سایت خبری
famaserver
  • صفحه اصلی
  • اخبار استانها
  • اخبار روز
  • اخبار تکنولوژی
  • اخبار ورزشی
  • بازار مالی
  • گردشگری
  • اقتصادی
  • بین الملل
سایت خبری
برترین عناوین خبری
  • خرید بیمه: سنتی یا آنلاین؟ کدامیک تجربه بهتری برای مشتریان ایجاد می‌کند؟

سرتیتر خبرها

اسپالتی: بازیکنان یوونتوس شبیه رهگذر بودند!/ فقط دنبال ناپولی می‌دویدیم

1 روز پیش

آیا تاندر رکورد تاریخی بیشترین برد فصل NBA را می‌شکند؟

1 روز پیش

روزنامه AS: ایران ۲ بازی خانگی در جام جهانی خواهد داشت!

1 روز پیش

کونته: انرژی و دقت تاکتیکی بالایی داشتیم/ فقط می‌توانم از بازیکنانم تشکر کنم

1 روز پیش

۱۰ امتیاز متوالی لبران جیمز در کوارتر چهارم

1 روز پیش

نیمار: آینده‌ام؟ اولویت من همیشه سانتوس است/ برای اولین بار پیش روانشناس رفتم

1 روز پیش

انتصاب سهراب آزاد به عنوان رئیس انجمن کراسفیت

1 روز پیش

آخرین وضعیت مصدومان پیکان در آستانه بازی برابر پرسپولیس

1 روز پیش

خانه‌نشینی ۲ ماهه در انتظار موراتا

1 روز پیش

غیبت ۳ بازیکن خیبر برابر استقلال خوزستان

1 روز پیش

Home » ۴۵سال قبل در چنین روزی فرمانده دستمال‌سرخ‌ها شهید شد

۴۵سال قبل در چنین روزی فرمانده دستمال‌سرخ‌ها شهید شد

زمان انتشار: 30 آبان 1404 ساعت 16:54

دسته بندی: فرهنگ و هنر

شناسه خبر: 726055

زمان مطالعه: 11 دقیقه

۴۵سال قبل در چنین روزی فرمانده دستمال‌سرخ‌ها شهید شد

فرهنگی

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری برگزیده های ایران، شهید «اصغر وصالی» فرمانده گروه دستمال‌سرخ‌ها، شاید این خلاصه‌ترین و درست‌ترین تعریفی باشد که می‌توان از جوان ریزاندام جنوب شهر تهران کرد که در چنین روزی یعنی ۲۸ آبان سال ۵۹ در گیلانغرب توسط ضدانقلاب به شهادت رسید، نامی که سال‌ها در گمنامی ماند و بعد از ساخت فیلم «چ» کمی بیشتر نامش بر سر زبان‌ها افتاد، اما برای او و مریم چه‌فرقی می‌کند کسی آنها را می‌شناخت یا نه؟ اصلاً نامشان را هم بدانیم، چه‌کسی می‌داند آن چند ماه زندگی عجیب و غریب و افسانه‌ای‌شان چه‌کیفیتی داشت؟ کدام عقل مادی می‌توانست چنان اصغرآقایی را کنار دختر جوانی ببیند که با سر پرشورش دوربین عکاسی و  قلم و کاغذش را به‌دست گرفت و در خطرناک‌ترین روزهای غرب کشور پابه‌پای دستمال‌سرخ‌ها ماند تا هرچقدر می‌تواند تاریخ را بنویسد.

چهل سال پیش در چنین روزی مریم کاظم‌زاده بیشتر از هر روز دیگری بی‌تاب خاطراتش می‌شد، مثل آنکه می‌گوید: یاد رنگینی در خاطر من گریه می‌انگیزد، حالا چند سالی‌ است در بهشت آرام گرفته و لابد با دستمال‌سرخ‌ها باز هم همنشین است.
آنچه می‌خوانید روایتی است از او وقتی خاطره روز شهادت اصغر وصالی را یادآوری می‌کرد: 

اصغر وصالی , مریم کاظم زاده , دفاع مقدس ,

بیمارستان اسلام‌آباد غرب، بر سر پیکر شهید اصغر وصالی، ۲۹ آبان ۵۹ ـ از راست به چپ؛ شهید علی تیموری، شهید رضا مرادی، شهید مجید جهان‌بین، شهید عباس داورزنی.

هنوز می‌لرزم. چشمانم را می‌بندم. پاهایم سردند. نمی‌خواهم گرمم شود. چند سال گذشته؟ به‌اندازه یک عمر. یک عمر چند سال است؟ همیشه زمان فریبم داده. بار اولی نیست که فریب زمان ازدست‌رفته و نیامده را می‌خورم…

نوشته‌ها همیشه و هر زمان ارزش یکسانی ندارند؛ خاطره‌ها هم. بعضی یادها پررنگ هستند و بعضی کم‌رنگ، حتی گاهی لحظه‌ها جان می‌گیرند. آن‌هایی که امروز بین ما نیستند، زنده می‌شوند. نفس می‌کشند، غذا می‌خورند، بزرگ می‌شوند و پابه‌پای من پیر، به من سر می‌زنند، با هم می‌نشینیم چای می‌نوشیم، برایشان کیک درست می‌کنم، نان می‌پزم و عکس‌ها را با هم مرور می‌کنیم. ازشان سؤال می‌کنم، به من جواب می‌دهند، با هم می‌خندیم و با هم بحث می‌کنیم، صدایم را بلند می‌کنم: «بی‌انصاف‌ها، قرارمان این نبود!!»

اصغر مثل همیشه نگاه می‌کند، عباس سرش را پایین می‌اندازد، رضا با خنده می‌گوید: «خب، شما بگو چه‌کار کنیم؟ من همون کار رو می‌کنم.» و علی می‌گوید: «من که همیشه گفتم خواهر! کاش هزارتا جون داشتم…»، می‌پرم میان حرفش: «ها که با هزارتا جون چه‌کار می‌کردی؟»

ماشین سیمرغ آبی روی یخ‌های جاده لیز می‌خورد، کیسه‌خواب را باز می‌کنم و روی پایمان می‌کشم، پروین و فاطی کنارم نشستند، هر دویشان از پرستاران درمانگاه جنگی سرپل‌ذهاب‌اند، پروین می‌پرسد: «کی می‌رسیم؟» فاطی می‌گوید: «حالا مونده، هنوز پیچ‌های جاده اسدآباد رو رد نکردیم.»، هیچ ماشینی تو جاده نیست، من مثل همیشه چرت می‌زنم، خوابم می‌آید، شب است و از سرما نفس‌هایمان بخار دارد، مه توی جاده آمده، رضا روی فرمان خم شده، با اخم می‌گوید: «هیچی نمی‌بینم.»، رو به علی می‌کند و می‌پرسد: «یکی‌مون پیاده بشه جلو ماشین بدوه؟» عباس می‌گوید: «من دلم درد می‌کنه، جون ندارم.»، بعد از درگیری پاوه هنوز جراحت‌هایش خوب نشده بود. رضا می‌گوید: «بیا جای من، تو برون، من جلو ماشین می‌دوم.»

فاطی آیت الکرسی می‌خواند: «…ولایؤده حفظهما…»، پروین دستان سرخش را جلوی دهانش می‌گیرد، ها می‌کند، آرام می‌گوید: «یعنی سالم می‌رسیم؟»

شیشه‌های سمت راست و چپ بالا هستند، علی و عباس شیشه‌ها را پایین می‌کشند، چند لحظه بعد بخار جلو شیشه تو ماشین یخ می‌زند، عباس کف دستش را می‌کشد به شیشه، خط دستش روی شیشه واضح‌تر می‌شود، چراغ ماشین تن رضا را روشن کرده، آرام در تاریکی و سرما می‌دود.

اصغر وصالی , مریم کاظم زاده , دفاع مقدس ,

چهل سال از آن شب می‌گذرد، اینجا باید حسابم را با خودم صاف کنم، حسی که سایه به سایه با من می‌آید، گاهی قدرتمندتر از خودم فرمان می‌دهد که چه بکنم و چه نکنم، چه بنویسم و چه ننویسم، خودم هستم یا او؟ هیچ وقت نتوانستم بخوابانمش، حتی شب‌ها با سایه سنگینش من را در رختخواب تا زیر پتو و لحاف هم تنها نمی‌گذارد، خودم می‌خوابم، اما او نمی‌خوابد، حتی بارها شده با لگدی تکان‌دهنده بیدارم می‌کند، از این پهلو به آن پهلو می‌غلتم و چشمانم را فشار می‌دهم، التماسش می‌کنم که خواب شیرین را دوباره به چشمانم برگرداند، اما سایه سنگین او از من جدا نمی‌‌شود و من تا سپیدی صبح با خودم حرف می‌زنم.

به پروین زنگ می‌زنم، از او می‌پرسم: «از اون شب تو جاده اسدآباد، که برف‌گیر شدیم و مه غلیظ تو جاده افتاده بود چی یادت مونده؟»، می‌پرسد: «کدوم شب؟»، می‌گویم: «همون شبی که من و تو و فاطی عقب سیمرغ نشسته بودیم، رضا و عباس و علی جلو»، یادش نمی‌آید، باز می‌گویم: «یکی از همون بارهایی که با هم می‌رفتیم سرپل.»، پروین می‌گه: «فقط یادمه می‌رفتیم سرپل، چطور می‌رفتیم رو اصلاً یادم نمی‌آد.»، به فاطی زنگ می‌زنم، از او هم می‌پرسم: «فاطی، یادته زمستان ۵۹ بود یا ۶۰، نمی‌دونم، تو جاده اسدآباد، برف‌گیر شدیم.»، یادش می‌آید، می‌گویم: «بگو چطور شد؟ رسیدیم اسدآباد؟ رسیدیم کرمانشاه؟ چرا همدان نموندیم؟»، او هم یادش نمی‌آید.

هنوز از سرمای آن شب پاهایم یخ کرده، هنوز می‌لرزم، رضا می‌گوید: «بریم یا بمونیم؟»، عباس می‌گوید: «کجا بمونیم؟»، رضا چیزی نمی‌گوید. امسال هم ذهنم یخ زده، در گذشته مانده، پاهایم از سرمای هوا و دلم از سرمای روزگار یخ زده.

عکس‌های آن شب گم شده‌اند اما خاطراتم نه.

/+

 
 
حتما بخوانید : حمایت الیکا عبدالرزاقی از تیم ملی فوتسال زنان
برچسب ها
اجتماعی
اشتراک گذاری

اخبار مرتبط

  • وقتی «ماهی بلژیکی» رازهایش را فاش می‌کند
    وقتی «ماهی بلژیکی» رازهایش را فاش می‌کند 22 ساعت پیش
  • «سینماحقیقت» انعکاس صداهای متفاوت است/ برگزاری ۲ بزرگداشت و ۲ نکوداشت
    «سینماحقیقت» انعکاس صداهای متفاوت است/ برگزاری ۲ بزرگداشت و ۲ نکوداشت 22 ساعت پیش
  • کدام مقاله‌ها به فینال جشنواره تئاتر کودک رسیدند؟
    کدام مقاله‌ها به فینال جشنواره تئاتر کودک رسیدند؟ 22 ساعت پیش
  • «ارس؛ رود خروشان»؛ روایت قصه‌های فراموش‌شده مرز ایران
    «ارس؛ رود خروشان»؛ روایت قصه‌های فراموش‌شده مرز ایران 22 ساعت پیش

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دسته بندی موضوعات

  • آذربایجان شرقی 1487
  • آذربایجان غربی 1357
  • اجتماعی 15588
  • اخبار استانها 0
  • اخبار تکنولوژی 272
  • اخبار روز 15420
  • اخبار ورزشی 20695
  • اردبیل 903
  • اصفهان 1616
  • اقتصادی 8183
  • البرز 809
  • ایلام 584
  • بازار مالی 31
  • بوشهر 485
  • بین الملل 5598
  • تبلیغات 51
  • تهران 746
  • چند رسانه ای 0
  • چهارمحال و بختیاری 1455
  • خراسان رضوی 1161
  • خراسان شمالی 716
  • خوزستان 1042
  • زنجان 653
  • سبک زندگی 378
  • سلامت 3518
  • سمنان 1185
  • سیاسی 12668
  • سیستان و بلوچستان 491
  • عکس 329
  • علمی و فناوری 7632
  • فارس 1244
  • فرهنگ و هنر 19429
  • قزوین 770
  • قم 853
  • کاریکاتور 452
  • کردستان 940
  • کرمان 1877
  • کرمانشاه 1232
  • کهگیلویه و بویراحمد 1299
  • گردشگری 12
  • گلستان 451
  • گیلان 1117
  • لرستان 1161
  • مازندران 897
  • مرکزی 563
  • مناطق آزاد 218
  • هرمزگان 1345
  • همدان 256
  • یزد 30

جدیدترین مقالات

  • ادارات پرمصرف رباط‌کریم و پرند تا پایان هفته قطع می شوند 
    ادارات پرمصرف رباط‌کریم و پرند تا پایان هفته قطع می شوند  4 ساعت پیش
  • گاوداری ۴هزار رأسی روستای ریه جابه‌جا نمی شود
    گاوداری ۴هزار رأسی روستای ریه جابه‌جا نمی شود 4 ساعت پیش
  • طرح‌ تازه کنترل اتباع در رباط کریم، بهارستان و  اسلامشهر
    طرح‌ تازه کنترل اتباع در رباط کریم، بهارستان و اسلامشهر 4 ساعت پیش
  • دستگیری باند سارقین منازل در پرند
    دستگیری باند سارقین منازل در پرند 4 ساعت پیش
  • ورودی صباشهر آماده بازگشایی نهایی
    ورودی صباشهر آماده بازگشایی نهایی 4 ساعت پیش

لینکهای پیشنهادی

هاست ویندوز | هاست لاراول | سرور مجازی | دانلود رایگان نرم افزار |  مشاوره رایگان راه اندازی کافه | آموزش زبان آلمانی |

بهترین آژانس مسافرتی و هواپیمایی تهران | قیمت تتر امروز

کلیه حقوق مادی و معنوی محفوظ میباشد .@2025