ماهان نوروزپور: جنگ غزه به گفتهی بسیاری از کارشناسان نقطهی عطفی در روند تحولات خاورمیانه است اما فقط بازیگران محلی نیستند که از این جنگ سود میبرند اینطور به نظر میرسد که روسیه بیشتر از هر بازیگری دارد از جنگ غزه منتفع میشود. شاید اولین دستاورد جنگ غزه برای روسیه این بود که حواس نورافکنهای بینالمللی از اوکراین پرت و متوجه غزه شد. مسکو الان در سایهی امن جنگ غزه و جنایات اسرائیل و بدون هیاهوی رسانهها و فشار افکار عمومی به جنگ خود میپردازد. از طرفی شوک حاصل از عملیات طوفان الاقصی تمام توجه و همیاری آمریکاییها را معطوف به اسرائیل کرده است و همانطور که زلنسکی بارها و بارها گفته است انگار آمریکا اوکراین را به حال خویش رها کرده است. اینطور به نظر میرسد که جنگ غزه از چند وجه به روسیه در جنگ اوکراین سود رسانده است. اما آیا واقعا میتوان نتیجه گرفت که مسکو در جنگ غزه دست داشته است؟ یا اینکه جنگ غزه تنها بر اثر اتفاق مسکو نشینان را برای چند ماهی آسوده خاطر کرده است؟ در این باره با مهدی مطهرنیا استاد دانشگاه و کارشناس مسائل بینالملل گفت و گو کردیم:
به نظر شما آیا روسیه در جنگ غزه دست داشته است؟ میتوان ردپایی از دخالت روسیه یا بازی گردانی مسکو در این جنگ پیدا کرد؟
اساسا در این گونه موارد تحلیلهای این چنینی متکی بر اطلاعات و دادههای راستی آزمایی شده نیست بلکه مبتنی بر خبر و برداشتهای گوناگونی است که از اخبار در افکار عمومی هم در سطح تودهها و هم در سطح نخبگان مطرح میشود. به هر حال روسیه به عنوان بازمانندهی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و پوتین به عنوان تزار مدرن در تلاش است تا با حیای امپراتوری روسیه، قدرت از دست رفتهی شوروی سابق را احیا کند. بلندپروازیها و جاهطلبیهای پوتین بر هیچ فردی پوشیده نیست اما او در چالهی اوکراین گرفتار شده است. گرفتاری به این معنا که برداشتها در سطح عموم آن بود که با حملهی روسیه به اوکراین دولت کی یف به زودی سقوط خواهد کرد و اوضاع جنگ به نفع مسکو تمام خواهد شد اما اکنون روسیه در یک وضعیت ناهنجار گرفتار شده و اعتبار روسیه به ویژه شخص پوتین با پرسشهای جدی روبرو شده است. از این منظر با برپا شدن طوفانی در خاورمیانه و باز شدن جبههی جدیدی در برابر غرب، زمینههای همیاری غرب با کی یف کمتر گشته و زلنسکی در محدودیتهای همراهی با غرب گرفتار شده است و این امر به نفع پوتین است. به همین خاطر انگشتهای اتهام به سمت پوتین دراز است. من بعد از جنگ اوکراین اعلام کردم که دامنهی این جنگ برای شکلدهی به نظم نوین جهانی در خاورمیانه با درگیری تازهای با مرکزیت اسرائیل چهره نشان خواهد داد. اما اکنون با این تناقض روبرو هستم که از منظر منطق تصاویر کلان حاکم بر استراتژیهای جهانی، طبیعی بود که باید ضد واقعای با مرکزیت اسرائیل در منطقهی خاورمیانه برای ایجاد نظم خاورمیانهی جدید رخ میداد. خاورمیانهای که مهمترین منطقهی ایجاد کنندهی توازن قدرت در نظم آیندهی بین المللی است و مورد توجه کشورهای غربی به ویژه آمریکا در رقابت با قدرهای شرقی رقیب است. بنابراین این منطقه ایجاد میکرد که دامنه و شدت جنگ اوکراین به سمت خاورمیانه سرازیر شود. من در دو هفتهی بعد از جنگ اوکراین بر این منطق پافشاری کردم اما اکنون باید بگویم که تلفیق و ترکیبی از این دو وجود دارد.
بیشتر بخوانید:
چهار سناریو درباره آینده غزه / سرنوشت فلسطینیها چه خواهد شد؟
پیامدهای جنگ غزه برای قاره آفریقا/ مشکلات اقتصادی و امنیتی کشورهای شاخ آفریقا کدامند؟
برای شکل دادن به نظم نوین جهانی در قرن بیست و یکم میلادی،روسیه باید از اروپا جدا و در برابر اروپا باقی میماند. این مساله با جنگ اوکراین صورت پذیرفت. از طرف دیگر بر اساس این منطق اسرائیل باید به عنوان یک موجدیت تثیبت و قاعدهی دو دولتی فلسطینی-اسرائیلی به عنوان یک مقولهی بینالمللی پذیرفته میشد. از این رو عملیات طوفان الاقصی با وجود اینکه میتواند به پوتین کمک کند اما بیش از کمک به پوتین، باز کنندهی راه شکل دادن به نظم نوین جهانی در منطقهایست که از باب المندب به خلیج عدن و از خلیج عدن به تنگهی هرمز و به تهران میآید. آنچه در غزه رخ میدهد نقطهی آغاز روندی است که آخرش در تنگهی هرمز و حل فصل مسائل تهران است. آتشی که الان در جنگ رسانهای الو گرفته حاکی از این معناست که همهی بازیگران این منطقه مثل روسیه به دنبال این هستند که متاع خود را از این طوفان بردارند. بالطبع روسیه و چین نیز تلاش دارند که در خلال جنگ غزه به اهداف خود برسند. سوال این است که بازیگران دیگر تا چه اندازه روسیه را دخیل میدانند و با بده بستانهای موجود در منطقه، همدیگر را به رسمیت خواهند شناخت. کنفرانسهای گوناگون دیگری مثل کنفرانس تهران قرار است شکل بگیرد اما این بار به جای تهران، ریاض این نقش را ایفا خواهد کرد.
برخی از کارشناسان میگویند که خاورمیانه از اولویت سیاست خارجی آمریکا خارج شده است و این کشور مدتها است که میخواهد در راستای تمرکز بر دو رقیب اصلی خود یعنی چین و روسیه از خاورمیانه و دردسرهایش خلاصی پیدا کند اما اسرائیل به یک عامل مزاحمت ایجاد شده است و اجازهی خروج آمریکا از خاورمیانه را نمیدهد. شما با این تحلیل موافقید؟
این حرف یک طنز تحیلی است. خاورمیانه اولویت استراتژیک آمریکا است. اگر چه اولویت آمریکا و رقیب اصلی آمریکا، چین است اما نماز بی وضو قبول نیست. در استراتژی هم باید فضای یک پیروزی را فراهم آورد. ضرورت آمریکا تسلط بیشتر بر چین و درگیر کردن چین در خاورمیانه است. من در باب روسیه گفتهام که عملیات شکار مار بوآ در جریان است.اما چین مار بوآ نیست و از آروارههای خیلی سهمگینتری برخوردار است. چین در برابر روسیه مار پیتون است و شیوهی شکار مار پیتون با مار بوآ فرق دارد. بنابراین آمریکاییها در خاورمیانه و با توجه به این منطق به شکار چین میاندیشند و قبل از اینکه مار پیتون را بگیرند باید در منطقهی خاورمیانه دامگستریهای اولیه را انجام دهند. به هر تقدیر از این جهت میگویم این حرف یک طنز تحلیلی است که آمریکا هیچ وقت از خاورمیانه خارج نخواهد شد. ظهور و حضور دو واژهی نزدیک هم هستند اما یک واژه نیستند. آمریکاییها همیشه ظهور خودشان را پنهان اما حضور خود را به شکل سنگینتری دنبال میکنند.
تحلیل شما از سرنوشت جنگ غزه چیست؟ به نظر شما اسرائیل تحمل یک جنگ طولانی را دارد؟
اسرائیل یک قدرت منطقهایست و منطق حاکم بر عملکرد قدرتهای بزرگ و استراتژی آنها این است که جنگهای منطقهای نباید پیروزی کامل داشته باشند.آمریکاییها با اینکه اسرائیل را یک شریک کلیدی میدانند اما این اجازه را حتی به اسرائیل نمیدهند که احساس پیروزی بکند. اسرائیل هم در حد و اندازهی خود باید قدرت داشته باشد تا توازن بینالمللی به هم نخورد. صهیونیستها از منظر جهانی دارای قدرت اقتصادی بالا هستند اما اینکه صهیونیستهای نیویورک نشین کنترل کنندهی صهیونیستهای تل آویو نشین هستند یا بالعکس است سوالیست که باید به آن اندیشیده شود. به هر روی آمریکاییها در قرن بیست و یکم با دکترین دو دولت خواهان کنترل اسرائیل هستند.
۳۱۱۳۱۳