شرایط کنونی جامعه اسلامی بعد از چهار دهه، مشابه شرایط دوره امام علی علیه السلام است؛ زمانی که جامعه بعد از ۲۵سال از ارزشهای دینی فاصله گرفته بود ،جنگهای داخلی، برادرکشی، کینهها و دشمنیها، فرصتطلبیها و مجموعۀ ناسازگاریهایی که حکومت حضرت را به چالش میکشید.
در بسیاری از خطابهها، نامهها و سفارشهای حضرت امیرالمؤمنین(ع)، چهار نکته اساسی وجود دارد؛ چه بودیم؟چه شدیم؟ چه باید بشویم؟ و چه نباید بشویم؟ تاریخ آن دوره با شرایط موجود انقلاب اسلامی همگونیها و مشابهتهای فراوانی دارد که برای عبرتآموزی نیاز به بازخوانی و بازسازی دارد.
من ابتدا میخواهم چارچوب نظریای که قرآن برای تحلیل انقلاب و ماقبل انقلاب مطرح کرده، بیان کنم بعد به الگوی رفتاری امام علی(ع) با جامعه زمان خودش اشاره کنم تا تحلیلی از وضعیت انقلاب اسلامی در شرایط موجود ارائه دهم.
در قرآن چهار بار مقوله«جاهلیّت» تکرار شده است؛ هر چهار آیه هم در مدینه نازل شدند. چون اسلام زمانی که در مکه بود هنوز از جاهلیت فاصله نگرفته بود و قدرت دست مشرکان بود. قرآن به جنگ آنها نرفت.تعبیر به «ظنالجاهلیه»، «حکمالجاهلیه»،«تبرجالجاهلیه» و «حمیهالجاهلیه» اشاره به چهار عرصه زندگی سیاسی جامعه دارد.
در آیه اول که در سوره آل عمران نازل شده «ظنالجاهلیه»یعنی تفکر، اندیشه و پندار مطرح شده است. میفرماید مردم در درون جامعه اسلامی، ظن جاهلیّت نداشته باشید. در جنگ احد مسئلهای که باعث شد مسلمانها شکست خوردند؛ عدهای در نصرت الهی و وعدههای پیامبر(ص) تردید کردند، نتیجه چنین شبههایی ظهور رسمی«جریان سیاسی نفاق» در مدینه بود که به تدریج گسترش پیدا کرد و همسو با جریانهای سیاسی یهود، حاکمیت را تحت فشار قرار میداد. میگفتند این خدایی که پیغمبر این همه وعده میداد که شما را پیروز میکند، مثل خدای دوران جاهلیت شد. دامن زدن به این شبهه، فقط در سطح یک بحث اعتقادی شخصی نبود بلکه به اصل نظام اسلامی مربوط بود؛ بحث اعتقادی، سیاسی است یعنی رأس نظام و حاکمیت الهی مورد نشانهگیری و هدف قرار گرفته شد.
قرآن به مقابله با تفکر وتصورات غلط و اندیشه باطل و رویکرد سیاسی جاهلانه برخاست. از یک طرف فرمود «لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً»گمان بد و تفکر غلط خودتان را در مورد قیامت و قدرت و حاکمیت و ربوبیّت الهی را صحیح کنید؛ شهدای احد به بهشت رفتهاند وخداوند قادر به نصرت شماست. ظن و تفکر شما مشابه تفکر دوره جاهلیت است. بازگشت به قبل از انقلاب و دوران ظلمت است. از طرفی در آیه ۵۰ سوره مائده مقوله« حکم الجاهلیه» را مطرح کرد و هشدار داد که در درون حاکمیت الهی به دنبال حکم و حاکمیت جاهلیت نباشید.
در رویکرد دیگری در آیه۲۶ سوره فتح، عرصه سیاست خارجی در جریان صلح حدیبیه «حمیه الجاهلیه» را مطرح کرد و تعصبات کور مشرکان را با وصف جاهلیت یادآوری میکند.چهارمین جایی که قرآن جاهلیت را مطرح میکند، در مقولهای رفتاری است که به مناسبتی در مورد زنان پیامبر(ص) یعنی نزدیکترین افراد به پیامبر بیان شده است. نهی از«تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّهِ» است. رفتارهای ناصواب و جاهلانه اختصاصی به زنان و مردان ندارد. درست است که آیه درباره نهی از تبرج و ناز و عشوه زنان نازل شده اما عنوان عام است. یعنی در همه رفتارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، راه رفتن و نشستن باید از جاهلیت فاصله گرفت.
این چهار آیه در قرآن یک چارچوب نظری در عرصه تفکر، رفتار، تعصب و حاکمیت را مطرح می کند که در هر چهار مورد به دنبال سالمسازی جامعه اسلامی است.
در خطبه۸۹نهج البلاغه، حضرت میفرماید؛ «أَرْسَلَهُ عَلَی حِینِ فَتْرَهٍ مِنَ الرُّسُلِ» خداوند پیامبر را زمانی مبعوث کرد، که یک فاصله طولانی حدود ششصد سال از پیغمبر قبلی تا آن روز ایجاد شده بود و در این دوران، انسانها در خواب عمیق و غفلت گستردهای فرو رفته بودند «وَ طُولِ هَجْعَهٍ مِنَ الْأُمَم» دنیا در کسوف و تاریخی قرار گرفته بود«وَ الدُّنْیَا کَاسِفَهُ النُّورِ». هیچ امیدی به زندگی در آن دوره جاهلیت باقی نمانده بود.«وَ النَّاسُ فِی فِتَن» مردم در انواع فتنههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی قرار داشتند. «انْجَذَمَ فِیهَا حَبْلُ الدِّینِ» رشته دینداری از هم گسسته شده بود. «وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِی الْیَقِینِ» فطرت انسانها از بین رفته بود « وأَطَاعُوا الشَّیْطَانَ» مردم تابع شیطان شده بودند «وسَلَکُوا مَسَالِکَهُ» دنبال شیطان بودند. شرایطی بود که انسانهای عالِم، حق حرف زدن نداشتند و آدمهای جاهِل و بیسواد و فاسد مورد اکرام بودند.
امام علی(ع) در خطبه۱۹۸ عصر جاهلیت را پایان دنیا اعلام می کند.«حِینَ دَنَا مِنَ الدُّنْیَا الِانْقِطَاع» یک انقطاع و گسستی ایجاد شده بود.گویا تاریخ داشت به پایان خود میرسید. «وَ أَقْبَلَ مِنَ الآْخِرَهِ الِاطِّلَاعُ» در این شرایط یکدفعه چراغ نورانی آخرتگرایی سر برآورد. یعنی انقلاب پیغمبر(ص) که نقطه مقابل وضعیت قبلی و گذشته جاهلیت بود، ظهور کرد. ونیز امام علی ع در خطبه۱۵۱ نهج البلاغه میفرماید زمانی که پیغمبر مبعوث شد،«أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَهِ الْمُظْلِمَهِ وَ الْجَهَالَهِ الْغَالِبَه» نورانیتی بر جهان جاهلیت و ظلمانی تابید. زمانی که ارتباط با وحی و کتاب و نبوت قطع شده بود، عقل انسانها از بین رفته بود. در همین شرایط عربها در داخل تحت تعصبات جاهلیت قبیلهای بودند در خارج هم تحت سطله پادشاهان امپراطوری ایران و قیصرهای امپراطوری روم بودند. «کَانَتِ الاْکَاسِرَهُ وَ الْقَیَاصِرَهُ أَرْبَاباً لَهُمْ»
«وَ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَأُ کِتَابا» در آستانه بعثت، عربهای جاهلیت اهل خواندن و نوشتن نبودند. نه تنها سواد خواندن نداشتند بلکه هیچ کتاب آسمانیای در اختیار آنها نبود. یعنی در جهل مطلق به سر میبردند. «وَ لَا یَدَّعِی نُبُوَّهً» هیچ کسی ادعا نمیکرد من پیرو فلان نبی هستم. اصلاً دینی را نمیشناختند. در ادامه آن میگوید پیامبر اسلام(ص) وقتی مبعوث شد، از بین همین آدمها یارگیری کرد. از همین آدمهای اهل جهالت و نادانی یارانشان را جذب کردند. «فَقَاتَلَ بِمَنْ أَطَاعَهُ مَنْ عَصَاهُ» با همان آدمهای جاهل که ایمان آورده بودند به جنگ جاهلیت رفت. افرادی که در جنگ های بدر و احد وخندق در کنار پیامبر( ص) بودند، نسل اول انقلاب مدینه بودند. نسلی بودند که جاهلیت را هم دیده بود و با مشرکان مکه نسبتهای قومیتی داشت .
