به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری برگزیده های ایران، بانوی شهید کفائی زاده زنی بود که چهار شهید تقدیم اسلام کرد. سه فرزند و یک نوه و خود نیز در این راه به شهادت رسید. اما راز زندگی چنین مادر فداکار و بزرگی در چیست؟ راز صبر و اخلاق اسلامی اش نکات ظریفی در زندگانی یک زن است که کمتر به آن توجه شده است.
بانوی شهید منور کفائی زاده تهرانی در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی در امیرآباد تهران در یک خانواده مذهبی و متدین متولد شد. در سن ۶ سالگی مادرش را از دست داد و از همان آغاز کودکی زندگی توام با رنج و مشقت را تمرین کرد. از آن تاریخ به بعد تنها برادرش حسین تحت تربیت و سرپرستی پدرش حسن با احکام اسلامی آشنا می شد.
با اینکه هیچکدام به مکتب نرفته بودند ولی آنچنان به پاکی و ایمان مشهور بودند که در هر جائی از بیابان که گوشه ای از زمین جهت برگزاری نماز هموار شده بود، هر رهگذر آشنایی که از آنجا عبور می کرد، می دانست که این محلی است که فرزندان یتیم حسن در آنجا نماز گزارده اند؛ آن هم در میانه کار پر زحمتشان در چرانیدن دامها.
در ۱۴ سالگی با حاج حسین قمی ازدواج کرد. همسرش کشاورزی ساده بود و در آن روزگار به دلیل تقوا و انس و علاقه به مسجد و مسائل مذهبی به شیخ حسین مشهور بود. حاصل ازدواج او یک دختر و شش پسر بود. سه پسرش به شهادت رسید. یک نوه اش نیز در نوجوانی شهید شد. و یک پسر دیگرش نیز مجروح و جانباز است.
شهید حسن قمی در سن ۳۱ سالگی در سمت فرماندهی سپاه بوکان در سال ۱۳۵۹ در آن شهر به شهادت رسید. شهید علی قمی که در سن ۲۴ سالگی، چهار ماه پس از شروع جنگ تحمیلی در هنگام حصر آبادان در آن شهر به دست حزب بعث به فیض شهادت نایل شد. شهید روحانی حاج ولی الله قمی که در پنجم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ در منطقه عملیاتی اسلام آباد( مرصاد) در درگیری با منافقین به شهادت رسید. حاج محسن قمی نیز مجروح جنگ تحمیلی است. ضمنا فرزند ارشد شهید حسن قمی، شهید وحید قمی است که در سن ۱۶ سالگی در عملیات والفجر ۳ در پادگان حاج عمران عراق به شهادت رسید.نکاتی از زندگی سراسر درس او در ادامه می آید:
۱- شهید منور کفائی نژاد که خود از نزدیک شاهد جنایت ضد اسلامی طاغوت بوده است همواره در فعالیتهای ضد رژیم همکاری میکرد. مهارت عجیبی در مخفی کردن جزوات و کتابهای ممنوعه و دسته بندی آنها در منزل داشت و حیاط بزرگ مسکونی خانواده خاطرات بسیاری از این قبیل بیاد دارد. در تظاهرات ضد رژیم شرکت داشته و حضور فعالی در اقدامات انقلابی داشت. با اوج گیری انقلاب اسلامی منزل او بمنزله خانه تیمی برادران و خواهران مبارز شده بود که فعالیت مخفیانه و مسلحانه بر علیه پهلوی داشتند. و در زوایای مختلف خانه پنهان کردن سلاح و مواد منفجره و کوکتل مولوتفها و جاسازی لازم را بدون کوچکترین اعتنائی به خطراتی که در این راه متوجه او و خانواده اش بود، دنبال میکرد.
۲_ این بانوی صبور به گواه اطرافیانش صاحب کرامت بود. فرزندش محمد قمی می گوید: «مادرم علاقه زیادی به ائمه اطهار داشت و زمانی که غذای نذری می پختند به شدت همکاری می کرد. او آشپز بسیار ماهری بود. شب نهم ماه محرم (شب تاسوعا) که همسایه ما نذر داشت و غذا به عزاداران ابوالفضل العباس(ع) می داد همه اطرافیان می گفتند که منور خانم بسیار عجیب است شبهای تاسوعا در آب جوش دست می کند و دست او نمی سوزد و این زبانزد خاص و عام شده بود. ولی من باور نمی کردم، می گفتم چطور می شود که آب جوش دست را نسوزاند. به مادرم گفتم که من باور نمی کنم گفت من لایق نیستم ولی امسال بیا و تماشا کن از معجزه امام حسین(ع) و ابوالفضل العباس(ع) است. شب نهم تاسوعا شد و من پای دیگ رفتم و دیدم که در آب جوش دست میکند و دست او نمی سوزد و حتى آتش های زیر دیگ را با دست خود جابجا می کرد و نمی سوخت.»
