فرهنگ و هنر

حوزه زنان درگیر بازی گفتمان‌های سیاسی است

حوزه زنان درگیر بازی گفتمان‌های سیاسی است

– اخبار فرهنگی –

خبرگزاری برگزیده های ایران – طیبه مجردیان: حوزه زنان هم مثل سایر حوزه‌ها نظام مسائلی دارد که تا به حال اولویت‌بندی این مسائل در دولت‌های مختلف چینش متفاوتی داشته است. از سوی دیگر در دوره‌های مختلف در فضای رسانه‌ای برخی مسائل حوزه زنان همچون قتل ناموسی، کودک‌همسری، ورود زنان به ورزشگاه، خروج زنان از کشور، خشونت خانگی، حجاب و گشت ارشاد، زنان سرپرست خانوار، اشتغال و… برجسته‌تر شده است. سوالی که به وجود می‌آید این است که نظام مسائل زنان در ایران و اولویت‌های آن چگونه و بر چه اساسی تعریف می‌شود؟ آیا اتفاق نظری در این زمینه وجود دارد؟ چرا با تغییر دولت‌ها نظام مسائل زنان هم تغییر می‌کند؟ برای تبیین اختلافات رویکرد دولت‌ها به مسائل حوزه زنان با خانم دکتر ناهید سلیمی کارشناس مسائل زنان و عضو هیأت علمی پژوهشکده زن و خانواده، به گفتگو نشستیم. سلیمی در این رابطه معتقد است حوزه زنان درگیر بازی گفتمان‌های سیاسی است. یعنی دیگری بازی را شروع می‌کند و ما پدافندی سیاستگذاری می‌کنیم در حالی که برای فهم مسائل اصلی زنان باید به بدنه اجتماعی رجوع کنیم.

در بخش اول مصاحبه با ناهید سلیمی که پیشتر با موضوع چرایی مسئله‌مندی مشارکت زنان در خبرگزاری برگزیده های ایران منتشر شد؛ سلیمی مهمترین دلیل این مسئله‌مندی را سیاست‌زدگی و عدم پرداخت اصولی به مشکلات زنان دانست و معتقد بود مرور رویکرد دولت‌های مختلف در حوزه زنان نشان می‌دهدجریان غربیِ «عبور از خانواده» و سنتیِ «بازگشت به خانواده» گفتمان‌های ناقصی در نگاه به «خانواده» هستند که به طرز عجیبی بحث درباره مشارکت اجتماعی زنان را به انسداد می‌کشند و راه حل جامع برای عبور از بن بست، محصول سنتز این دو گفتمان یعنی همان «الگوی سوم» است.

وی با طرح مسئله باز بودن عرصه‌های مشارکت زنان و تخصیص مرزهای آن، خاطرنشان کرد: در عرصه‌های مشارکت برای زنان هیچ محدودیتی وجود ندارد. هر چیزی که به توسعه و پیشرفت نظام اسلامی و رسیدن به اهداف و آرمان‌های نظام اسلامی کمک می‌کند، زنان هم به عنوان افراد جامعه می‌توانند آن کار را انجام بدهند و محدودیتی به لحاظ اسلامی وجود ندارد. مرزهای مشارکت محل مناقشه اصلی است که با یکسری از گزاره‌ها تخصیص می‌خورد: حجاب، اختلاط، خانواده.

