مرتضی رضایی: اینجا همه کارها را بچه ها انجام می دهند؛اینکه می گویم بچه ها یک اصطلاح خودمانی است.منظور نوجوان هایی هستند که از روی قیافه می شود حدس زد که هنوز به بیست سال نرسیده اند.وقتی با یکی از آنها گپ می زنیم تایید می کند و می گوید:«معمولا همه نوجوان های زیر بیست سال هستیم،البته هستند بعضی ها که بیشتر سن دارند اما بیشتر بچه ها در همین رده سنی هستند.»
از بدو ورود به چین این اتفاق مشهود است.اینجا نه مامور نظامی هست و نه نیروهای پلیس.خود بچه ها همه کار می کنند.از همان فرودگاه تا همراهی به دهکده،حضور در سالن ها،رستوران ها،Media center،Media village و…آنها فقط Volunteer نیستند،آنها دارند تجربه مدیریت زندگی را یاد می گیرند.اینکه در آینده و زمانی که وارد رقابت زندگی شدند چطور با مشکلات احتمالی بجنگند.شاید خیلی از آنها حتی در حد یک سلام-چطوری زبان انگلیسی بلد نباشند اما درموقعیت هستند.در موقعیت هستند و آنجا که باید دوستانشان به کمک شان می آیند.از چیزی خجالت نمی کشند و تمام تلاش شان این است تا با آدم های مختلف ارتباط بگیرند.احتمالا خیلی از آنها دانشجو هستند و در بین این جمعیت میلیاردی از مدت ها قبل ثبت نام کرده اند تا شانس حضور در یکی از مهمترین رویدادهای ورزشی را داشته باشند.
قصه برای تک تک آنها از همان لحظه فکر کردن برای ثبت نام شکل گرفته است.آنها دوست داشته اند چیزی را تجربه کنند که خیلی ها موقعیت اش را ندارند یا نخواسته اند که انجامش بدهند(چون این کار داوطلبانه است).آنها دوست داشته اند اینجا در هانگژو باشند و سال ها سال بعد،وقتی دارند از زندگی شان می گویند،وقتی به این بخش از خاطراتشان می رسند بگویند:«در نوزدهمین دوره بازی های آسیایی ما میزبان خیلی از کشورهای آسیایی بودیم،ما نوجوان ها هرکاری برای سربلند شدن کشورمان در آن رویدادها کردیم و ما نوجوان ها بودیم که کارهای اجرایی این مسابقات را انجام دادیم!»که اگر هم بگویند بخش عظیم(غیر از مسائل مالی)این مسابقات را،پر بیراه نگفتهاند.
۲۵۸ ۲۵۸