به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری برگزیده های ایران، مستند “مسیر عاشقی” به تهیهکنندگی و کارگردانی امیر تاجیک، روایتی متفاوت از مسیری پر رمز و راز برای رسیدن به کربلای معلی و حرم سیدالشهدا علیه السلام است.
هر ساله عاشقان امام حسین (ع) از اقصی نقاط جهان از مسیرهایی مشخص به سمت حرم آن امام همام (ع) حرکت میکنند، اما در این بین مسیری وجود دارد که حدود ۴۰ کیلومتر از دیگر مسیرهای رسیدن به حرم امام حسین (ع) طولانیتر است و برای امنیت آن در زمان رژیم بعث عراق خونها ریخته شده است. این مستند نگاهی به مسیری دارد که از آن به عنوان “طریق العلما” یا “طریق السبایا” یاد میشود.
امیر تاجیک با استفاده از تحقیق و پژوهشی دقیق، تلاش کرده ضمن بیان تاریخچه این مسیر، نگاهی به فرهنگ عزاداری برای امام حسین علیه السلام در بین مردم عراق داشته باشد.
.
در آستانه فرا رسیدن اربعین حسینی گفتوگویی با کارگردان این مستند داریم که در زیر آن را میخوانید:
برگزیده های ایران: مستند «مسیر عاشقی» سال گذشته از چندین شبکه تلویزیونی پخش شد و بازتابهای بسیار خوبی داشت، چرا که سوژه جدیدی را روایت میکرد. در ابتدا درباره این فیلم و تاریخچهای که در قالب آن برای مخاطبان به تصویر کشیده شده است، بفرمایید.
امیر تاجیک: وقتی برای اولین بار به عنوان یک مستندساز به پیادهروی اربعین رفتم با یک اصل و هزاران حاشیه مواجه شدم. اصل ماجرا همان پیادهروی اربعین بود، اما اتفاقات بسیار متعددی وجود داشت که هر کدام میتوانست سوژهای برای ساخت یک فیلم باشد. این حواشی به قدری زیاد است که خیلی از زائران آنها را نمیبینند، اما چرا این حواشی مهم است؟ به این دلیل که باعث شدند در طول سالیان مختلف اتفاقاتی رخ بدهد تا امروز بتوانیم به راحتی در این مسیر پیادهروی کنیم و به زیارت سیدالشهدا برسیم.
من دنبال سوژهای بودم که با روایت مستندهای قبلی که درباره پیادهروی اربعین ساخته شده متفاوت باشد؛ همانطور که میدانید در طول سالیان گذشته تعداد زیادی فیلم مستند درباره راهپیمایی اربعین ساخته شده است، اما این داستانها تمامی ندارد. شاید بهتر باشد بگویم که هر یک از زائران امام حسین، یک قصه دارند و هر قصه این قدر زیبا و خالص است که میتواند تبدیل به یک فیلم مستند بشود.
ما در ابتدا تحقیق و پژوهش انجام دادیم و در نهایت به موضوعی رسیدیم که تاکنون به آن پرداخته نشده است. آن چیزی که امروز به «طریق العلما» میشناسیم همان “طریق السبایا” است. این راه، همان مسیری است که حضرت زینب و کاروان اسرا پس از شهادت امام حسین طی طریق کردند و به شام رفتند. وقتی تحقیق کردم متوجه شدم، این مسیر دقیقاً همان حالتی را دارد که ۱۴۰۰ سال پیش مسیر حرکت اسرای کربلا بوده است. یعنی همانند گذشته خاکی است، مردمش عشیرهای زندگی میکنند و تقریباً هیچ المان تمدنی در آن دیده نمیشود.
نزدیک به یکسال برای تحقیق و پژوهش این مستند زمان گذاشتم و متوجه شدم تاکنون هیچ فیلم جدی درباره طریق السبایا در ایران یا عراق ساخته نشده است. بنابراین تصمیم گرفتم دنبال سوژههای منحصر به فرد در این مسیر بگردم؛ متوجه شدم در این مسیر مواکبی وجود دارد که به زائران امام حسین خدمات میدادند.
فعالیت آنها در طول تاریخ فراز و نشیبهای زیادی داشته است؛ در دوره حکومت رژیم بعث یک طور بوده و در دوران دیگر به گونه دیگری بوده است. به همین دلیل، کار متفاوتی انجام دادیم؛ همانطور که میدانید این مسیر از کربلا آغاز شده و به کوفه و مسجد سهله میرسد. ما به صورت برعکس، از مسجد سهله آغاز و تک به تک مواکب را شناسایی کردیم. به یاد دارم لوکیشن هر موکب را ذخیره میکردیم و در نهایت آنها را در اختیار یک گرافیست قرار دادیم. او هم این لوکیشنها را تبدیل به یک نقشه کرد. با این کار توانستیم دقیقترین نقشه از طریق العلما را تهیه کنیم.
– یعنی تا پیش از این نقشهای از طریق العلما وجود نداشته است؟
تاکنون با این دقت چیزی نداشتیم. تنها یک مسیر کلی بوده که به آن “طریق الشط” میگفتند.
– به نظرم مستند «مسیر عاشقی» تصویر جدیدی از راهپیمایی اربعین ارائه کرد. تا پیش از این، بسیاری از مستندهایی که با این موضوع ساخته شده بود، بیشتر به خود راهپیمایی و مهماننوازی مواکب عراقی میپرداخت. این مستندها تا جایی جذاب بود، اما آرام آرام احساس میشد که باید سراغ سوژههای جدید برویم. چه قدر به این موضوع فکر میکردید که روایت جدیدی از پیادهروی اربعین را نشان بدهید؟
داستان انتخاب سوژهها به یک کار تولیدی برمیگردد که قبلاً میخواستیم با همکاری آقای مصطفی صابر خراسانی انجام بدهیم. قصد داشتیم به مناطقی در عراق برویم تا آقای صابر خراسانی اشعاری را در هر منطقه بخواند و ما فیلمبرداری کنیم.
خاطرم هست در غروب یکی از روزها، تعدادی از جوانان عراقی را در کنار جاده دیدم؛ آنها دست ما را به زور میگرفتند و میگفتند باید خانه ما بیایید و استراحت کنید. در قرن ۲۱ چنین چیزی برایم خیلی عجیب بود و اصرار آنها را متوجه نمیشدم. آنها زائر را برکت میدانند و جالب است که هر قدر از نظر مالی ضعیفتر بودند، پذیرایی بهتری میکردند. برهمین اساس تصمیم گرفتم با این مواکب بیشتر آشنا شوم. در همین آشنایی متوجه شدم برخی از این مواکب در مقابل صدام حسین ایستادگیهای جانانهای داشتند و اتفاقات تلخ متعددی برایشان رخ داده بود.
.
داستان “ام فارس” در مستند مسیر عاشقی
در همان زمان که رژیم بعث اجازه نمیداد پیادهروی اربعین راه بیفتد و آن را ممنوع کرده بود، شیعیان برای اینکه این مسیر را طی بکنند دست به روشهای عجیب و غریبی میزدند. برای مثال شبها از بین نخلستانها حرکت میکردند یا حتی در مواردی محلیها، غذا را در تابوت قرار میدادند و بهشان آدرس میدادند تا به آن دسترسی پیدا کنند. من متوجه شدم تعدادی از این مواکب، بیشتر از حد پذیرایی از یک زائر، خدمات ارایه دادهاند. به همین دلیل سراغ آن تحقیق و پژوهش رفتم. نزدیک به ۲۵ موکب از مسجد سهله در کوفه تا منطقه طویریج وجود دارد که بسیار شاخص هستند. دقت داشته باشید منظورم از شاخص بودن، بزرگی نیست، بلکه اصالت است.
برای مثال در بین کسانی که در این مواکب به زائران خدمات میدادند به فردی به نام «عبیدی» رسیدم؛ عبیدی، پیرمردی است که فقط به جرم خدماترسانی به زائران اباعبدالله، خودش و ۶ پسرش توسط رژیم بعث اعدام میشوند. حتی خانهشان را خراب کرده بودند، اما ۳ پسری که از وی باقیمانده بودند، حسینیهای درست کرده بودند تا باز هم به زائران سیدالشهدا خدمات بدهند. این داستانها برام بسیار تأثیرگذار بود.