این کارشناس حوزه زنان با بیان اینکه خانواده عرصه تزاحم جریان‌های سیاسی شده است و جریان عبور از خانواده و بازگشت به خانواده، مسئله مشارکت اجتماعی زنان را به بیراهه برده‌اند، گفت: یکی از عرصه‌های تزاحم و محل مناقشه اصلی جریان‌های سیاسی، ارزشی و اعتقادی، خانواده است و بعد از گذشت چند دهه هنوز به یک تفاهم عمومی درباره آن نرسیده‌اند. جریان‌هایی داریم که با اتصال به ارزش‌های جهانی شده، کلید واژه اصلیشان «عبور از خانواده و فردگرایی» است. یک جریان سنتی و غالب هم داریم که دقیقاً بر خلاف جریان قبلی «بازگشت به خانواده» کلید واژه اصلی آنها است. یعنی زن را فقط در خانواده و در قالب همسری و مادری تعریف می‌کنند. این دو جریان به طرز عجیبی حوزه مشارکت اجتماعی زنان را به بیراهه بردند. تجویز چیزی بیشتر از مطلوبات اعتقادی و ساختاری ما، یک نوع مطالبه‌گری کاذب برای خانم‌ها در دهه‌های اخیر ایجاد کرده است؛ این یک سر این مناقشه است که لطفی به حوزه‌ زنان نبوده است و جریان بازگشت به خانواده هم که دیگر پاسخگوی مطالبات بدنه اجتماعی نیست.

ناهید سلیمی الگوی سوم را سنتزی میان دو جریان افراطی و تفریطی و شاه کلید اصلی برای تغییر و اصلاح عنوان کرد و گفت: بنابراین ما به یک سنتزی بین این تز و آنتی تز احتیاج داریم؛ با بررسی که داشتیم متوجه شدیم این دو گفتمان دالهای مشترکی دارند؛ یکی رفتن به سمت حکمرانی و مشارکت زنان و بحث‌های مدیریتی زنان هست و دیگری هم گذر از یکسری کلیشه‌ها و برساخت‌های اجتماعی و فرهنگی در زمینه نقش آفرینی زنان است که دارد اتفاق می‌افتد. نقاطی که دو گفتمان مذکورهمپوشانی داشتند دقیقا نقاطی است که این گفتمان سنتزی، شکل می‌گیرد. یعنی ما یک الگوی متعادلی بین مدل‌های افراطی و تفریطی داریم که اگر به این گفتمان سوم برای رشد عرصه بدهیم؛ دو گفتمان قبلی می‌توانند با آن هم دل و هم فاز شوند و بسیاری از تخاصمات گفتمانی تعدیل شود. بنابراین الگوی سوم شاه‌کلید اصلی ما برای تغییر و اصلاح است. اما این گفتمان سنتزگونه را باید به گونه‌ای ارائه بدهیم که هم به گزاره‌های اعتقادی و هم به تحولات و پویایی عرصه اجتماعی و فرهنگی ما نظر داشته باشد.

سلیمی با تأکید بر ضرورت تغییر مدل سیاستگذاری و به رسمیت شناختن بازیگر سومی به نام بدنه اجتماعی عنوان کرد: مدل سیاست‌گذاری و نگاه سیاستگذاران در پرداخت به مسئله باید تغییر کند. مسئله چیزی نیست که صرفاً برساخت سیاسی داشته باشد. یعنی از یکسو فشارهای بین‌المللی مسائلی را برای ما برساخت کند و از سوی دیگر ما در مقابل این فشارها موضعی منفعلانه و تدافعی داشته باشیم. برای تبیین الگوی سوم و اینکه ببینیم الگوی سوم چیست و چه الزاماتی دارد، باید به خود بدنه اجتماعی مراجعه کنیم و مسئله و راه حل را از بدنه اجتماعی بگیریم. در این راستا حوزه دانش هم باید تریبونی برای بدنه اجتماعی باشد و دامن خود را از بازی‌های سیاسی منزه کند.

در ادامه بخش دوم این گفتگو را می‌خوانید.

حوزه زنان درگیر بازی گفتمان‌های سیاسی است

برگزیده های ایران: با مرور اجمالی رویکرد دولت‌های مختلف در حوزه زنان اینطور به نظر می‌رسد که یا عموم جامعه زنان مخاطب این سیاست‌ها نیستند و فقط مطالبات اقشار خاصی نمود پیدا می‌کند و یا مطالبات لبه‌داری برجسته می‌شود و بسیاری موارد مهم در هیاهوی این مسائل جنجالی به حاشیه می‌رود و یا دچار انفعال و بی‌عملی در این حوزه هستیم. بسیاری از خانم‌ها اذعان دارند که ما مسائل و مطالباتی داریم ولی چرا روی نقاطی دست گذاشته می‌شود که مسئله اصلی ما نیست.

مسائل غیرواقعی است چون درگیر بازی گفتمان‌ها هستیم؛ و همچنان این گفتمان‌ها از جریان‌های سیاسی ما مستقل نیستند. یکی از مواردی که باید در تغییر پارادایمی ما لحاظ شود این هست که به جای گفتمان‌های سیاسی، گفتمان‌ها و جریان های اجتماعی فرهنگی بالا بیایند. در حال حاضر گفتمان‌های سیاسی فعال هستند و گفتمان‌های نظری ما همچنان از گفتمان‌های سیاسی مستقل نیستند. نکته‌ای که وجود دارد این هست که اگر فرایند سیاست گذاری و حل مسئله عمومی را یک سیستم ببینیم که یک ورودی، یک فرآیند و پروسه و یک خروجی دارد؛ خروجی‌هایمان را بر اساس پیش فرض‌هایمان از پیش تولید شده داریم. یعنی چیزی که باید طی یک فرآیند تولید می‌شد را تولید شده داریم. به این خاطر که می‌خواهیم جواب یک جریان سیاسی را بدهیم. می‌خواهیم گزاره به روز نشده قدیمی خودمان را حفظ کنیم. پس جواب‌ها را داریم، بعد می‌آییم ورودی‌ها و فرآیند را دستکاری می‌کنیم.
 

  مسئله‌ای که در حوزه زنان بسیار پررنگ هست اینکه سیاست‌های ما بیشتر پدافندی بوده است. مسئله محور نبوده، یعنی به خاطر اینکه خودمان به بدنه جامعه مراجعه نمی‌کردیم و حتی راه‌حل را از آنجا دریافت نمی‌کردیم، می‌ایستادیم تا ببینیم چه جریان عموماً سیاسی امنیتی تولید می‌شود تا ما پدافند بزنیم. 

 

عرصه دانش را سیاسی کردیم، عرصه گفتمان‌ها را سیاسی کردیم، آنها را دستکاری می‌کنیم برای اینکه برای ما تولید تئوری کنند. برای اینکه پشتوانه‌ گزاره‌های از پیش تعیین شده خودمان را قوی کنیم و بگوییم پشتوانه تئوریک دارند. این اتفاق فقط مختص ما نیست.سیاسی شدن جریان سیاست، در عرصه بین الملل و همه جای دنیا اتفاق می‌افتد. مثال بارز آن هم اینکه می‌دانیم در عرصه بین الملل دگرجنس‌‌خواهی مطرح است و تمام مستندات پزشکی از آن حمایت می‌کند. اما به محض اینکه همجنس‌خواهی و خانواده‌های همجنس مطرح می‌شود برای حمایت از این ایده، مستندات پزشکی بسیاری بلافاصله تولید می‌شود چون این مسئله در دستور کار برخی سیاسیون قرار گرفته است. وقتی دانش و گفتمان، سیاسی می‌شود منتظر دستور کار سیاسی هستند برای اینکه آن را به لحاظ تئوریک بپرورانند.کینزی که پایه‌گذار انقلاب جنسی در غرب بود هم با مستندات به اصطلاح علمی این کار را کرد یعنی سعی کرد برای ایده خود پشتوانه به ظاهر علمی به وجود بیاورد.

عرصه دانش باید تریبون بدنه اجتماعی باشد

برگزیده های ایران: پس معتقدید سیاست‌ است که حرف اول را می‌زند و بدنه دانشی به حمایت از سیاست‌ها فعال می‌شود.

وقتی ما در بحث حکمرانی مطلوب، مثلثی را مطرح می‌کنیم به عنوان کارگزار رسمی، خصوصی و بدنه اجتماعی و می‌گوییم بدنه اجتماعی باید صاحب صدا شود؛ تک تک آدم‌ها که نمی‌توانند بگویند مطالبه من این است؛ این مطالبات باید از طریق میانجی‌ها صورت بگیرد؛ یکی از این میانجی‌ها عرصه دانش و نظریه‌پردازی است که اگر در بحث مسئله‌شانسی و راه‌حل دهی، قبل از سیاست فعال باشند، مشکل حل می‌شود. ولی اتفاقی که در بحث سیاسی شدن جریان سیاست می‌افتد، این هست که این‌ها بعداً فعال می‌شوند. یعنی اول خروجی از قبل تعیین شده روی میز هست و من فقط آن را به لحاظ تئوریک می‌پرورانم تا مقبولیت و مشروعیت پیدا کند.

حالا این مسئله یا تولید می‌شود یا شوک بیرونی دارد. البته اصولاً تحت تأثیر مستقیم شوک بیرونی است. مسئله‌ای که در حوزه زنان بسیار پررنگ هست اینکه سیاست‌های ما بیشتر پدافندی بوده است. مسئله محور نبوده، یعنی به خاطر اینکه خودمان به بدنه جامعه مراجعه نمی‌کردیم و حتی راه‌حل را از آنجا دریافت نمی‌کردیم، می‌ایستادیم تا ببینیم چه جریان عموماً سیاسی امنیتی تولید می‌شود تا ما پدافند بزنیم. 

یک زمانی مسأله عرصه خصوصی خانواده بود و گزاره‌های مرئی هم پیدا کرد؛ از حقوق و تکالیف خانوادگی و خروج از کشور به قتل‌های ناموسی کشیده شد. دیگری داشت این زمین را برای ما می‌چید و ما اصلاً نگاه نمی‌کردیم ببینیم این بازی، بازی ما و اولویت ما هست یا نیست؟ ایستاده بودیم که دیگران بازی را شروع کنند و ما پدافندی سیاست‌گذاری کنیم. آن موقع مسئله، عرصه خصوصی خانواده بود و پیش رفت تا دهه ۸۰ و ۹۰ که سند تکریم خانواده همان سند خشونتی که خیلی روی آن بحث شد را داشتیم. تازه می‌خواستیم این را دست بگیریم و در عرصه های داخلی و خارجی به آن ببالیم اما کسی که بازی را عوض می‌کند، شیفت کرد روی عرصه عمومی و زن را در عرصه عمومی پیگیری کرد؛ مسئله حجاب و مشارکت را بالا آورد و ما مجبور شدیم با تمام ظرفیتروی موضوع جدید شیفت کنیم.

زنگ خطر؛ مسائل ما جای دیگری ساخته و پرداخته می‌شود

برگزیده های ایران: برخی معتقدند مسائل زنان همیشه توانسته دستاویز خوبی برای گروه‌های منتقد وحتی معاند نظام شود. به واقع صرفاً دستاویز شده یا وجود کم کاری‌ها خودش فرصت ساز شده است؟ نظر شما چیست؟

البته مسئله‌ این نیست که ما خیلی خوب کار می‌کنیم و دشمنان صرفاً سوء استفاده می‌کنند. چیزی که خود رهبری هم فرمودند؛ یک کاستی‌های نظری و ساختاری وجود دارد، زخم‌های بازی هست که باعث می‌شود آن‌ها روی آنها بنشینند. این مسئله بیشترین تبلورش را در عرصه سیاست‌گذاری پیدا کرده است. یعنی در عرصه سیاست‌گذاری ما مدام منتظر بودیم ببینم مسئله‌ای که به بدنه اجتماعی القا می‌شود چیست تا برای آن فکری کنیم. همین رسانه به عنوان ابزار چقدر در اینجا مطرح می‌شود و می بینیم که آنها چقدر از آن استفاده می‌کنند و ما چقدر از آن دیر و حتی به اشتباه استفاده می‌کنیم.