۳- هنگامی که در مصائب وارده به ایشان زنان اهل محل به او دلداری می دادند و اظهار دلسوزی و همدردی می کردند، می گفت: «شما به مصائب حضرت زینب(س) گریه کنید. همه ما باید از زینب(سلام الله علیها) درس بگیریم. فرزندان من به راهی رفتند که امام حسین(ع) رفت، خدا را شکر می کنم که بچه هایم شهید شدند و اسلحه بر روی اسلام نکشیدند تا باعث روسیاهی ما باشند. ما انشاءالله پیش حضرت زهرا(علیها السلام) روسفید هستیم.» این مادر شهید دلگرم رزمندگان و خانواده آنان بود و در هنگام احساس ناراحتی و تنگدلی برای گرفتن درس استقامت و پایداری هم صحبت شدن با این مادر را غنیمت می شمردند. او در هنگام تدفین سومین فرزند شهیدش در کنار مزار او چنین گفت:«خدایا تو این قربانیان را از ما قبول کن، امروز، روز مظلومیت اسلام است. دفاع از امام و اسلام بر همه واجب است، خدایا، توفیق ده که چهار فرزند دیگرم نیز به راه آنان بروند.»
این مادر رنج کشیده قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یکبار برای پابوسی بقاع متبرکه و حضرت امام حسین(ع) مخفیانه به نجف، کربلا، کاظمین و سامرا شتافت و در همانجا با این امامان بزرگوار پیمان خون بست و پیوسته آرزو می کرد که ای کاش بار دیگر توفیق زیارت حضرت سیدالشهداء نصیب او می شد.
۴- پیش از شهادت از رفتنش اطمینان داشت و در این زمینه وصیت هایی به اطرافیان کرده بود. به همسرش گفته بود که من از این سفر حج بازنخواهم گشت و لذا تمام حساب بدهی و طلب خود را رسیدگی کرده بود. در مکه قمقمه ای خریده بود و سفارش کرده بود که این قمقمه را از آب پرکن و بدنم را با آن غسل بده که به این وصیت هم عمل شد.
بانوی شهید منور کفائی نژاد تهرانی برای همسرش (حاج حسین قمی) همسری مهربان و غمخوار و همفکر بود و در کارهای کشاورزی وی را همراهی میکرد و محور محبت و الفت در خانواده بود. برای فرزندانش پشتوانه ای محکم و کانون پر از مهر بود و در مراحل مختلف زندگی همیشه مشاور خوبی برای آنان به شمار می رفت.
این بانوی بزرگوار در سال ۱۳۶۶ به اتفاق همسر بزرگوارش از طرف حضرت امام(ره) توسط نماینده ایشان در بنیاد شهید و سرپرست حجاج ایرانی برای سفر حج دعوت شد.ابتدا به مدینه منوره مشرف شدند و به زیارت رسول الله(ص) شتافته و سپس به مکه مکرمه شرفیاب شد. روز جمعه در راهپیمائی برائت از مشرکین معروف شرکت کرد.
۵- یکی از بانوانی که همراه او در راهپیمائی شرکت داشته و خود نیز مجروح شده است می گوید: «این شهیده مظلومه در روز راهپیمایی مقداری کسالت داشت. به او گفتیم که شما در راهپیمائی شرکت نکنید. در پاسخ گفت: من به دستور امام باید شرکت کنم و در غیر اینصورت حج من ناقص خواهد بود و مورد قبول خداوند قرار نخواهد گرفت. و همراه جانبازان و سایر اعضاء کاروان ویژه جانبازان و خانواده شهدا در صف مقدم تظاهرات مورد حمله وحشیانه پلیس آل سعود قرار گرفت.
بانوی شهید منور کفائی نژاد در اثر ضربات متعدد باتوم، علاوه بر آسیب دیدن دنده ها و سایر اعضاء بدنش بخاطر اصابت ضربات باتوم بر سر و صورت به شهادت رسید. درماهی که ماه حرام بود و در مکانی که خود حرم امن الهی و حتی گیاهان نیز از هر نوع تعرضی مصون هستند. بر پیکر این شهیده مظلوم آثار شکستگی پهلو و کبود شدن صورت و خرد شدن جمجمه دیده می شد و مواضع متعددی از بدنش از جمله بازوان او به شدت سیاه شده بود.
/