حضرت امیر(ع) در پایان جنگ صفین، برای یارانش از خاطرات گذشته میگوید در خطبه۵۶ میفرماید: «لَقَدْ کُنَّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (ص) نَقْتُلُ آبَاءَنَا وَ أَبْنَاءَنَا وَ إِخْوَانَنَا وَ أَعْمَامَنَا، مَا یَزِیدُنَا ذَلِکَ إِلَّا إِیمَاناً وَ تَسْلِیماً» ما با رسول الله (ص) بودیم. پدران و فرزندان و برادران و عموهای خود را میکشتیم و این جز به ایمان و تسلیم ما نمی افزود.
انقلاب اسلامی ایران هم با کمک همان نسل اول به جنگ استبداد شاهنشاهی و استعمارآمریکا رفت، همان نسل اول تغییر پیدا کرد و با یک تحول انقلابی، همان نسل اول صاحبکار و ولی نعمت انقلاب شدند و با کمک همینها چهاردهه با بزرگترین جنایتکاران و توطئههای آنها در حال جنگیدن است .
پیامبر(ص) چهار کار انجام داد: «فَبَالَغَ ص فِی النَّصِیحَهِ» پیغمبر با ارائه اخلاقیات و معنویات بیشترین نصیحت را انجام داد. «وَ مَضَی عَلَی الطَّرِیقَهِ» فقط نصیحت نمیکرد بلکه دست آنها راگرفت و در جاده هدایت به راه آورد. «دَعَا إِلَی الْحِکْمَهِ» مردم را دعوت به حکمت وعقلانیت کرد «وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَه» و اینها را پند نیکو داد. با مجموعه این تلاشها «انقلاب پیامبر(ص)» موفق شد تا به پیروزی برسد.
امام علی (ع) درخطبه۱۵۰ به شرایط سیاسی بعد از ارتحال پیامبر اشاره میکند و میگوید:«حَتَّی إِذَا قَبَضَ اللَّهُ رَسُولَهُ (ص) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الْأَعْقَابِ»عدهای از همان مسلمانان، ضد انقلاب شدند و به گذشته جاهلیت برگشتند و بعد از چهار دهه جنگ جمل، صفین و نهروان را به وجود آوردند. امام علی(ع) زبان به انتقاد گشوده است و درخطبه۱۶ میگوید: «أَلَا وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ» میفرماید مردم با همه این زیباییهایی که انقلاب اسلامی پیامبر برایتان ایجاد کرد و ظلمت و جهالت را از بین برد، من احساس خطر میکنم که فتنهها دارند برمیگردند و زیباییهای انقلاب دارد از میان شما میروند.