– درباره صدام صحبت کردید؛ فردی که شکنجههای عجیب و غریبی را به مردم عراق به ویژه آنهایی که به زائران خدمترسانی میکردند، روا میداشت؛ اما سؤال اصلی اینجاست که چرا علیرغم اینکه میدانستند چه سرنوشتی آنها را تهدید میکند، باز هم به این کار ادامه میدادند؟ برای مثال آنها شیخ عبیدی را دیده بودند یا آن مردی را دیده بودند که ۲ پایش توسط عوامل این رژیم قطع شده بود، اما باز هم دست از خدمت به زائران سیدالشهدا نمیکشیدند. دلیل این موضوع چیست؟
به نظرم به این دلیل است که آنها این کار را از روی اخلاص انجام میدادند و هیچ چیز نمیتوانست جلوی آنها را بگیرد. من ۵ قسمت دیگر از مجموعه مستند “مسیر عاشقی” را ساختهام که هنوز پخش نشده است؛ سوژه یکی از قسمتهایم پیرمردی کَر و لالی است که معلول است و با ویلچر به مسیر پیادهروی میرود. از آنجا که ظاهر او بسیار مشخص و نمایان بوده، رژیم عوامل رژیم بعث او را دستگیر میکنند و به داخل فرات میاندازد اما نجات پیدا میکند.
به نظرم آنها بسیار اعتقادی این کار را انجام میدادند و شاید به دلیل همین جانفشانیهاست که ما امروز میتوانیم از مواهب متعددی که در این طریق وجود دارد بهرهمند شویم. آنها از فرزند و مال و جان خود گذاشتند تا امروز بتوانیم با خیال راحت در این مسیر پیادهروی کنیم.
– اسم آنها را «قهرمان» میگذارید؟
حتماً قهرمانان زنده امروز ما هستند. در شرایطی که جامعه بشریت نیاز به قهرمان دارد، افراد بسیار بزرگی در اطراف ما حضور دارند که آنها را نمیشناسیم. اتفاقاً این کارِ رسانه و مستندسازان است که بیایند و چنین قهرمانانی را به جامعه معرفی کنند. هر بار که وارد موکب یا منزل هر کدامشان میشدم، حال روحیام بهتر میشد. خلوص نیت آنها مثالزدنی بود. بدون آنکه حتی شما را بشناسند، امکان ندارد وارد یک موکب شوید و در عرض چند دقیقه با شما صمیمی نشوند. حتی برخی از مواکب با ماشین سراغ زائر میآمدند و او را با خود به موکب میبردند! یکبار ازشان پرسیدم چرا این گونه رفتار میکنید؟ پاسخ داد که زائر فخر و برکت منزل ماست و ما این کار را فقط برای امام حسین علیه السلام انجام میدهیم.
جالب است که همهشان هم فقط یک درخواست داشتند؛ وقتی ازشان میپرسیدیم که چه میخواهید؟ میگفتند شفاعت امام حسین (ع). من فکر میکنم این جانشفشانیها به این دلیل است که از روی اعتقاد کار میکنند. در مجموعه جدیدی که ساختهام این موضوع را به وضوح میبینید.
– یکی از داستانهای قابل تأملی که در این مجموعه روایت کردید، «مرد ماهیگیر» است؛ چه طور شد که با او آشنا شدید؟
در منطقه طویریج، یک پل قدیمی وجود دارد که زائران باید از روی آن عبور کنند تا به آن سوی فرات بروند. رژیم بعث این پل را میبست تا زائران نتوانند طی طریق کنند. یک خانواده ماهیگیر با قایقی بسیار محقر شبها میآمده و ۳ نفر، ۳ نفر زائران را سوار میکرد و بدون اینکه کسی متوجه شود آنها را به آن سوی رود میبرد. در نهایت رژیم بعث متوجه این اتفاق میشود و قایق او را آتش میزند. از آنجا که این خانواده به شدت ضعیف بودند آسیب مالی زیادی میبینند اما باز هم کار میکنند تا اینکه یک قایق دیگر میخرند. دوباره رژیم بعث این قایق را خراب میکند. این اتفاق بارها تکرار میشود و هربار که سختگیریها بیشتر میشود، آنها مصممتر میشوند تا به زائران امام حسین (ع) خدمترسانی کنند.
.
ماجرای مرد ماهیگیر در مستند مسیر عاشقی
بدون شک همین تلاشها بوده که باعث شده زائران بتوانند این سنت مهم را ادامه بدهند تا به ما برسد. به نظرم ما باید قدردان زحمات این قهرمانان ناشناخته باشیم. من به عنوان یک مستندساز تلاش کردم بخشی از این زحمات را به تصویر بکشم.
