به گزارش برگزیده ؛ با یک سیاست منسجم ناامیدی و ذلت را دربه نقل از سایت موسسه بین المللی تئاتر، پیام یون فوسه برنده نوبل ادبیات ۲۰۲۳ در روز جهانی تئاتر چنین است:
«هنر صلح است
هر فردی منحصر به فرد و در عین حال مانند هر فرد دیگری است. ظاهر بیرونی قابل مشاهده ما با هر کس دیگری فرق دارد، البته که خوب است، اما یک چیز دیگر هم هست که درون هر یک از ماست و به تنهایی متعلق به خود شخص به تنهایی است. ممکن است ما این را روح آنها بنامیم. یا ممکن است به این نتیجه برسیم که به آن برچسب نزنیم و آن را به حال خود رها کنیم.
اما در حالی که همه ما شبیه هم نیستیم، شبیه هم نیز هستیم. مردم هر نقطه از جهان اساساً شبیه هم هستند، مهم نیست به چه زبانی صحبت میکنیم، چه رنگ پوستی داریم و رنگ موی ما چیست.
این ممکن است به نوعی یک پارادوکس باشد: اینکه ما کاملاً شبیه هم و در عین حال کاملاً متفاوت هستیم. شاید هر فردی ذاتاً در پیوند جسم و روح خود متناقض باشد، ما شامل زمینیترین و محسوسترین وجود و چیزی هستیم که از محدودیتهای مادی و زمینی فراتر می رود.
هنر، هنر خوب، به روش شگفتانگیز خود موفق میشود چیزهای کاملاً منحصربهفرد را به شکلی جهانشمول ترکیب کند. این به ما امکان میدهد بفهمیم که چه چیزی متفاوت است – ممکن است بگویید چه چیزی خارجی است – در حالی که جهانی است. با انجام این کار، هنر مرزهای بین زبانها، مناطق جغرافیایی و کشورها را درهم میشکند و با این کار نه تنها ویژگیهای فردی هر شخص، بلکه به معنای دیگر، ویژگیهای فردی هر گروه از مردم، برای مثال هر ملتی را گرد هم میآورد.
هنر این کار را با همسطح کردن تفاوتها و یکسان کردن همه چیز انجام نمیدهد، بلکه برعکس، با نشان دادن آنچه با ما متفاوت یا بیگانه است، این کار را میکند. همه هنرهای خوب دقیقاً حاوی چنین عناصری هستند: چیزی بیگانه، چیزی که ما نمیتوانیم کاملاً درک کنیم و در عین حال به نوعی درک میکنیم. به اصطلاح دربرگیرنده یک راز است. آنچه ما را مجذوب خود میکند و به همین دلیل ما را از محدودیتهای خود فراتر میراند و با این کار ماورایی را ایجاد می کند که همه هنر باید هم در خود داشته باشد و هم ما را به سمت آن سوق دهد.
من هیچ راه بهتری برای جمع کردن متضادها سراغ ندارم. این رویکرد دقیقاً معکوس نسبت به درگیریهای خشونتآمیزی است که در جهان شاهد آن هستیم، که اغلب با استفاده از غیرانسانیترین اختراعاتی که فناوری در اختیار ما قرار داده است، وسوسه ویرانگری را برای از بین بردن هر چیز خارجی، هر چیزی منحصر به فرد و متفاوت ایجاد میکند. تروریسم در جهان وجود دارد. جنگ وجود دارد. مردم جنبه حیوانی نیز دارند که با غریزه تجربه کردن دیگری؛ هر چیز خارجی به جای رازی جذاب، بهعنوان تهدیدی برای وجود خود محسوب میشود.
چنین است که منحصر به فرد بودن – همه آن تفاوتهایی که همه ما میتوانیم ببینیم – ناپدید میشود و به یک شباهت جمعی میرسد که در آن هر چیز متفاوت تهدیدی است که باید ریشه کن شود. چیزی که از بیرون به عنوان تفاوت دیده میشود، مثلاً در مذهب یا ایدئولوژی سیاسی، به چیزی تبدیل میشود که باید شکست خورده و از بین برود.
جنگ نبرد با چیزی است که در اعماق همه ما نهفته است: چیزی منحصر به فرد. و همچنین نبردی با هنر است، علیه آنچه در اعماق تمام هنر نهفته است.
من در اینجا نه در مورد تئاتر یا نمایشنامهنویسی به طور خاص، که در مورد هنر به طور کلی صحبت کردهام، اما دلیلش این است که چنان که گفتم، تمام هنرهای خوب، عمیقاً حول یک چیز میچرخد: چیزی به طور کامل منحصر به فرد، کاملاً خاص، و جهانی کردن آن. یکی کردن امر خاص با امر کلی از طریق بیان هنرمندانه آن: نه از بین بردن ویژگی آن، بلکه برجسته کردن این ویژگی، و اجازه دادن به اینکه آنچه بیگانه و ناآشنا است به وضوح در آن بدرخشد.
جنگ و هنر متضاد یکدیگرند، همانطور که جنگ و صلح متضاد یکدیگرند – به همین سادگی. هنر صلح است.
روز جهانی تئاتر ۲۷ مارس (۸ فروردین) است.
۲۲۰۵۷