دهه‌ای که آنها می‌خواستند ما مسأله زن را در خانواده ببینیم یعنی سیاست ما بر نقش‌آفرینی زن در خانواده تأکید داشت، چقدر اخبار قتل ناموسی می‌دیدیم؟ حالا این چند سال و این دهه‌ای که جریان خارجی زن در عرصه عمومی مطرح شده و دارد مطالبه‌سازی می‌کند، ما نه خبر قتل ناموسی می‌شنویم، نه کودک همسری می‌شنویم، انگار همه چیز در ایران تمام شده است؛ غش کردن در مترو می‌بینیم، کژکارکردهای حجاب و گشت ارشاد را می‌بینیم. این برای ما یک زنگ خطر است که مسئله ما دارد جای دیگری ساخته و پرداخته می‌شود.

خیلی از خانم‌ها با سند خشونت علیه زنان در آن مدل افراطی وارداتی اولیه، همراه نیستند؛ بخصوص خانم‌هایی که در کانتکس فرهنگی ایران هستند، می‌گویند این الگوی تعاملی خانواده برای ما جا افتاده است و اگر حتی آقا به خانم بگوید چرا لباست این گونه است؟ این را خشونت نمی‌دانیم که حالا خشونت کلامی حساب شود. این را نشانه علاقه و توجه آن آدم می‌دانیم و چه بسا از بی‌توجهی بهتر است.

دهه‌ای که آنها می‌خواستند ما مسأله زن را در خانواده ببینیم یعنی سیاست ما بر نقش‌آفرینی زن در خانواده تأکید داشت، چقدر اخبار قتل ناموسی می‌دیدیم؟ حالا این چند سال و این دهه‌ای که جریان خارجی زن در عرصه عمومی مطرح شده و دارد مطالبه‌سازی می‌کند، ما نه خبر قتل ناموسی می‌شنویم، نه کودک همسری می‌شنویم، انگار همه چیز در ایران تمام شده است؛ غش کردن در مترو می‌بینیم، کژکارکردهای حجاب و گشت ارشاد را می‌بینیم. این برای ما یک زنگ خطر است که مسئله ما دارد جای دیگری ساخته و پرداخته می‌شود.

مسئله فعلی حجاب هم نشان داد به آن شکل خیلی متورم که ادعا می‌شد؛ این مسئله عموم جامعه نیست. این‌ها بازی‌های سیاسی است که همه این‌ها به پارادایم اصلی برمی‌گردد. چون این تصدی‌گری به نوعی جریان سیاسی تولید می‌کند و وقتی جریان سیاسی – امنیتی تولید کند، دیگر مخاطب من که باید برای او گفتمان تولید کنم، جامعه نیست؛ آن دیگری سیاسی است که جای دیگری نشسته و من مدام برای او تولید گفتمان می‌کنم.

زنان و خانواده , زنان , الگوی سوم ,

هنر حاکمیت این است که از تکثر، گزاره انسجام بیرون بیاورد

برگزیده های ایران: به نظر شما آیا ما به این سمت می‌رویم که بدنه را بیشتر ببینیم؟ ملزومات آن چیست؟

ملزومات این مسئله یکی اینکه پارادایم تغییر پیدا کند. مدل سیاست گذاری ما هم باید تغییر کند. مدل سیاست گذاری ما باید از یک مدل عقلایی، خیلی کند، تغییر ناپذیر و در مقابل مدل گاهاً  آزمون و خطایی به سمت یک مدل اجتماعی تغییر کند. یعنی بپذیریم تکثر داریم. همنوا بودن به این معنا که مردم یک صدا با حاکمیت همنوا باشند، باعث برتری یک حاکمیت نیست. هنر حاکمیت و هنر مدیریت عمومی این است که از بین تکثر بتواند یک گزاره انسجامی بیرون بیاورد.
 

 در مسئله پسا حجاب یا پسا مهسا، خیلی‌ها از رویکردهای سلبی به این مسئله نگاه کردند و آسیب‌های آن را دیدند. برای خود من به شخصه البته با مستندهای تحلیلی، نکات ایجابی این ماجرا بیشتر بود؛ سیاستگذار ما از موضع پدافندی که دارد احساس خطر کرد، از موضع عدم تسهیلگری که دارد احساس خطر کرد، از موضع خانواده مجزا و زیست بومی ندیدن خانواده در عرصه عمومی و همچنین زنان و جنسیت احساس خطر کرد، تا حدودی به اینکه مسئله زنِ من مسئله حجابش نبوده، مسئله زن من پیشا حجاب است، مسئله اتفاقاً عرصه اقتصادی و اتفاقاً عرصه فرهنگی تربیتی و اتفاقاً عرصه آموزش و پرورش است، واقف شد.

 

در تغییر مدل‌های سیاست گذاری هم ممکن است بتوانیم به این دست پیدا کنیم. وقتی مدل سیاست‌گذاری ما آزمون خطایی یا خیلی عقلایی و آرمانگرایانه باشد در بحران‌ها هم مدام دست روی آرمان‌ها می‌گذاریم. آرمان‌هایی که ممکن است مقبولیت آنچنانی نداشته باشند و حتی اگر مقبولیت هم دارند، تکثر را ارضا نمی‌کنند.

اما مدل اجتماعی که یک مدل تدریجی و فزاینده است این است که من به صورت مستمر گفتمان‌ها را در جامعه می‌شناسم، دال‌ها را می‌شناسم، دیگری‌های آن را می‌شناسم، می‌دانم چه کسی در زمین من بازی می‌کند، اشتراکاتی که زمین بازی من را تقویت می‌کند از این تکثر بیرون کشیدم و وقتی به بحران برمی‌خورم می‌دانم لفظ مشترک یا انسجام ساز من کدام است، روی آن کار می‌کنم، سیاست گذاری می‌کنم و دوباره آن مقبولیت و همگرایی را حول یک سیاستی ایجاد می‌کنم.

ولی مدلی که ما داریم یک مدل آزمون و خطایی و عقلایی و خیلی آرمانگرا است و من صرفاً تولید آرمان و ایدئولوژی می‌کنم و این آرمان و ایدئولوژی که خیلی هم راهبردی و عملیاتی نیست را روی میز می‌گذارم. بنابراین شاید این همگرایی اصلاً اتفاق نیفتد.

 در مسئله پسا حجاب یا پسا مهسا، خیلی‌ها از رویکردهای سلبی به این مسئله نگاه کردند و آسیب‌های آن را دیدند. برای خود من به شخصه البته با مستندهای تحلیلی، نکات ایجابی این ماجرا بیشتر بود؛ سیاستگذار ما از موضع پدافندی که دارد احساس خطر کرد، از موضع عدم تسهیلگری که دارد احساس خطر کرد، از موضع خانواده مجزا و زیست بومی ندیدن خانواده در عرصه عمومی و همچنین زنان و جنسیت احساس خطر کرد، تا حدودی به اینکه مسئله زنِ من مسئله حجابش نبوده، مسئله زن من پیشا حجاب است، مسئله اتفاقاً عرصه اقتصادی و اتفاقاً عرصه فرهنگی تربیتی و اتفاقاً عرصه آموزش و پرورش است، واقف شد.

 اما از همه مهمتر مسئله به رسمیت شناختن تکثر است. این به رسمیت شناختن تکثر هم باز به معنای این نیست که هرچه مطالبه عمومی بگوید! پس عقلانیت اسلامی کجا؟ مثلاً نکته قابل توجه در پرداخت به فقه اجتماعی رعایت نسبت و تلازم مفاهیمی مانند تکثر، تحول، پویایی با دین می‌باشد. در پرداخت به اصول فقهی و ارزیابی احکام اجتماعی به عنوان منبع سیاست‌های ما باید دو اصل وحدت و تکلیف را بپذیریم. به گونه‌ای که در برابر تکلیف هر میزان تکثر در مخاطب و تغییرات عرف وجود داشته باشد، تغییر در حکم روی نخواهد داد. اتفاقاً هنر مدیریت کردن اینها را ما در عقلانیت اسلامی داریم.

دیدن بدنه اجتماعی به معنای کنار گذاشتن آرمان‌ها نیست

برگزیده های ایران: مسئله همین است؛ یک عده می‌گویند اگر هنجاری نگاه کنیم که بدنه اجتماعی چه می‌خواهد باید دنبالشان برویم و ارزش‌های خودمان را کنار بگذاریم و عده دیگر عرف را به رسمیت نمی شناسند. هر کدام مسئله را به شکلی خوانش می‌کنند.

دو سر طیف؛ چه این‌ها که می‌گویند به این شکل هست و چه آن‌ها که می‌گویند به این شکل نیست، سند اسلامی به روز ندارند. البته این‌ جریانی که الآن می‌بینیم در عرصه تئوری به دنبال مستندسازی و روزآمدی مستندات فقهی و حقوقی هستند، خودش یک بحث ایجابی است. همین که به این سمت می‌روند که ادعاهایشان را مستند کنند مثلاً اینکه ما در عقلانیت اسلامی پذیرش تکثر داریم یا نداریم؟ و… همین مسئله هم یک نکته ایجابی است و به نوعی به رسمیت شناختن تکثر و مشارکت است.

دیدن بدنه اجتماعی به معنای کنار گذاشتن آرمان‌ها نیست بلکه در مدیریت کارآمد جامعه نقش دارد. آنچه که در عقلانیت اسلامی خیلی عاملیت دارد این هست که ما اتفاقاً مردم را در موارد زیادی در این کانتکس به رسمیت شناختیم. یکی موضوع امر به معروف و نهی از منکر، نصیحت حاکم، پاسخگویی، شفافیت، همه این‌ها را ما در حکمرانی علوی داشتیم ولی روز آمد نشده یعنی در ترتیبات نهادی من تئوریزه نشده، جاهایی هم که تئوریزه شده، عملیاتی نشده است.

به نظر من ما در این موضع‌ها در سال‌های اخیر یک بازگشتی داریم، به خصوص بعد از حوادث اخیر که از نظر من مبارک است. همین که این بحث‌ها بالا می‌آید مبارک است. ببینید در عرصه رسانه چقدر این مواضع مطرح می‌شود؟ یک مقدار داریم از ایدئولوژی پردازی صرف فاصله می‌گیریم و مواضع عملیاتی مطرح می‌شود. قفل بازگشت به منابع اسلامی و رصد منابع اسلامی در نسبت با مردم و مشارکت دارد شکسته می‌شود. من نکات مثبت آن را بیشتر از نکات منفی آن می‌بینم.

اگر مسئله خانواده از پایین به بالا برود، مطالبات کاذب شکل نمی‌گیرد

برگزیده های ایران: حاکمیت از مشارکت زنان چه نفعی می‌برد؟

حاکمیت از دو سر نفع می‌برد؛ یکی از طریق خانواده. خانواده بازوی حمایت و پشتیبان سیاست‌های حاکمیت می‌شود. یعنی وقتی ما به سمت حکمرانی و به رسمیت شناختن خانواده می‌رویم، این مسئله موضعِ از بالا به پایین حل می‌شود چون یک تمرکز زدایی اتفاق می‌افتد و موضع از پایین به بالا فعال می‌شود.

دولت یا مجموعه حکمرانی معمولاً از موضع پایین به بالا ترسیده و فکر می‌کند مشارکت از پایین به بالا یعنی فقط مطالبه، عرفی‌گری، داد و بیداد، تناقض و سیاسی بازی. و از این غافل می‌شود که این پایین به بالا بودن دو ظرفیت برای حاکمیت یا سیاستگذار تولید می‌کند؛ یکی اینکه حاکمیت از این طریق می‌تواند نیازهای جامعه را بشناسد؛ نیازها و مطالبات از این طریق از پایین به بالا شناخته می‌شوند و به عنوان جریان مسئله و جریان راه‌حل فعال می‌شوند. اگر این تعامل وجود داشته باشد مطالبه کاذب ساخته نمی‌شود؛ در حالی که اتفاقی که این چند سال در حوزه زنان شاهدش بودیم، تغافل از این مکانیزم بوده و مدام به تبع آن مطالبات کاذب ایجاد شده است.

زنان ما در عرصه اقتصادی و فرهنگی مشکل داشتند، مطالبه کاذب حجاب برایشان ساخته شد. مطالبه کاذب ورزشگاه برایشان ساخته شد. در صورتی که اگر خانواده خودش به عنوان مسئله شناس فعال بود و مسئله خانواده از پایین به بالا می‌رفت، سیاستگذار در حوزه مسئله شناسی دستش بسته نبود، مسئله را داخل فرایند می‌برد و برای آن کنش و ابزار تولید می‌کرد. خانواده حتی در رویکرد بالا به پایین هم می‌تواند بازوی سیاستگذار و حاکمیت باشد. الان خیلی در مورد اقناع‌پذیر بودن سیاست‌ها و اینکه اگر سیاست‌ها با یک اقناعی همراه باشند بدنه همراهی می‌کند صحبت می‌شود؛ بهترین فضا برای ایجاد این اقناع خانواده است. یعنی خانواده می‌تواند بازوی سیاستی حاکمیت باشد. اگر خانواده رشد یافته‌ای باشد و اگر این پروسه‌ای که گفتیم به رسمیت شناخته شود، باعث می‌شود خانواده با حاکمیت همدل شود و دیگر این اتفاق نمی‌افتد که تا یک تحول اقتصادی، اجتماعی یا فرهنگی داشته باشیم، خانواده عصبانی شود و به خیابان بریزد. چون از قبل و در یک جریان تدریجی، مسئله‌اش بالا رفته و وقتی از طرف حاکمیت، سیاستی برای آن مسئله ابلاغ می‌شود، با آن همدل است و اعضای خانواده را برای اجرای آن همدل می‌کند.

باید خانواده را در عرصه عمومی به رسمیت بشناسیم

برگزیده های ایران: اگر مسئله‌های حقیقی کف جامعه به درستی شناسایی شود و برای آن فکری شود، مسئله‌های کاذب مجال بروز و فراگیری پیدا نمی‌کنند.

منظور من از شناسایی، این هست که خانواده را در عرصه عمومی به رسمیت بشناسیم؛ یعنی خانواده هم یکی از ارکان این عرصه عمومی است که اتفاقاً با تمام نظام‌های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و… دارای شبکه هست؛ از آنها تاثیر می‌گیرد و بر آنها تاثیر می‌گذارد و اتفاقاً مهم‌ترین آنها است یعنی در مرکز این شبکه و مرکز این عرصه‌ها وجود دارد. اگر به خانواده به این شکل نگاه کنیم مسائل آن را هم درست متوجه می‌شویم. خود عرصه جنسیت هم در این خانواده قرار می‌گیرد یا اگر در عرصه اجتماع قرار بگیرد، در موازنه با این خانواده است. وقتی خانواده عصبانی نباشد و اعتماد به نفسش مخدوش نشده باشد، در دریافت و اجرای سیاست‌ها با حاکمیت همدل می‌شود.

/

 
سرور مجازی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا