Deprecated: Optional parameter $storage_path declared before required parameter $sftp is implicitly treated as a required parameter in /home/irviral/public_html/wp-content/plugins/duplicator-pro/lib/phpseclib/class.phpseclib.php on line 107
حکایت ناتمام معلولینی که اعتماد به نفس را به خوبی معنا کردند - خبرگزاری برگزیده های ایران
فارس

حکایت ناتمام معلولینی که اعتماد به نفس را به خوبی معنا کردند

به گزارش برگزیده های ایران از فیروزآباد، معلولین کسانی هستند که به نعمت هایی که خدا به آن ها ارزانی داشته می نگرند و از آن ها در پیشبرد اهدافشان استفاده می کنند.

این افراد از نقص ها پلی ساخته اند برای رسیدن به اهداف و آرمان هایشان و در این میان بسیارند معلولینی که توانسته‌اند درعرصه‌های مختلف اجتماعی، فرهنگی و علمی موفقیت‌هایی به دست آورند که از جمله بارز‌ترین نمونه‌هایی که می‌توان نام برد «محمد نجفی» بوده که کارشناس جغرافیا و دارای مدرک خبرنگاری از باشگاه خبرنگاران جوان است.

شاید کمتر کسی باشد که در شهرستان فیروزآباد نام محمد نجفی خبرنگار هفته نامه «صدای شرق» برایش نا آشنا باشد؛ جوانی فعال و با اراده، که در هر ساعتی از شبانه روز او را ببینی در حال فعالیت و جمع آوری گزارش است.

این جوان عشایرزاده و ترک زبان اهل روستای «جایدشت» از توابع شهرستان فیروزآباد است که بارها از او تقاضای گفتگو داشتم اما به دلیل مشغله کاری زیادش موفق به این کار نشدم تا این که یک روز او را در خیابان دیدم و تقاضای خود را مجددا مطرح کردم که او نیز با خوشرویی پذیرفت.

نجفی گفت: متولد ۱۳۶۱ در منطقه «سیخ دارنگون» شیراز هستم؛ خانواده ما عشایر نشین بود و در کودکی کار ما بچه ها هم، بازی و شیطنت بود و هم کمک به پدر و مادر در دامداری؛ روزهای خیلی خوبی را در دامان طبیعت می گذراندیم و اقوام و دوستان همه در کنار هم بودیم؛ کل زندگی ما در سیاه چادر خلاصه می شد؛ سیاه چادرهایی که هیچ غم و غصه ای را درون خود راه نمی داد و تنها شادی بود و بس.

 

حادثه ای تلخ که رنگ شادی را از محفل ما برد

وی ادامه داد: مکان زندگی ما نزدیک منطقه نظامی بود و آموزش های نظامی در آنجا برگزار می شد؛ ما سعی می کردیم که به آن مناطق نزدیک نشویم اما تقدیر من این گونه نوشته شده بود که این منطقه هم نقشی باید در سرنوشتم داشته باشد؛ درست هفت ساله بودم که با بچه های همسایه که از اقوام هم بودند مشغول بازی بودیم و یکی از بچه ها یک مین را پیدا کرده بود و ما فکر می کردیم اسباب بازی است و بعد از چند دقیقه مین منفجر شد و به زندگی  دختر عمویم خاتمه داد، بسیاری از دام ها نیز تلف شد و من هم یک پایم را از دست دادم.

نجفی افزود: با وقوع این حادثه دیگر شادی و نشاط از بین ما رفت و ما ماندیم و یک دنیا درد و غم؛ غم از دست دادن عزیز و درد و رنجی که تا آخر عمر باید همراه من بود؛ شاید کم کم می توانستیم با مشکل من کنار بیاییم ولی در آن روزها اصلا حس و حال خوبی نداشتیم و با رساندن من به درمانگاه و انجام معاینات و آزمایشات متعدد مشخص شد که دیگر من نمی توانم راه بروم و از ناحیه پا دچار معلولیت شده ام؛ شنیدن این حرف ها برای کودک هفت ساله واقعا دردناک است.

مکان زندگی ما نزدیک منطقه نظامی بود و آموزش های نظامی در آنجا برگزار می شد؛ ما سعی می کردیم که به آن مناطق نزدیک نشویم اما تقدیر من این گونه نوشته شده بود که این منطقه هم نقشی باید در سرنوشتم داشته باشد

عزم و اراده جدی برای ادامه تحصیل

نجفی گفت: من هیچ گاه از درگاه خدا نا امید نشدم و همه کارهای خدا را صلاح و مصلحتی از جانب خودش می دانم و به همین دلیل عزم خود را جزم کردم تا بر تمام مشکلاتم غلبه کنم و درسم را ادامه دهم؛ با پشت سر گذاشتن دوران دبیرستان تصمیم گرفتم که برای قبول شدن در دانشگاه هم تلاشم را ادامه دهم.

وی بیان کرد: به رشته جغرافیا علاقه داشتم و تمام سعی و تلاش خود را در این مدت باقی مانده تا کنکور کردم تا به لطف خدا توانستم در دانشگاه پیام نور فیروزآباد پذیرفته شوم و البته در طول دوران دانشجویی با عشق و علاقه تمامی مشکلات را کنار زدم و بعد از چهار سال مدرک لیسانس جغرافیا را گرفتم. 

عشق و علاقه وافر به حرفه خبرنگاری

وی اظهار کرد: از آن جایی که من توانسته بودم در تمام این سال ها با سختی ها مبارزه کنم و به اهدافم برسم تصمیم گرفتم تا به این هدفم که همیشه آن را محال می دانستم و آن حرفه دوست داشتنی خبرنگاری بود، برسم و بعد از پرس و جو فهمیدم که در شیراز کلاس خبرنگاری برگزار می شود با این که رفت و آمد برایم خیلی سخت بود اما همه سختی ها را به جان خریدم تا بتوانم به این آرزوی دیرینه خود برسم.

این معلول موفق گفت: با رفت و آمدهای مکرر به شیراز بالاخره توانستم مدرک خبرنگاری را از باشگاه خبرنگاران جوان بگیرم و همه رؤیاهایم به حقیقت پیوسته بودم و این همه موفقیت را فقط مدیون خواست و اراده خدا می دانم و از او متشکرم.

این خبرنگار معلول موفق ادامه داد: از سال ۱۳۸۶ به عنوان خبرنگار فعالیت می کنم و مسوول آگهی ها، گزارش و امورات اداری هفته نامه «صدای شرق» هستم؛ از حرفه خود بسیار راضی هستم و بودن در کنار اقشار مختلف جامعه به من انرژی می دهد و خستگی را از جان و تن من می زداید. 

وی عنوان کرد: همیشه معلولیت نباید مانع پیشرفت شود بلکه باید عامل پیشرفت باشد و این حقیقت را باور کنیم که به دلیل برخی محدودیت های جسمی، نباید در دام محدودیت های اجتماعی اسیر شویم و به جای درجازدن، مسیر شجاعت، فروتنی و واقع بینی را پیش بگیریم و اگر همه این ها را سرلوحه امورمان قرار دهیم بدون شک موفقیت را در چنگ خود داریم.

وی اظهار کرد: در سال های متمادی از طرف فرمانداری شهرستان به عنوان معلول موفق معرفی شده‌ام و البته انتظارا معلولان این است که ما دوست دارند بیشتر دیده شده و از همه توانمندی های آنها استفاده شود.

داستان این خبرنگار معلول موفق یکی از هزاران قصه های معلولان موفق کشورمان است و ما باید از زندگی این گونه افراد درس بگیریم که در بدترین شرایط زندگی به تلاش خود ادامه داده تا بتوانیم بر همه مشکلات غلبه کنیم. 

انتهای پیام/م/س


سرور مجازی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا