به عزل قائممقام در فروردین ۶۸ داشت.
این عکس، تماشاگر میانسال و کهنسالاش را پرتاب میکند به سه دههی قبل، آن وقت که پدربزرگ سید حسن، رهبر محبوب و کاریزماتیک یک انقلاب بزرگ است، آن زمان که پدر شیخ احمد، فقیه عالیقدر است و قائم مقام رهبری و آن روزگار که مرحوم هاشمی، رئیس مجلس است و جانشین فرماندهی کل قوا و فرماندهی جنگ، او که وقتی مقامات ارشد نزد آیتالله خمینی میرفتند کنار او روی همان مبل اتاق امام مینشست و بقیه روی زمین. این فقط یک عکس نیست، فراخوان گذشته است، فراخوانی برای روایتهای ناتمام.
۲۷۲۱۹