اهم اظهارات محسن آرمین را در ادامه بخوانید؛
*پانزده ماده پیشنهادی آقای خاتمی میتواند موضوع توافق اصلاح طلبان و مبنای گفتمان جدید اصلاحی در شرایط کنونی قرار گیرد. پس از این مرحله، گام بعدی گفتوگوی اصلاح طلبان با جامعه براساس این گفتمان جدید و ایجاد وفاقی در سطح جامعه و یا دستکم در سطح نیروهای اجتماعی بدنه اصلاحات است که اگر این دو گام به درستی برداشته شود گام سوم یعنی راهکارها و برنامهها برای قانع کردن یا وادار کردن حکومت به اصلاح به دست خواهد آمد.
لابیگر و پُرنفوذ مثل محمدرضا باهنر /رمزگشایی از تحرکات انتخاباتی «کارگردانِ اردوگاه اصولگرایان»
*رویکرد اصلاح طلبی از عدم شرکت در انتخابات استقبال نمیکند، مگر آن که عدم شرکت به اصلاح طلبان تحمیل شود. هیچ فعال و آگاه سیاسی معتدلی نمیتواند فرصت حضور مؤثر در قدرت به منظور بهبود نسبی وضعیت جامعه و تأمین هرچه بیشتر مصالح ملی را فدای شعارهای احساسی و پوپولیستی و مطلق گرایانه کند.
*اصلاحطلبان در مقایسه با دیگر جریان های سیاسی اعم از برانداز و غیر برانداز کارنامه بهتری دارند و اکنون جامعه نه امیدی به صاحبان و حاملان گفتمان رادیکال و آوانگارد دارد و نه قدرتهای خارجی را دلسوز و حامی خود میداند. از این رو گوش جامعه به گفتمان اصلاح طلبی شنواتر شده است. راهکارهای رادیکال بسیار پرهزینه و ناموفق است و در صورت توفیق نتیجهای جز هرج و مرج و بی ثباتی و خونریزی و احتمالاً تجزیه نخواهد داشت.
*اصلاح طلبان نیازمند گفت و گوی سازنده در فضایی دموکراتیک در درون جبهه هستند تا اختلاف نظرها را به حداقل برسانند. ایجاد چنین فضایی در گرو چند مسئله است: اول تلاش برای تولید «کلمه» و «معنا» به جای «صدا» و «جنجال»، به قول مرحوم عابد الجابری در کتاب دموکراسی و حقوق بشر «ما نه تنها از کلمه محروم هستیم بلکه ازحق مطالبه کلمه نیز محرومیم…». دوم افزایش ظرفیت و بلوغ سیاسی لازم، و سوم آگاهی و هشیاری نسبت به عملیات روانی و اجتناب از ایفای نقش در سناریوهایی که به منظور دامن زدن به اختلاف نظرها میان اصلاح طلبان طراحی میشود.
*اصلاح طلبان در مقایسه با سایر جریان های سیاسی کارنامه بهتری دارند، چهرههای شاخص اصلاح طلب داوطلب شرکت در انتخابات نشدهاند. هنوز به مرحله انسداد سیاسی و ضرورت اتخاذ سیاست صبر و انتظار نرسیدهایم
*برای تغییر موازنه قوا راهی جز توجه به افکار عمومی وجود ندارد. در واقع پانزده ماده پیشنهادی آقای خاتمی بخشی ناظر به اصلاح در ساختار، بخشی ناظر به اصلاح در رفتار و بخشی ناظر به اصلاح در رویکرد است. این پانزده ماده میتواند موضوع توافق اصلاح طلبان و مبنای گفتمان جدید اصلاحی در شرایط کنونی قرار گیرد. گام بعدی گفتوگوی اصلاح طلبان با جامعه براساس این گفتمان جدید و ایجاد وفاقی در سطح جامعه و یا دستکم در سطح نیروهای اجتماعی بدنه اصلاحات است. اگر این دو گام به درستی برداشته شود گام سوم یعنی راهکارها و برنامهها برای قانع کردن یا وادار کردن حکومت به اصلاح به دست خواهد آمد.
*عرصه سیاسی در حال حاضر گرفتار انواع منفعت طلبیها و بد اخلاقیهاست. فعال سیاسی نمیتواند فرصت حضور مؤثر در قدرت را فدای شعارهای پوپولیستی کند
*مردم امیدی به صاحبان گفتمان رادیکال ندارند و قدرتهای خارجی را هم دلسوز خود نمیدانند. اکنون دستکم بخش اعظم جامعه در عین اعتراض و نارضایتی از وضع موجود نه امیدی به صاحبان و حاملان گفتمان رادیکال و آوانگارد دارد و نه قدرتهای خارجی را دلسوز و حامی خود میداند. از این رو فکر میکنم گوش جامعه به گفتمان اصلاح طلبی شنواتر شده است.
*دولت و حاکمیت خود را نماینده بخش کوچکی از جامعه میداند. راهکارهای رادیکال نتیجهای جز هرج و مرج و خونریزی و احتمالاً تجزیه ندارد.
*ما محکوم به مبارزه مسالمتآمیز و کم هزینه برای نجات کشور هستیم. شورای مدعیان دروغین رهبری جنبش مهسا در خارج از کشور مرکب از تجزیه طلبان تا ساده لوحانی که حتی تلاش برای جلب حمایت سران رژیم صهیونیستی را هم از قلم نینداختند و ظرف کمتر از چند ماه کارشان به انشعاب کشید به روشنی نشان داد راهکارهای رادیکال تا چه اندازه ناممکن است و در صورت توفیق چه سرنوشتی را برای کشور رقم خواهد زد.
*وقتی فهمیدیم که به کسی جز خودمان نمیتوانیم تکیه کنیم و به جای طلبکاری از یکدیگر، کمک و همیاری و همسویی و استفاده از همه ظرفیتهای سیاسی و اجتماعی و مدنی برای ما یک اصل شد، آن گاه دیگر نه منتظر دعوت حاکمیت مینشینیم و نه می پرسیم اصلاح طلبان برای تغییر وضعیت کشور چه راه حلی دارند، بلکه خواهیم پرسید چه ظرفیتهای نامکشوف و عقلانی در بخشهای سیاسی و اجتماعی و مدنی وجود دارد که باید فعال شود.
۲۱۹۲۲۰