در واقع حضرت(ع) چهار سؤال میپرسد، که شما عربها چه بودید؟ چه شدید؟چه باید بشوید و چه نباید بشوید؟ همینها سؤالهای امروز ما بعد از چهار دهه انقلاب اسلامی است. در این شرایط چه باید بشویم؟ آیا باید به جاهلیت دوره ستمشاهی برگردیم؟ یا باید وضع موجود را تغییر بدهیم و از همین وضعیت به سمت آینده بهتر حرکت کنیم؟ «أَفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُم» در جنگ احد شایع شد پیامبر(ص) شهید شد و خیلی به آن دامن زدند، قرآن میگوید اگر هم پیامبر(ص) کشته شود آیا میخواهید به جاهلیت برگردید؟ شما که نمیخواهید به قهقرا برگردید.
امام علی (ع) وقتی حاکم شد فرمود؛ما باید تغییر بدهیم. من عدالت را در این جامعه برقرار میکنم.من به هر قیمتی باشد تا آخر پای کار ایستادهام و اگر کمترین پولی از بیتالمال خارج شده باشد، من آن را برمیگردانم. این وضعیت جامعه اسلامی در دوره چهل ساله بعد از انقلاب پیغمبر(ص) است. ما هم شیعه همان امام هستیم؛ شیعه آن امام هم رو به آینده حرکت میکند. الان جامعه نیاز به امید دارد. من با چارچوب نظری قرآن درباره جاهلیت و این الگوی رفتاری که از نهج البلاغه بیان کردم، میخواهم تحلیلی از وضعیت موجود انقلاب اسلامی در آغاز گام دوم انقلاب ارائه بدهم.
ما هم مثل همان دوران امام علی(ع)بعد از چهار دهه از انقلاب قرار داریم. پستیها و بلندیهای روزگار را دیدهایم. ما هم دقیقاً بر اساس همین الگوی فطری، مبنای قرآنی و چارچوب نظری که قرآن برای ما ایجاد کرده است، در شرایط مشابهی هستیم. حقیقتاً ما از یک ظلمت جاهلیت شاهنشاهی بیرون آمدیم. البته وقتی میگوئیم جاهلیت به معنای نفی و سلب مطلق نیستیم، در دوره قبل از انقلاب ابعاد مثبتی هم بود همان طوری که جاهلیت قبل از اسلام هم ارزشهایی همانند شجاعت، مهماننوازی، غریبنوازی، غنای ادبی و شعری وجود داشت. اما آن چیزی که آنجا وصف جهل را برای آن تجویز می کند حاکمیت ظالمانه و جاهلانه و غیرعقلی بود. قانون، قانون مبتنی بر عقل و وحی نبود. سبک زندگی مبتنی بر دین و رسالت نبود. فطرت وعقلانیت نابود شده بود. پدر به راحتی دختر خود را زندهبهگور میکرد؛ یعنی دیگر انسانیّتی باقی نمانده بود. در عین حال بعضی از خوبیها را هم داشتند.
* انقلاب اسلامی انفجار نوری بود که با عبور از گذشتۀ تاریک، کشور را روشن کرد.
هم پیامبر(ص) در مدینه مقاومت کرد و با وجود ۸۴جنگ نگذاشت جاهلیت برگردد و هم امام علی(ع) بعد از ۲۵ سال حذف از قدرت، تسلیم جریان بازگشت به جاهلیت نشد و هم انقلاب اسلامی بعد از چهار دهه در مقابل انواع توطئههای جاهلیت اخیر از آرمانهای خود عقبنشینی نکرده است.
انقلاب اسلامی همانند اصل اسلام بشارتی بود که خداوند بعد از یک دوره طولانی جهالت ستمشاهی و جاهلیت مدرن، به ملت ایران هدیه داد. بیش از هشتاد و چهار توطئه و جنگ و بحران علیه این انقلاب طراحی شد و بزرگترین جنایتکاران تاریخ پشت آنها بودند اما خداوند نصرتش را به ملت ایران عطا کرد. انقلاب اسلامی انفجار نوری بود که با عبور از گذشته تاریک، کشور را روشن کرد.
