ماجرای عجیب دو برادر ایرانی که راهزنان آنها را به بردگی گرفتند
ماجرای عجیب دو برادر ایرانی که راهزنان آنها را به بردگی گرفتند
به گزارش خبرنگار فرهنگی برگزیده های ایران، کتاب «در اسارت نفرت» نوشته عطیه سادات صالحیان یکی از کتاب های خوب نشر مهرستان است که در حوزه داستانهای تاریخی و دینی برای مخاطبان نوجوان نوشته شده است. رضا شعبانی فعال حوزه کتاب درباره این کتاب یادداشتی نوشته و برای انتشار در اختیار خبرگزاری برگزیده های ایران قرار داده است. این یادداشت را در ادامه میخوانید:
تأثیری که یک داستان خوب بر ذهن و روح نوجوان میگذارد، هیچ واعظ یا هیچ برنامه تلویزیونی نمیتواند داشته باشد؛ چرا که نوجوان وقتی رمان میخواند خود را در کنار شخصیت رمان حس میکند و انگار حادثهها برای خود او رخ میدهند و این اتفاقات را بهعنوان تجربهای در زندگی خود بهحساب میآورد.
نوشتن رمان دینی راه رفتن روی لبه تیغ است. اگر بیشتر یا کمتر از اتفاقی که افتاده بنویسی هم تحریف تاریخ است هم احتمال خطر هست که آن دنیا بازخواست شوی. بنابراین برای نویسندگان دینی خیلی مهم است که دقیق و با ظرافت پیش بروند.
نویسنده در این آثار باید تکلیف را روشن کند که میخواهد که شخصتهای دینی را از زاویه دید و سلیقه خود بنویسد یا با تعهد به تاریخ. در این حوزه، هم تکنیک و فرم نوشتن و هم تعهد به تاریخ خیلی اهمیت دارد.
عطیه سادات صالحیان در دومین اثر خود با عنوان «در اسارت نفرت» که یک رمان دینی برای رده سنی نوجوان است، این موارد را رعایت کرده است. «در اسارت نفرت» داستان دو برادر ایرانی بهنامهای روزبه و سام است که در نزدیکی مدینه توسط راهزنان به بردگی گرفته میشوند. آنها تلاش میکنند تا از دست راهزنان فرار کنند؛ اما موفق نمیشوند. راهزنان روزبه و سام را از هم جدا میکنند. روزبه را به مدینه میبرند و او برده شخصی بهنام خالد میشود. روزبه همواره در این فکر است که سام را پیدا کند. طی یکسری اتفاقات، سلمان فارسی روزبه را از خالد میخرد. سلمانی که نام ایرانی او هم روزبه است.
سلمان قصد دارد در آخرین سفر حج پیامبر با او همراه و همرکاب باشد؛ بههمینخاطر روزبه هم با او همسفر میشود، تا شاید بتواند نشانی از سام پیدا کند.
داستان با واقعه غدیر گره میخورد و نویسنده تلاش میکند با نثری روان اما پخته ماجراها را همانند یک دوربین فیلمبرداری به مخاطب نوجوان خود نشان دهد.
او برای روایت داستانش، به خلق شخصیت و ایجاد موقعیتهای داستانی اقدام کرده است. کشمکش به اندازه کافی در داستان وجود دارد و نویسنده سعی نکرده با دیالوگ و توصیف، زحمت خود را کم کند. به همین دلیل مخاطبان نوجوان اگر بتوانند با زبان متناسب با موضوع و زمان داستان کنار بیایند، میتوانند یک داستان جذاب، دارای کشش و تعلیق بخوانند و در کنار آن، به صورت غیرمستقیم اطلاعات تاریخی درباره ماجرای غدیر و فضایل حضرت علی(ع) پیدا کنند.
در بخشی از کتاب آمده است:
«روزبه خواست پایش را تکان دهد که تازه یادش آمد رشید قبل از خواب، پایش را به پای خود بسته است. لب پایینش را گزید و با خود گفت: هیچ فکر نمیکردم روزی برسد که کنار قاتل پدرم بخوابم.
دیگر چشمانش به تاریکی چادر عادت کرده بود. چهره خسته سام را دید. دلش میخواست برود و کنارش بخوابد تا مبادا ترسی به دلش راه پیدا کند. خوب میدانست سام از تاریکی میترسد. خانم جان هم این را میدانست. همیشه بر سر در اتاق، آتشدان روشن میکرد.
اما روزبه نتوانست تکان بخورد؛ چون از رشید میترسید، از کینهای که روزبه از آن بیخبر بود، میترسید. بهتر بود کاری کند و چارهای بیندیشد، شاید بتوانند از دست آنها خلاص شوند. کمرش را از زمین جدا کرد و به گره محکمی که رشید قبل از خواب بر طناب زده بود، نگاه کرد. چهره رشید را بهخاطر آورد که میخندید و میگفت: «خیال فرار به سرت نزند که هیچکس غیر از خودم نمیتواند این گره را باز کند.»
این کتاب در ۱۲۸ صفحه و سال ۱۴۰۰ توسط نشر مهرستان منتشر و تاکنون پنج مرتبه زیر چاپ رفته است.
/