اجتماعی

پیامبر رحمت و حکمرانی رحمت‌محور/ فقط تأمین مصالح مردم کافی نیست

گروه حقوقی و قضایی برگزیده های ایران- به مناسبت ایام ولادت پیامبر رحمت (ص) سید احمد حبیب نژاد حقوقدان و عضو گروه حقوق عمومی و بین الملل پردیس فارابی دانشگاه تهران در یادداشتی به تبیین اصل رفتار مهربانانه و مشفقانه با مردم به عنوان یکی از اصول حاکمیت از دیدگاه اسلام پرداخته است.

حبیب نژاد معتقد است، حاکمیت اسلامی رحمت محور است و رهبر حکومت اسلامی موظف است علاوه بر تلاش برای تأمین مصالح مردم، برای آن‌ها مانند پدری مهربان باشد و مشفقانه و پدرانه با مردمش رفتار کند. مشروح این یادداشت را در ادامه می‌خوانید:

حاکمیت رحمت‌محور الهی

از نگاه حقوق عمومی، توصیف خداوند در قرآن و مخصوصاً در ابتدای تمامی سور غیر از یک سوره (سوره توبه)، دلالت بر آن دارد که حاکمیت مطلق خداوند بر انسان و جهان و همه مخلوقات بر اساس رحمت نامتناهی او استوار شده است و به عبارت دیگر: حاکمیتی است رحمت محور.

اقتضای رحمت الهی نسبت به انسان، تأمین مصالح انسان‌ها در تمامی ابعاد مادی، معنوی، دنیوی و اخروی است همراه با عطوفت و شفقت نسبت به آنها. به عبارت دیگر رحمت یعنی تأمین مصلحت به علاوه مهرورزی و شفقت و همین امر امتیاز اصلی نگاه اسلامی به امر حاکمیت است که حتماً بایستی مورد توجه جدی قرار گیرد.

برای اینکه اصل رحمت را بتوانیم به عنوان یکی از مهم‌ترین اصول حکمرانی در نظر بگیریم می‌توانیم از دو دلیل عقلی و نقلی بهره ببریم. در دلیل عقلی باید گفت که خداوند دارای برترین صفات کمالی از جمله وصف رحمت است. از سوی دیگر انسان هم در مسیر کمال خودش باید در حد انسانی خودش متصف به این صفات شود؛ چون یکی از اوصاف الهی رحمت است پس انسان هم باید در مسیر کمالی خویش به صفت رحمت نیز متصف شود. این استدلال عقلی با نقل هم تأیید می‌شود مانند تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ.

در مسیر استدلال نقلی سراغ روایاتی می‌رویم که دلالت می‌کند بر این که انسان باید به دنبال تحصیل صفات الهی باشد مانند «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ اللَّهِ» یا «و خذهم بأخلاق الله و أحملهم علیها، فإن الله تعالی یحب معالی الأخلاق و یبغض مذامها»

تعلیل مذکور در کلام پیامبر(ص) «فان الله تعالی یحب…» نشان می‌دهد که تمامی برتری‌های اخلاقی که از آنها به اخلاق الله تعبیر می‌شود مورد سفارش اسلام است هچنانکه روایت «تخلقوا باخلاق الله» و یا حدیث قدسی دیگری که خداوند به حضرت داود (ع)، فرمود: «تخلق باخلاقی» حکایت از امر و دستور بر اخذ اوصاف الهی است که نشان دهنده مطلوبیت اخذ اوصاف الهی توسط انسان است.

بنابر این در پاسخ به آن شبهه حتی برای کسانی که قایل به ارتباط متقابل میان هست‌ها و بایدها نیستند می‌توان گفت که (هست‌ها) به واسطه ضمیمه کردن یک مقدمه عقلی یا نقلی دیگر با (بایدها) رابطه غیر مستقیم دارند.

استدلال دیگر بر این مطلب بهره گیری از مفهوم خلافت است. از آنجا که طبق معارف قرآنی، انسان خلیفه الله است، باید بکوشد در حد امکان صفات الهی را در خود متجلی نماید تا بدین طریق به کمال وجودی خویش برسد. اقتضای خلافت آن است که خلیفه در صفات و اعمال خود، شبیه مستخلف باشد و بنابراین، خلیفه خدا بر روی زمین، باید متصف به اخلاق الهی گردد

علامه طباطبایی معتقد است «یکی از شؤون خلافت این است که صفات و اعمال مستخلف را نشان دهد، و آیینه صفات او باشد. کار او را بکند. پس در نتیجه خلیفه خدا در زمین باید متخلق به اخلاق خدا باشد، و آنچه خدا اراده می‏کند او اراده کند، و آنچه خدا حکم می‏کند او همان را حکم کند و چون خدا همواره به حق حکم می‏کند” وَ اللَّهُ یَقْضِی بِالْحَقِّ” او نیز جز به حق حکم نکند و جز راه خدا راهی نرود، و از آن راه تجاوز و تعدی نکند.»

رهبر حکومت اسلامی به مثابه پدری مهربان

از ابتناء حاکمیت الهی بر محور رحمت می‌توان استنتاج کرد که حاکمیت در جامعه اسلامی نیز باید بر همین اساس باشد چنان که در روایتی از پیامبر اسلام (ص) آمده است که «لَا تَصْلُحُ الْإِمَامَهُ إِلَّا لِرَجُلٍ فِیهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِی اللَّهِ وَ حِلْمٌ یَمْلِکُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ الْوِلَایَهِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ»

در این روایت، دو تعبیر، سزاوار دقت و تأمل است، نخست این که یکی از وظایف رهبر حکومت اسلامی را رفتار مشفقانه و پدرانه با مردم «کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ» دانسته است. واضح است که چنین رفتاری، فراتر از صرف تأمین مصالح عمومی است؛ چرا که یک رهبر ممکن است در عین تأمین مصالح مردم، با آنان رفتار پدرانه نداشته باشد، بنابراین، روایت فوق بیانگر وظیفه دیگری از وظایف رهبر جامعه اسلامی می‌باشد.

دومین تعبیری که سزاوار تأمل است، تعبیر «حسن الولایه»  است که به معنای حکمرانی شایسته و خوب می‌باشد. میدانیم که اصطلاح حکمرانی شایسته در سال‌های اخیر در مجامع حقوقی مطرح شده و این در حالیست که عناصر حکمرانی شایسته با دقت و گستردگی بیشتری درمبانی و نصوص اسلامی مطرح شده است و قابل استنباط است.

از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که حاکمیت از دیدگاه اسلام دارای سه عنصر اصلی است: قدرت، تأمین مصالح عمومی و رفتار مهربانانه و مشفقانه با مردم.

انتهای پیام/


سرور مجازی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا