حسین قره: فارغ از آن که تعیین تکلیفکردن برای هنرمندان و مردم که مخاطبان هنرمندان هستند، نوعی قیمومیت برای هنرمند و مردم است، بندهای این سند آن قدر حدودوثغور مشخص کرده که عملاً باید به سرودهای اول انقلاب برگردیم. این که عدهای – فرقی نمیکند دولتمرد باشند و سیاستمدار یا هنرمند و اهل موسیقی و یا مقامات محلی – تصور کنند میتوانند برای یک امر تاریخی و جهانی که با مردم سرکار دارد تکلیف مشخص کنند، اشتباه است. این که بایدونباید برای هنرمندان و مخاطبان مشخص کنند، نه دردی را از هنر درمان میکند نه راهی از اهداف مشخص شده، دارد.
تلاش برای ایجاد سند و توجه به آنچه در آن سند هنر فاخر و ارزشی خوانده شده در حالی است که دولتمردان پس از بحران و فاجعه ۱۴۰۱ برای آرامش فضا و تخلیه انرژی جوان مجوز کنسرت به کسانی دادند که در ابتداییترین سطح از کیفیت هنری بودند. نگاه دستوری و از بالای دولتمردان که تصوری از هنر و هنرمند به جز ابزار ندارند، هیچ زمانی جوابگو نبوده است.
برای بررسی سند موسیقی و وضعیت این هنر در چند سال گذشته به سراغ یکی از پیشکسوتان هنر موسیقی ایرانی رفتیم، «کیوان ساکت» از هنرمندان حوزه موسیقی ایرانی و اصیل است و آثار متعددی در این حوزه خلق کرده. ساکت ده جلد کتاب در حوزه موسیقی به نگارش درآورده و شاگردان متعددی را در این حوزه تربیتکرده است. آنچه میخوانید حاصل گفتوگو برگزیده با استاد کیوان ساکت است.
دو روز پیش از سند ملی موسیقی رونمایی شد، سندی که آخرین ماه سال گذشته تدوین آن به پایان و به تصویب رسید، شما بهعنوان هنرمند برجسته عرصه موسیقی از چندوچون این سند آگاه هستید؟
راستش را بخواهید نه! اصلاً موسیقی چه نیازی به سند دارد؟ مگر سایر هنرها سینما، تئاتر، نقاشی، معماری، خوشنویسی و… سند دارند، یا هنرمندان آن عرصه بر اساس سندی آثار خود را تولید میکنند که موسیقی نیاز به سند داشته باشد. تا آنجایی که میدانم مفاد این سند با خیلی از اهالی موسیقی به اشتراک گذاشته نشده است و محتوا و ضرورت نوشتن آن برای اهالی موسیقی روشن نیست.
اصلاً فرض میگیریم که تلاش صورتگرفته هم قابل قبول باشد، وقتی صدور مجوز برگزاری کنسرتهای موسیقی به گونه ای است که در برخی شهرها امامهای جمعه هیچ ارزشی برای مجوز وزارت خانه قایل نیستند و همه چیز ملوکالطوایفی پیش میرود و هر نهادی میتواند به برگزاری یا عدم برگزاری آن ورود کند، بودن سند یا نبودن آن چه نقشی را بازی میکند. اگر این سند ضرورت حضور موسیقی در زندگی را تبیین کرده، امر واضح و مشخصی است و نیازی به نوشتن در سطح دولتی ندارد، بلکه امری است در دایره تخصصی که اهل موسیقی باید آن را تبیین کنند. اگر در این زمانه موسیقی را از صداوسیما، سینما، تئاتر و عرصه زندگی عمومی و روزمره مردم بگیرید، میبینید که چیزی باقی نمیماند، امروزه موسیقی با نفس زندگی درآمیخته و همه قشرها از جوان و پیر بخشی از زندگی روزانه را با شنیدن موسیقی میگذرانند، سند نوشتن در عرصه دولتی چه جایگاهی دارد؟ میتوانند به مردم بگویند موسیقی گوش نکنید یا چه نوعی از موسیقی را گوش کنید! یا به هنرمندان بگویند چه نوع اثری را بسازید؟ یا فقط لایهای به لایههای نوشته و نانوشته قبلی اضافه کردهاند که به پیچیدگیهای موجود اضافه خواهد کرد.
این روزها در میزگردهای فرهنگی با کاندیداهای ریاستجمهوری تقریباً هیچ حرفی از موسیقی بهعنوان بخشی از فرهنگ گفته نشد، البته نگاه نامزدها به مقوله فرهنگ و هنر به شکل کلی، دستوری و از بالا بود و بایدونباید داشت. به نظرشان هنر در یک شکل خاص مطلوب است و باید کارکردی مشخص داشته باشد و… به نظر شما هنر دستوری با بایدونباید راه به جایی میبرد؟
هنر فرمایشی یا مناسبتی و دستوری چه در سند باشد چه در دستور کار دولتها مورد پذیرش مردم قرار نمیگیرد و ماندگار نمیشود. این بارها وبارها هم در ایران و هم در کشورهای دیگر تجربه شده است. موسیقی و هنری که از جان و روح مردم یک سرزمین بیرون نیامده و توسط هنرمند آفریده نشده باشد، جز اندک زمانی کوتاه و آن هم به مناسبتی گذرا، دیگر شنیده نمیشود و به زودی از یادها خواهد رفت. برگردی به گذشته و دهها نمونه را خواهید دید. بی گمان هر کس که با تاریخ هنر اندکی آشنا باشد این را به آسانی درمییابد که هنر دستوری هیچ فرجامی ندارد، تاریخ بهترین گواه این سخن است. اگر کسی متوجه نیست یا از تاریخ هنر ناآگاه است و یا خودش را به نفهمیدن زده است و نمیخواهد با واقعیت روبرو شود.
شرایط در سه سال گذشته و دولت پیش از آن برای موسیقی چگونه بود، آیا شما بهبودی در شرایط ملاحظه کردید؟
شوربختانه چه در این دوره سهساله و چه قبل از آن شاهد لغو کنسرتهای موسیقی ملی و اصیل بودهایم. از نگاه من وبسیاری چون من، ما شاهد هیچ رخداد خوبی نبودیم، به دلایل مختلفی کنسرت هنرمندان اصیل و ملی لغو و یا دچار مشکل و چالش شده است. اظهارنظر درباره بهبودی وضعیت هنر بویژه موسیقی در ایران که ملوکالطوایفی اداره میشود و شخصیتهای یک استان یا یک شهر از امامجمعه تا مسئولان نهادهای مختلف میتوانند اراده کرده و برخلاف نظر وزارتخانه با اجرای کنسرت موسیقی اصیل و یا هر نوع موسیقی برخورد کنند، بیهوده است. نمونههای آن را بسیار دیدهایم و من در تمام این سالها ندیدهام که حتی یک بارخانه موسیقی در این باره کاری شایسته انجام دهد.
در مقابل نکته شما مدیران فرهنگی میتوانند به کنسرتهای پاپ اشاره کنند؟
نخست بگویم که من هیچ ستیزهای با موسیقی پاپ و اجراهای متعدد آن و هنرمندان آن ندارم، ولی اشاره به این دارم که، برای اجرای کنسرت پاپ مجوز را گاهی یک و یا دو روزه و گاه در کمتر از آن صادر میکنند، تنها شرح وضعیت را میگویم؛ اما برای اجرای موسیقی اصیل گاه دو یا سه ماه زمان و دوندگی فراوان نیاز است تا مجوز صادر شود، این فرایند آنقدر طولانی است که بسا فرصت تبلیغات ازدسترفته و در بسیاری از موارد کنسرت کنسل میشود. مسئله من سنگاندازی در مسیر اجرای موسیقی ملی و اصیل ایرانی است که مسیر اجرای آن را بسیار سخت و دشوار کردهاند. هیچ نهاد دولتی و عمومی حاضر به حمایت از موسیقی اصیل ایرانی نیست هر کنسرت هزینه بسیاری دارد که باید از آن حمایت شود؛ اما آقایان هیچ روی خوشی به موسیقی اصیل نشان نمیدهند. ما هنرمندان باید هزینه نیروی انتظامی را بدهیم برای کاری که وظیفه آنهاست. یک بار به تهیه کننده گفتم اگر نخواهیم که نیروی انتظامی بیاید چه کنیم؟ پاسخ داد نمیشود وظیفهشان است. آنگاه هنرمند باید هزینه وظیفه آنها را بپردازد. در چنین شرایطی موسیقی ملی و اصیل به گوشه رانده شده است.
حداقل در سه سال گذشت از ژانر کمدی در سینما و از موسیقی پاپ در برگزاری کنسرت حمایت شد، این چه آسیبهایی برای هنر در شکل کلی خواهد داشت؟
سالهاست از موسیقی پاپ حمایت میشود و ما هم مخالف آن نیستیم و گفتم که هیچ ستیزی با موسیقی پاپ نداریم. به هنرمندان ارجمند و دارای شان آن عرصه احترام میگذاریم؛ اما نمیشود سایر ژانرها و گونههای هنری موسیقی را نادیده گرفت و مخصوصاً راه موسیقی ملی و اصیل را بست و یا مسیر رشد آن را بسیار کند کرد. آقایان این مسیر را مسدود کردهاند یا مجوز نمیدهند یا با تأخیر میدهند یا به کنسرت مجوز میدهند؛ اما به سالن برگزاری مجوز نمیدهند که در نهایت موسیقی اجرا نشود. پدیده عجیبی است مشابه آن که وزیر فرهنگ و ارشاد به مجسمه یک مانکن پلاستیکی جایزه مد و خوش لباسترین فرد را داد. به کی بگیم که نخندد و باور کند؟ این آشفتگی در همهجا دیده میشود در همه کشورهای پیشرفته یا در حال پیشرفت درجهان، موسیقی و سایر هنرهای ملی دارای ارجمندی و احترام فراوانی است و از آن حمایت میکنند و با آن هیچ ستیزهای ندارند؛ اما در سرزمین ما انگار مسیر وارونه است و چه بس دیدهایم به هنر ملی توهین میشود.
برای نمونه اجرای اپرا که هنر بسیار گرانی است در اروپا بهعنوان یک هنر ملی ارج نهاده میشود، هنری که تلفیقی است از موسیقی، تئاتر، رقص، طراحی لباس و صحنه و نور و کارگردانی. حضور ارکسترسمفونیک، بازیگران، خوانندگان و سایر عوامل، این هنر را پرهزینه میکند؛ اما این هنر پر خرج و پرهزینه با حمایت شهرداریها و دولتها زنده است. بلیت آن با بهای کم یا رایگان در اختیار مردم قرار میگیرد تا این گونهی هنری منسوخ نشده و به کار خود ادامه دهد؛ ولی متأسفانه در سرزمین ما گاه از هنر سخیف حمایت شده؛ اما هنر درست و راستین با سنگاندازی روبروست.
به نظر شما میشود پیوندی بین نگاه دستوری و دولتی و هنرمندان برقرار کرد؟
بعید میدانم آقایان دیدی فرهنگی و هنری مطابق با دید اهالی هنر داشته باشند. بعضی از آنها افتخار میکنند که یکبار هم به یک کنسرت نرفتهاند یا موسیقی فاخر و اصیل نشنیدهاند و یا تئاتر و سینما نمیبینند، هنر والا برایشان اهمیت ندارد، درحالیکه موسیقی اصیل و ملی ایرانی در تاریخ نشان داده انسانساز است.
فقط کافی است نگاهی به چندین دهه پیش بیاندازیم هرگز نام یک هنرمند راستین عرصه موسیقی ملی را نخواهید دید که کوچکترین خلافی ازو سر زده باشد. چرا؟ چون موسیقی ایرانی در ذات خود هنری انسان ساز است. کسانی که در سایه موسیقی ملی پرورش می یابند انسانهایی شریف، خلاق و به دوراز هر بزه و خلافی، با منشی اخلاقی و انسانی خواهند شد. موسیقی اصیل و ملی چنین ترکیبی است و چنین هنرمندانی دارد که شوربختانه در این سرزمین همیشه به آنان بی مهری شده است.
۵۷۵۷