– شما در مسیری قدم گذاشتید که سال ۶۱ هجری کاروان اسرا و حضرت زینب سلام الله علیها در آن قدم گذاشتند و به شام رفتند. شاید این مسیر جایی باشد که مظلومترین انسانهای روی کره زمین رویش پا گذاشتند. وقتی از آنجا میگذشتید و فیلم میساختید چه احساسی داشتید؟
فراموش نکنیم که مستندسازی از واقعه کربلا نخستین بار توسط خود حضرت زینب سلام الله علیها انجام شد و به صورت کلامی آن چیزی که در کربلا گذشت را مستند کردند. حتماً میدانید که امام حسین یکی از رسانهشناسترین انسانهای زمانه خود بود. شب عاشورا، حضرت زینب را فرا میخوانند و به ایشان میگویند نباید بگذارید این اتفاق فراموش شود. به نظرم همه هنرمندان و مستندسازانی که در این مسیر قدم برمیدارند در امتداد همان فعالیتهایی است حضرت زینب سلام الله علیها انجام دادند. اگر این کارها انجام و حقایق بازگو نشود، نسلهای آینده مطلع نمیشوند که چه اتفاقی رخ داده است؟
– جایی بود که دلتان بلرزد؟
بارها؛ البته کمی شخصی است. یک نمونه را میخواهم بگویم. شما درباره “خار مغیلان” که در بیابان میروید شنیدهاید و در روضهها نیز به آن ارجاع داده میشود، اما من آن را از نزدیک دیدم. خیلی عجیب است! یک گیاه بسیار بزرگی است که خشک میشود و اگر پای کسی روی آن برود بسیار دردناک است.
فراموش نکنید که این مسیر اصلاً صاف و هموار نیست و خار مغیلان، به شدت زیاد در آنجا دیده میشود. جایی خاکی است و جایی دیگر سنگی.
– چرا اسم آن را طریق العلما گذاشتهاند؟
یکی از افرادی که باعث شد این نام بر روی این مسیر گذاشته شود حضرت امام خمینی (ره) بود. حتی برخی از مسیر را خود عراقی ها به نام طریق الخمینی میشناسند.
علمایی که برای زیارت امام حسین(ع) به کربلا میرفتند از این مسیر حرکت میکردند، چرا که در کنار این مسیر آب بوده و میتوانستند وضو بگیرند و طهارت کنند. علاوه براین، از آنجا که عشیرههای متعددی در این مسیر هست، آنها بهشان احکام شرعی میگفتند. نام “طریق العلما” از همین جا آمده است و اسم اصلی آن “طریق السبایا” است.
– کسی هم بود که در این مسیر هدیهای به شما بدهد؟
بله هدایایی به ما میدادند اما در حد مهر و تسبیح و این موارد بود. بسیار جالب است که آنها برای ایرانیان احترام زیادی قائلاند. به ویژه آنکه آنها شیعهاند و بسیاری از آنها با ایرانیان ازدواج کردهاند. چیزی که مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد، موزه شهر حله بود. در این موزه آثار جنایت رژیم بعث را میبینیم. بخشی را برای انتفاضه شیعیان درست کردهاند؛ آن جایی که صدام شیعیان را از زمین و هوا به گلوله بست و آنها را به شهادت رساند. در آنجا چیزهای جدیدی دیدم. شاید خیلیها از آنجا بازدید نکنند اما به نظرم بسیار خوب است که دیده شود تا مردم با آگاهی بیشتری به آنجا بروند.
.
– سخن پایانی؟
مستندسازی از مسیر پیادهروی اربعین یک تفاوت جدی با مستندسازی در دیگر نقاط دارد. من در کشورهای مختلف منطقه و فرامنطقه کارهای متنوعی ساختهام، اما آن چیزی که مستندسازی از پیادهروی اربعین را از دیگر سوژهها متمایز میکند، تکثر قهرمانان این حوزه است. در تاریخ این مسیر، تعداد زیادی قهرمان داریم که به زائران خدمترسانی کردند و باعث شدند که ما اکنون بتوانیم به پیادهروی اربعین برویم. تعبیر من این است که آنجا حتماً بهشت مستندسازان از نظر سوژه است. امیدوارم ساخت مستند از این مسیر ادامه داشته باشد.
/