فارس

پنجشنبه‌های شهدایی | پروازی پروانه‌وار بر فراز خلیج نیلگون فارس تا فرود در افق‌های شهادت

به گزارش برگزیده های ایران از لارستان، دوازدهم تیر سال ۱۳۶۷ همان روزی تلخی است که هواپیمای مسافری ایرباس ایران که از بندرعباس عازم دبی بود، بر فراز آب‌های خلیج فارس مورد هجوم یگان‌های دریایی آمریکای متجاوز، مستقر در آب‌های خلیج فارس قرار گرفت و سقوط کرد، در این حادثه هر ۲۹۰ سرنشین هواپیما از مرد و زن، تا کودک، جوان و پیر،مسافر و خدمه همه جان باختند و به شهادت رسیدند، این هواپیما در زمانی که ایران در نبرد با متجاوزین بعثی قرار داشت با موشک ناو جنگی وینسنس مورد حمله عمدی نیروهای تجاوزگر آمریکا قرار گرفت.
 
پنجشنبه های شهدایی این هفته اختصاص به شهید  اهل سنت، شهید احمد احمدی اهل روستای احمد محمودی از توابع بخش جویم شهرستان لارستان دارد، یکی از همان شهدایی که در حادثه تلخ انهدام هواپیمای مسافربری ایران به شهادت رسید و با پایان فصل زندگی اش فصل پریشانی خانواده اش رقم خورد.

برای شنیدن سرگذشت و روایت زندگی شهید احمد احمدی به گفتگو با فرزندش پرداختم و چه لحظات سختی است آن هنگام که فرزند  بخواهد از نبود و پر کشیدن پدر سخن بگوید، مکث های میان کلامی که همه حکایت از بغض های فرو خورده دارد تا بتواند بدون لرزش صدا و بدون اشک های جاری شده سخن بگوید.

ابراهیم فرزند شهید احمدی، هنگام شهادت پدر فقط دو سال داشته است اما حالا که قد کشیده و برومند شده است می گوید: تلخ است، نداشتن پدر تلخ است؛ آن هم در سنی که هنوز دوران کودکی ات سپری نشده است،هنوز سرخوش خنده های کودکانه هستی اما اطرافت پر شده است از کسانی که لبخندشان محو است، صدای زنگ خنده شان خاموش وصدای شیون شان بلند است چشمهایشان گریان و ذهن هایش در بُهت و لبهایشان خاموش از این حادثه تلخ و دلهره آور.

او می گوید: آن سالها را به یاد ندارم چون با سن کمی که داشتم نمی توانستم بفهمم آن شیون ها و آن حادثه تلخ چیست، اما هرچه بزرگتر می شدم و در میان مردم بودم، تفاوتم را حس میکردم و بالاخره  متوجه شدم که من پدر از دست داده ام پشتوانه ام رفته است؛  و حالا من با آن سن و سال کم به عنوان  تک پسر خانواده احمد احمدی در برابر مادری که در تمام این سالها بالهای مهر و محبت مادرانه و پدرانه اش را بر سرمان گسترانده بود و نیز پنج خواهرم، مسؤولیتم  بیشتر شده بود و باید تکیه گاه امن آنها می شدم.

آمریکای جنایتکار دیروز حالا بدون رتوش

فرزند شهید احمدی از دست دادن پدرش را جفای بزرگی می داند که آمریکای متجاوز و سفاک در برابر او و امثال او مرتکب شده است و با بغض های نهفته ای که دارد می افزاید: پای صحبت های مادر و مردم که نشستم متوجه شدم پدرم در هنگام شهادت و سقوط هواپیمای ایران فقط ۳۵ سال داشته است عازم کویت بوده است و در آنجا کار می کرد، اما هنوز هم نمی توانم خودم را مجاب کنم و از آن جفای بزرگی که در حق من و امثال من شد به راحتی بگذرم، پشتوانه و پدر عزیز من قربانی جفای آمریکای پلید و خون ریز شد و دنیای بدون او برای ما رقم خورد.

او می گوید: پلیدی آمریکای به حدی بود که پس از این حادثه تلخ و وحشتناکی که با دستان آغشته به خونشان رقم خورده بود با وقاحت و بی شرمی تمام  مدال شجاعت بر گردن  ناخدای آن ناو جنگی «ویلیام سی راجرز سوم»  انداختند و از این جنایت به صورت رسمی حمایت کردند، که البته الان آن قدرت پوشالی شان از بین رفته و جرأت چنین اقدامات خصمانه ای را در مقابل ایران ندارند همانطور که اسیر شدنشان در آب های خلیج فارس را دیدیم.

ابراهیم ادامه می دهد: اما هرگاه به مادرم می نگرم، غم نبودن پدر بیشتر خودنمایی می کند، وقتی فکر میکنم می بینم مادرم یک شیر زن است که در برابر روزگار ایستاد و با اینکه مرد زندگی اش را از دست داده بود اما محکم و با صلابت ادامه داد نوگل های زندگی اش را رشد و پرورش داد؛ می دانم که از افق های دور لبخند رضایت و کلام تحسین پدرم از این شکوه ویژه مادر بدرقه راه و زندگی مان است.

شهید احمدی، نیک اندیش با اخلاق نیک

از فرزند شهید احمدی خواستم که خاطره ای از پدرش بگوید یا دست کم اگر خودش خاطره ای ندارد از مادر و اطرافیان در مورد شهید احمدی چه شنیده است و او پاسخ داد: من با آن سن کم و در دو سالگی خاطره ای ندارم جز حسرت های نبودن پدر در کنار پسر، اما از مادرم و مردم شنیده ام پدرم بسیار خوش اخلاق و مهربان بوده است، اخلاق نیکوی پدرم همیشه در ذهن و یاد خانواده و مردم هست و هر وقت از او یاد می کنند لبخندی از رضایتدارند و البته بغضی هم از نبودنش دارند و می گویند؛ خدا رحمتش کند مرد بسیار محترم و خوش اخلاقی بود، دستش همیشه به کار خیر می رفت و گره گشای مردم بود، همین هم سبب اجر و قربش در درگاه الهی شد و با شهادت به اجر و مزد کارهای نیکش رسید و آبرومند نزد خداوند متعال رفت.

ابراهیم در مورد برخوردی که مردم و مسوولین با خانواده های شهدا دارند برایم چنین سخن گفت: بدون اغراق همیشه لطف و احترام های مردم و مسوولین نسبت به  خانواده شهدا برقرار بوده است، تفقد ها و دلجویی ها همواره از سوی مردم و مسوولین وجود دارد اما در یکی دو سال اخیر انگار که رنگ  دیدار با خانواده شهیدان کمتر شده است، ما توقع خاص و ویژه ای نداریم اما دیدارها همواره دلگرمی است که نشان می دهد پدرمان  و ما به عنوان خانواده شهید فراموش نشده ایم.

او البته یک درخواست هم داشت که آن را اینگونه مطرح کرد: منزل پدری ام که هم اکنون مادرم در آن مشغول به گذران زندگی است، دیگر دچار فرسودگی شده است و حتی در یکی دو سال اخیر هم بارش هایی که در این منطقه به صورت سیلابی است خسارت هایی را به آن وارد کرد که تقاضا داریم به این خانه رسیدگی شود.

انتهای پیام/ف
 


سرور مجازی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا