به گزارش گروه اندیشه برگزیده، دکتر نعمت الله فاضلی در مطلبی به مساله ناباوری به دانشگاه در سه بخش «بحران فقر انگیزشی»، «ایدیولوژی زدگی» و «گفتمان آسیب شناسی دانشگاه» پرداخت.
بحران انگیزشی:
این استاد دانشگاه در کانال تلگرامی خود با اشاره به این که «امروزه در میان دانشجویان و حتی مدرسان و استادان بحران و چالش «فقر انگیزه» را به طور سراسری می بینیم» نوشت: «البته سال های طولانی است که فرایند افت انگیزش شکل گرفته است، اما هر قدر به اکنون نزدیک تر می شویم این بحران حادتر و ویرانگر تر می شود. به رسمیت شناختن این وضعیت مهم است. اگر نپذیریم که با بحران انگیزشی رو به رو هستیم طبیعتا هر گونه بحثی درباره باور به دانشگاه معنایی ندارد.»
او در ادامه تاکید می کند«پژوهش های تجربی مانند گزارش های “پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی وزارت علوم”، بحران انگیزشی در میان دانشجویان کارشناسی تا دکترا را ثبت کرده و نشان داده است.»
بحران “ایدئولوژی” و “ایدئولوژی زدگی”:
فاضلی در بخش بعدی مقاله خود به بحران «ایدئولوژی» و «ایدئولوژی زدگی» اشاره کرده و می نویسد: «بعد از انقلاب ۱۳۵۷، نهاد دانشگاه اگرچه در سراسر ایران گسترش پیدا کرد اما همواره نیرویی گفتمانی در صدد “مشروعیت زدایی” از “علم مدرن” و نهاد آن یعنی “دانشگاه”بوده و هست.این نیرو نتوانست به طور تام و تمام بر دانشگاه چیره شود اما در لایه های آشکار و پنهان ذهن و زبان جامعه و دانشگاهیان نفوذ و رسوب کرده است. بخشی از بحران ناباوری به دانشگاه از این ایدئولوژیک شدن و ایدئولوژی زدگی دانشگاه است.»
این استاد دانشگاه می گوید که «ایدیولوژی حاکم تقابل میان ارزش های فرهنگی سنتی و دینی با علم مدرن و دانشگاه را گسترش داد و دانشگاه ها را محل تهاجم فرهنگی و اعتقاد زدایی، ایمان زدایی و ولنگاری معرفی کرد. از اینرو دانشگاه را آسیب زا معرفی و بازنما کرده اند.از این رو بحران ناباوری به دانشگاه با “مشروعیت زدایی” اخلاقی و سیاسی از این نهاد تقویت شده است.»
اوو در تحلیل خود در این بخش می افزاید: «همچنین ناتوانی نظام اقتصادی در خلق فرصت های شغلی برای دانش آموختگان و بیکاری انبوه تحصیلکردگان، موجب سرخوردگی و بدبینی به نهاد دانشگاه شده است.»
گفتمان آسیب شناسی:
فاضلی «سومین وجه مساله ناباوری به نهاد دانشگاه» را «ناتوانی در شناخت پیامدها و ابعاد ایجابی و سازنده آموزش عالی در ایران» ذکر می کند و می نویسد: «ما اغلب با مشاهده بحران های گوناگون اقتصادی، زیست محیطی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، نتیجه می گیریم که دانشگاه نتوانسته این بحران ها را پیشگیری و درمان کند، گویی عامل این بحران ها دانشگاه و دانشگاهیان هستند.» او در ادامه ذکر می کند که « طبیعتا با چنین تصوری، باور به دانشگاه خدشه دار شده است. اما آن روی سکه یعنی کارهایی که دانشگاه برای جامعه ایران کرده است به ندرت دیده، تبلیغ و ترویج می شود. این تصور از دانشگاه واقع بینانه نیست.»
او از مخاطبان خود می خواهد که «لحظه ای ایران معاصر را بدون نهاد دانشگاه در نظر بگیریم تا متوجه شویم چه اندازه داشته های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران حاصل نهاد دانشگاه است.»
او سپس با اشاره به این که «ابراهیم توفیق و سید مهدی یوسفی و آرش حیدری در کتاب خواندنی شان “مسئله علم و علم انسانی در دارالفنون عصر ناصری”، نقش دارالفنون در توسعه ایران در دوره قاجار و بعد از آن را نشان می دهند» می افزاید: «اگر دارالفنون نبود، انقلاب مشروطه نبود و ما شهرسازی مدرن و معاصر را هم نداشتیم. اگر دارالفنون و دانش آموختگانش نبودند، تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زمینه ساز تجدد در دوره قاجار و بعد در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی هم رخ نمی داد.» و «اگر دقیق و عالمانه تحقیق کنیم، خواهیم دید که نهاد علم در ایران بود که نسل جدیدی از دانشمندان، محققان، تکنسین ها و نیروی انسانی خلاق را تربیت کرد و آن ها بودند که جامعه ایران را توسعه دادند. والا امروز مثل کشورهای مفلوک و بحران زده بودیم.»
این استاد دانشگاه سپس «تغییرات وسیع» مورد تاکیدش در مقاله اش را به اندیشه های یرواند آبراهامیان در کتاب «تاریخ مدرن ایران» مبنی بر این که «تغییرات ساختاری ایران از سال ۱۲۸۵ تا ۱۳۸۵ در زیرساخت های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مثل توسعه جاده ها، زیرساخت های اقتصادی، “شکل گیری نظام بروکراسی و تحولات فرهنگی و جمعیتی و بهداشتی را مستند کرده است.» و «در کل، آگاهی مدرن، در ایران معاصر شکل گرفته است و این آگاهی مرهون نهاد دانشگاه و علم مدرن است.»
فاضلی در ادامه معتقد است« ناباوری به دانشگاه ریشه در احساس خودباختگی در برابر جوامع توسعه یافته اروپایی و آمریکای شمالی دارد» و «مواجهه ما در صد سال گذشته تابه امروز با علم و فناوری، اگر چه جنبه های خلاقانه و سازنده وسیعی داشته و دارد اما لایه ای پنهان از “احساس کوچک بودگی”،” سرخوردگی” و خودباختگی نیز در فضای جمعی و ذهنیت اجتماعی ما شکل گرفته است.» او می افزاید: «این احساس را داریم که مای ایرانی در حوزه علم، تکنولوژی و گفتمان های فرهنگی و فلسفی و حوزه های علوم اجتماعی و علوم انسانی کم توان یا ناتوان است و گویی در برابر جهان توسعه یافته توان “خود ابرازی”، “خودبیان گری” و “به رسمیت شناختن خود”را از دست داه ایم.»
این استاد دانشگاه با ذکر این که «این ذهنیت جمعی بر ناباوری ما نسبت به نهاد علم و دانشگاه تأثیر گذاشته » در ادامه نوشته است: «به ویژه زمانی که خودمان را در رتبه بندی دانشگاه ها یا در گرفتن جوایز بین المللی مقایسه می کنیم و وضعیت توسعه یافتگی خودمان را مقایسه می کنیم، این احساس خود کوچک پنداری در ما تقویت می شود. »
وی در ادامه «پیامد این وضعیت» را « ناباوری بیشتر به نهاد علم و دانشگاه ایرانی » می داند و معتقد است: « البته معنای این حرف این نیست که ما به خودبزرگ بینی نیاز داریم، چه، خودبزرگ بینی و خود کوچک پنداری دو روی یک سکه اند. ما نیازمند “اعتماد به نفس” در حوزه علم، دانشگاه، آموزش عالی و در حوزه آموزش به طور کلی هستیم. برای مواجهه خلاق و سازنده با بحران ناباوری به دانشگاه نیازمند توسعه اعتماد نفس و توجه به جلوه ها و جنبه های سازنده نهاد دانشگاه هستیم. لازمه هر گونه فعالیت خلاقانه و مسئولانه و موثر خودباوری و امید است. »
او در پایان می افزاید: «اگر عزت نفس و اعتماد به نفس دانشگاهیان به حد کافی ارتقاء پیدا نکند نمی توانیم انسان های مسئول دانشگاهی و بازیگر جدی در حوزه جامعه باشیم.»
بیشتر بخوانید:
نعمتالله فاضلی: معترضان ،«گفتمان غیرمعترضان» را بپذیرند / نیاز به حداقل «دو زبان» برای حفظ حیات اجتماعی
فهم مردم درباره زندگی،مردانگی، زنانگی و سیاست تغییر کرده/ اگر خواستههای جامعه صرفا اقتصادی باشد حاکمیت راحتتر میپذیرد
۲۱۶۲۱۶