بر اساس منطق قرآنی و الگوی فکری امیرالمؤمنین(ع)انقلاب اسلامی در سرآغاز گام دوم خود چهار شاخص مهم را حفظ کرده است. اولین مورد آن که در این دهه فجر لازم به یادآوری است، عبور انقلاب از «ظنالجاهلیه» بود. انقلاب اسلامی، جامعه ایرانی را به سطحی از بینش، اندیشه، عقلانیت و تفکر سیاسی رساند که در هیچ انقلابی در تاریخ بشر چنین تحولی رخ نداده است. امام خمینی(ره) سکاندار این انقلاب، بنیادهای معرفتی، مبانی اعتقادی، پایههای انسانشناختی وشالودۀ اخلاق و معنویت این ملت را به بعثت نبوی(ص) و ولایت الهی امیرالمومنین (ع) گره زد و فاصله خود را با جاهلیت اولی و جاهلیت اخری یعنی جاهلیت مدرن، به مثابه خطوط قرمز حفظ کرد.
افتخار انقلاب اسلامی آن است که ریشه فکری خود را با آموزههای قرآنی و رسالت و وصایت گره زده است. ادعای انقلاب اسلامی بازگشت به اسلام ناب محمدی(ص)و اندیشه علوی(ع)است و مبنای بینش، اندیشه سیاسی انقلاب بر اساس مرزبندی قرآن با « ظنالجاهلیه» است. هنوز همان عبارت امام راحل (ره) ورد زبان انقلابیون است که در اولین سخنرانی در بهشت زهرا فرمودند:
« ما تا هستیم نمیگذاریم اینها سلطه پیدا کنند. ما نمیگذاریم آن حیثیت سابق و ظلمهای سابق دوباره اعاده بشود. ما نخواهیم گذاشت که محمدرضا برگردد».
انقلاب اسلامی توانست بر اساس مبنای قرآن نظم و قانون و حاکمیت اسلامی را مستقر کند و از «حکم الجاهلیه » شاهنشاهی عبور کند امروز در دنیا ما با همین حاکمیت اسلامی، دولت اسلامی و جامعه اسلامی شناخته میشویم. پروژه انقلاب اسلامی تأسیس یک تمدن نوین اسلامی است که بر اساس منطق قرآن و ادبیات نهجالبلاغه استوار است. بیش از چهاردهه است که جاهلیت مدرن در آن سوی خندق اجتماع کردهاند و مترصد فرصتی برای عبور از گودال هستند اما فهمیدهاندکه در این طرف خندق ذوالفقار علیبنابیطالب(ع) در کمین آنها است.
یکی از کارهای بزرگ انقلاب بعد از بینش و حاکمیت، تمایزاتی است که در عرصه کنش و رفتار سیاسی فردی ، اجتماعی و سیاسی به وجود آورد. رفتارمبتنی بر حکمت نظری انقلاب، هم با جاهلیت شاهنشاهی و هم با سکولاریسم مدرن فاصله پیدا کرد.
چهارمین شاخص انقلاب اسلامی بر دو گرایش «حق طلبی» و «عدالت خواهی» استوار است. این دو گرایش در زیست جهان انقلاب اسلامی بسیار مهم هستند و انقلاب را در تراز رسالت انبیاء(ع) قرار میدهد .گرایشهای فردی و اجتماعی در جامعه اسلامی باید بر محور حق و عدالت برای ساختن تمدن اسلامی جهت داده شوند.
منطق گام دوم بر راهبرد تحول استوار است. هرگونه تحول باید بر اساس بینش انقلابی،گرایش حق طلبانه،کنش ارزشی استوار باشد. امروز کشور در آستانه دو انتخابات قرار دارد که هر دو مظهر تحول هستند. وظیفه ما است که از هدیه گرانسنگ الهی انقلاب حفاظت کنیم و از بازگشت به جاهلیت و تبدیلهای ارزشهای انقلاب جلوگیری نمائیم. وظیفه همگانی است که علیرغم همه مشکلات و کمبودها از هویت خودمان حراست کنیم.