روان شناسانی مانند آلفرد آدلر از ساز و کاری به عنوان «جبران» سخن می گویند که طی آن ذهن انسان، آگاهانه یا ناآگاهانه، شکست در یکی از حوزه های زندگی را با موفقیت در حوزه دیگر جبران میکند. این شیوه می تواند به صورت جمعی، توسط یک اجتماع نیز بهکار گرفته شود. بدین سان، مردمی شکست خورده تلاش می کنند با توسل به موفقیت در عرصه های دیگر، بر ناکامی های خود، سرپوش بگذارند. پیروزی های ورزشی یکی از همین عرصه ها است که طی آن ملت ها، به وسیله آن، حداقل، مدتی کوتاه، بر ناکامی های خود مرهم می نهند.
مرحوم دکتر مصدق، که پس از کودتای ۲۸ مرداد، توسط رژیم شاه به «حصر خانگی» فرستاده شد، به غلامرضا تختی که از علاقمندان ایشان بود، نوشت: «شما در حال حاضر، سمبل اراده مردمی خسته هستید و سمبل میل به پیروزی آن ها. مردم حالا تمام شکست های ملی و اجتماعی شان را پس از آن کودتای شوم، با طعم شیرین پیروزی های شما جبران می کنند». این اتفاق، امر بی سابقه ای نیست و در جاهای دیگر جهان نیز رخ داده است. به عنوان نمونه در سال ۱۹۸۴، باشگاه نه چندان مطرح ناپل، گران ترین بازیکن آن زمان جهان فوتبال، یعنی دیه گو مارادونا را به خدمت گرفت. ناپل که یکی از فقیرترین شهرهای ایتالیا بود، تا پیش از آن، هرگز موفق نشده بود، لیگ ایتالیا را فتح کند. آن ها در برابر غول های فوتبال ایتالیا، یعنی میلان، اینتر و یوونتوس که بزرگان فوتبال اروپا هم بودند، تقریبا هیچ حرفی برای گفتن نداشتند. ناپلی ها وارد هر شهری که می شدند با انبوهی از شعارهای توهین آمیز و تبعیض آلود هواداران تیم های رقیب روبرو می شدند.
به قول مارادونا، آن ها آفریقایی های ایتالیا بودند که اصلا به حساب نمی آمدند. اما سرانجام، تیم ناپل به لطف جادوی مارادونا، توانست دوران طلایی خود را رقم زند. آن ها در فصل ۸۷-۱۹۸۶ لیگ ایتالیا را فتح کردند، پس از آن نیز توانستند جام اروپایی یوفا را به دست آورند. پس از این رویدادها، جشن های خیابانی بزرگی در ناپل به راه افتاد که گفته می شد تا دو ماه ادامه داشت. مردم شادمان بر دیوار یکی از گورستان های شهر و خطاب به مردگان نوشته بودند: شما نمی دانید چه چیز را از دست داده اید!
تصاویر مارادونا، به عنوان قهرمان مردم، در همه جای شهر، گاهی در آغوش مسیح، دیده می شد. او به چنان مقامی رسید که یکی از مردم ناپل در گفت وگو با خبرنگار تلویزیونی گفته بود که اگر مارادونا را زیر سوال ببرید، خدا را زیر سوال برده اید! ناپلی ها، قهرمانی در لیگ ایتالیا را پاسخ محکمی به همه توهین ها و مرهمی بر زخم های خود می دیدند. گویی آن مردم فقیر و رنجور توانسته بودند با این قهرمانی ها، لااقل بخشی از تلخ کامی خود را جبران کنند. صحنه های پایکوبی، در واقع، رزمگاه های نمادینی بودند که در آن ناپل به جنگ با کسانی می رفت که عمری او را تحقیر کرده بودند.
اکنون، فوتبال و بخصوص رویای قهرمانی در جام ملتهای آسیا، همین حکم را برای ما ایرانیان دارد. این جاست که سیاستمداران و نخبگان جامعه باید از خود بپرسند که چرا پیروزی های فوتبالی چنین بسامد پررنگی در زندگی مردم ما دارد. آیا نمی توان بخشی از این توجه فراوان به فوتبال را نتیجه عمق رنج ها و انبوه دردهایی دانست که جامعه خسته ایرانی با آن دست به گریبان است؟ گویی که بسیاری از هم وطنان ما، به واسطه پیروزی های ورزشی، به دنبال مرهم نهادن بر زخم های ناسور خود هستند!
*محقق و مترجم در حوزه علوم سیاسی
بیشتر بخوانید:
دشواری های گذار به دموکراسی در جهان اسلام
شیخ فضل الله نوری و ستیز با مشروطه
۲۱۶۲۱۶