به گزارش خبرگزاری برگزیده، سیاوش پسر کاوس ، پسر کیقباد ، پادشاه ایران بوده ، کاوس فرزند خود سیاوش را از کودکی جهان پهلوان رستم او را به سیستان برد و او را پرورش داد و آیین زندگی و آزادگی و جنگ شکار آموخت ، و در عرض هفت سال سیاوش را که اکنون در هنرهای رزمی و پهلوانی سرآمد همه شده بود به دربار پدر بازآورد.
کاوس زنی هم داشت سودابه نام که دختر شاه هاماوران بوده این سودابه دلباخته و شیفته ی سیاوش شده زیرا که او در جهان نمود کمال زیبایی بود ، اما سیاوش عشق شاه بانو را نپذیرفت ، گرچه سودابه برای بدست آوردن سیاوش تمهیدات بسیار کرد اما نتوانست سیاوش را که علاوه بر زیبایی جسم نماد پاکی نیز بود بنده ی به اصطلاح عشق خود کند ، اکنون که سودابه نام شده بود از بیم رسوایی به سیاوش تهمت بست و ادعا کرد که او میخواست با من که نامادری او هستم درآمیزد. اما سیاوش تسلیم این دروغ نشد و کاوس از امرار و انجار ، زن و فرزندش درماند ، سرانجام سیاوش برای اثبات بی گناهی خود پذیراشد طبق آیین از آتش بگذرد زیرا باور داشت که آتش پاکان نخواهد سوزاند ، سیاوش به میان آتش رفت و تندرست از آن درآمد و گناه سودابه بر شاه مسلم شد کاوس به ناچار مرگ سودابه را اراده کرد ، اما سیاوش میانجی شد و پدر از این برخود داشت در همین هنگام افراسیاب پادشاه توران به ایران یورش آورده و از آن سوی دریای (جیحون) گذشت و بخشی از خاک ایران را به تصرف خود درآورد سیاوش جهت رهایی از فساد دربار کاوس ، از پدر درخواست کرد که جهت جنگ با دشمن او را به جنگ بفرستد… .
آنچه که از نظر شما ارجمندان گذشت دستمایه موضوعی است که صادق عاشورپور نمایشنامه تراژیک خود ، ( سیاوش آغاز گشت ) قرارداده و نمایشنامه ای در ژانر (بیومکانیک ) از آن پرداخته است ، نمایشنامه مزبور دارای صحنه های جذاب و گیرایی ست با دو نثر متفاوت ، بدین معنی که توضیح صحنه ها نوشته شده با نثر (فارسی دری) و گفتگوی شخصیت ها با نثر (پهلوی) پارسی سره است. که نویسنده تلاش کرده تا با تاویل و تفسیر خود از اسطوره کهن داستان سیاوش ، نمایشنامه ای نو با مضمونی تازه و درخور مردم روزگار ما بیافریند .
۵۷۵۷