به گزارش برگزیده های ایران از لارستان، کجایند آنان که در صحنه پیکار ، شمشیرهاشان را از غلاف بیرون کشیده، هر گوشه از میدان نبرد را دسته دسته و صف به صف فرا می گرفتند ؟ آنان جوانمردانی بودند که در پایان هر مصاف از بقاء زندگانی بازگشته از کارزار سپاه خود ، شادمان نمی شدند و از بابت مرگ سرخ کشتگانشان از کسی تسلیت نمی خواستند.
چشمانشان از شدت گریه خوف بر درگاه جلال ربویی به سفیدی گراییده، شکم هاشان بر اثر روزه داری لاغر گشته و پوست لبانشان بر اثر مداومت بر دعا و ذکر حق خشکیده. رنگ رخسارشان از فرط شب بیداری زرد گشته و غبار فروتنی و تواضع چهرهاشان را پوشانده آنان برداران من هستند که از این سرای فانی سفر می کنند پس سزاوار است که تشنه دیدارشان باشیم و از اندوه فراقشان انگشت حسرت بر لب بگزیم»
پنجشنبه های شهدایی این هفته اختصاص به شهید نجف علی مفید از سرداران دلیر دوران دفاع مقدس دارد، شهید نجفعلی مفید متولد آبان ماه ۱۳۳۵ پس از اینکه خانواده اش از زیارت نجف اشرف برگشتند، دیده به جهان گشود و همین حکایت سفر به نجف سبب شد که نام او را «نجف علی» بگذارند.
نجف علی دوران تحصیلاتش را تا ابتدایی ادامه داد و پس از آن در کنار پدر به کار کشاورزی مشغول شد تا یاور پدر باشد، او از همان کودکی نور ایمان را بر قلب خویش یدک می کشید هنوز خاطرات جلسات خدا و اهل بیت شناسی که نجف علی ازهمان دوران نوجوانی برگزار می کرد نقل محفل هاست.
شهیدی که شیفته انقلاب بود
شهید مفید در همان روزهایی که زمزه های انقلاب به پا خواسته بود در حالی که تقریبأ بیست سالگی را پشت سر گذاشته بود، دل به ندای انقلاب داد و لبیک گویان خودش را وقف انقلاب و فعالیت های انقلابی کرده بود، بدون آنکه برایش مرزبندی شب و روز معنی و مفهوم داشته باشد؛ او شیفته اسلام انقلاب و میهنش بود.
وقتی که نیروهای رژیم بعث عملیات تهاجمی را در مقابل ایزان آغاز کردند، وی عازم جبهه های جنوب رفت، بعد از بازگشت از جبهه اردوگاه سیدالشهداء را بنا کرد و به آمورش و اعزام نیروهای بسیجی پرداخت.
شهید نجف علی مفید حتی در ایامی هم که از جبهه به مرخصی می آمد برای جبهه تدارکات را فراهم میکرد و همه زندگی اش وقف انقلاب و جبهه شده بود.
بزرگ مردی از جنس مردم
مردمی بودن و متواضع بودن صفت بارز شهید نجف علی مفید بود، همان که بی هیچ چشم داشتی به روستا و شهرهای اطراف سر می زد تا گرهی از کار کسی بگشاید، اگر کسیزبی خانه و پناه بود نجف علی با تمام تلاش و توانی که داشت از هرچه که داشت از مال و جان خود سرمایه می گذاشت تا غمی را از مردم بزداید، بازید از خانواده شهدا امری بود که شهید مفید بسیار به آن اهتمام داشت.
رازِ سر به مُهر، شهادت آرزوی دیرینه
شهید نجف علی مفید مانند سایر شهدا توجه ویژه ای به عبادت داشت، شهیدی که نماز شب خواندنش ترک نمی شد و در لابلای دعا و راز و نیازهایش همواره آرزوی شهادت را داشت و اخرین باری که به جبهه شلمچه می رود اینطور وصیت می کند: خدایا تو شاهدی این چندمین بار است که وصیت نامه خود را می نویسم و به تبعیت از امام به سوی جبهه ها روانه می شوم این بار به من توفیق بده که با اخلاص در راهت جهاد کنم و به فیض شهادت برسم…
او سرانجام در هجدهم فروردین ماه سال ۱۳۶۶ به آرزوی دیرینه اش رسید و در عملیات کربلای ۸ هنگام بازگشت از خط مقدم جبهه در جاده شلمچه مورد اصابت کاتیوشا قرار گرفت و به برای دیدار معبودش پرکشید.
«هنگام شهادت که شهید مفید از ماشین به کنار جاده پرت شده بود بچه ها برای اینکه جسدش در تیررس دشمن نباشد او را بر روی زمین کشیدند و به پشت خاکریز بردند. بعدها فهمیدند که این وصیت خود شهید بود که می گفت هر وقت شهید شدم جسدم را بر روی زمین بکشید تا به این وسیله گناهانم ریخته شود و آنان ناخواسته این کار را کردند.»
بخشی از وصیت نامه شهید خطاب به مردم لارستان:
«مردم لارستان پیشتیبان ولایت فقیه باشید و گوش به فرمان روحانیون مبارز در خط امام باشید و قدر حضرت آیت الله آیت اللهی و برادران بسیجی که پشتیبان جنگ هستند بدانید و وحدت خود را حفظ کنید، به برادران بسیجی و همسنگرانم می گویم که نگویید نجف حیف بود بلکه اسلام حیف است که از بین برود و از برادران بسیجی می خواهم به وصیت نامه شهدا عمل کنند.»
انتهای پیام/م