عین صاد از نگاه دیگران؛ از رهبرانقلاب تا سینماگران مطرح
عین صاد از نگاه دیگران؛ از رهبرانقلاب تا سینماگران مطرح
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری برگزیده های ایران، مرحوم آیت الله صفایی حائری، متفکر و اندیشمند نابغه شیعی بود که در ۲۲تیر سال ۱۳۷۸ درگذشت اما از آنجا که وی در جوانی به درجه اجتهاد رسید، استادی خوش فکر و پرکار بود، آثار متعددی از او به یادگار مانده است. به مناسبت سالروز وفات این عالم بزرگوار نگاهی داریم به نظر شخصیتهای مهم کشورمان درباره وی:
مقاممعظمرهبری
ایشان در تفسیر قرآن صاحب نظر است؛ هم چنان که علامه طباطبایی صاحب نظر است. از قول من به ایشان سلام برسانید …
ما به امثال ایشان در حوزهها نیازمندیم. امثال ایشان باید در حوزهها بمانند و پاسخگوی نیازهای حوزه و سؤالات و شبهات باشند.»
آیت الله حائری شیرازی
من وقتی کتاب غدیر آقای صفایی را خواندم، در حاشیه آن نوشتم: قدر این نویسنده، شناخته نشده است. او محتوای شهید مطهری را دارد و روش بیان شریعتی را. دکتر شریعتی در فرم بیان و ورود به مطالب و انتخاب واژهها خوب بود؛ ولی در محتوا خوب نبود و اسلام شناس نبود. استاد مطهری در محکمبودن اندیشه، کمنظیر بود؛ اما فرم او به اندازهی محتوایش خوب نبود.
ویژگی آقای صفایی این بود که هم اندیشههایش جایگاه سالمی داشت و هم روش او روش مؤثری بود. متأسفانه برخی از اندیشمندان ما محتوا داشتند، ولی فرم نداشتند و برخی بالعکس بودند.
حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان
من فکر میکنم علامهی خبیر بزرگوار، مرحوم صفایی، با همین آیه، کاملاً ًدلخوش بود و حرکتش را ادامه داد؛ «ان الله یدافع..»؛ فعل مضارع است، یعنی یک هفته و یک ماه، نه! یک سال و دو سال، نه! حتی چند سال بعد از درگذشت تو؛ «ان الله یدافع عن الذین آمَنوا»؛ دفاعگرمؤمن، شخص خود من هستم. این کم است برای مؤمن؟ که دائم، خدا دفاعگر از انسان باشد در مقابل آن همه حوادثی که برای ایشان پیش آمد.
مرحوم صفایی در آن عمر کوتاهش، طبیب دوّار شد. چه بیمارانی را که معالجه نکرد؛ کارتن خواب و تریاکی و عرقخور و قمارباز، جوان مؤمن و جوان متدین و متوسط الحال و بی خبر از خدا و… هرجا که شنید گرفتاری هست برای دستگیری بلند میشد و میرفت. یعنی طبیب شده بود. این را خودش در باطن خودش درک کرده بود. درک کرده بود که مسئولیت دارد که این طبابت را برای هر مریض و بیماری هزینه کند.
مرحوم صفایی در عمر کوتاهش در کارهای مثبت، چه کرد که دیگران یا کم کردند یا نکردند.
ایشان در روزگار ما در تأثیر نفس و تربیت، در قافلهای بود که قبل از او در آن قافله، آخوند ملاحسینقلی همدانی، ملاعبدالصمد همدانی، سید علی شوشتری، سید احمد کربلایی، سید علی قاضی طباطبایی و حاج شیخ علی اکبر برهان بود. به یقین میشود گفت که در این قافله، یکی از قافله سالاران، مرحوم علی صفایی بود.
ایشان جزء افرادی است که قرآن مجید از آنان، تعبیر به «رِبیّون» کرده است. یعنی مربیان الهیمسلک. که عشقشان و سوز دلشان برای این بود که در معرض هلاکت را یا یک هلاک شده را نجات بدهد.
الان وظیفه است تمام نوشتههای ایشان را در یک سطح گسترده، پولدارها، حوزه، وزارت ارشاد، سرمایه گذاری کنند. با قیمت خیلی ارزان در دبیرستانها و دانشگاهها پخش کنند که نسل جدید بخوانند و بیشتر از این، ریزش نکنند.
حجه الاسلام و المسلمین مسعود عالی
مرحوم آقای صفایی حائری، روحانی بسیار بزرگوا، اخلاقی و متدینی بود که در مسائل تربیتی صاحب سبک بود.
من به خیلی از جوانان گفتهام که کتابهای استاد علی صفایی را بخوانید.
حجه الاسلام و المسلمین محمد مهدی میرباقری
وقتی آثار ایشان را میبینیم، میفهمیم که ایشان از دوره جوانی و نوجوانی در مواجهه با حوادث اطراف، برخورد فعالانه و نگاه کلان دارند؛ همین خصوصیاتی که در طرح جامع دینی به آن پرداخته میشود را میتوان در نگاه شخصی ایشان دید.
خدای متعال در ایشان ظرفیتهایی قرار داده بود و ایشان هم با تمام توان این ظرفیتها را به کار میگرفتند و سعی میکردند به فعلیت برسانند. ایشان یک نگرش جامع به دین داشتند و مسائل مستحدثه زمان خودشان را به خوبی فهم میکردند و به پاسخ به این مسائل میپرداختند. اندیشهها و طرحهای ایشان، ثمره یک جوشش باطنی، همراه با مواجهه جدی عملی با مکاتب مختلف، مطالعات گسترده و انس مستمر با قرآن و اهل بیت علیهم السلام و یک تفقه و تهجد دائمی است.
حجه الاسلام و المسلمین محمد رضا رنجبر
کتابهای استاد علی صفایی، از نظر محتوا، کم نظیر است. چون رگ و پوست و استخوان این مرد با آیات و روایات، گره خورده بود؛ قرآن میخواند و اشک میریخت.
بی تعلقی، به تمام معنا را در وجود این مرد میدیدم. تعلقی به نام و نشان خودش نداشت.
ماجرای دعوت میرکریمی از عین صاد و تصادف استاد
سید رضا میرکریمی
نوع برخورد ایشان و گرمایی که در لحن و نگاه ایشان بود به گونهای بود که انگار ما دوستان قدیمی هستیم که بعد از سالها دوباره همدیگر را دیدهایم بعدها که با بسیاری از دوستان صحبت کردم و آنها هم همین حس را کرده بودند
در شرایطی که برخی این حرفه را، حرفهای مکروه میدانند و آدم را در این حوزه در معرض گناه میبینند ایشان اعتماد به نفس عجیبی را به من تزریق کرد و اشاره کردند:
«کاری که شما میکنید وقتی تأثیر مثبتی داشتهباشد دهها برابر یک سخنرانی میتواند تأثیرگذار باشد و قدر این موقعیت را باید به شدت بدانید»
چون میخواستم اولین فیلم سینماییام را چند روز بعد کلید بزنم، از ایشان خواهش کردم -با توجه به اینکه میدانستم ایشان هر ماه به زیارت امام رضا (ع) میروند- در سفر ماه بعد از مسیر شمال آمده و شبی را سر لوکیشن من که در اطراف گرگان بود بمانند. نیت من هم این بود که قدم ایشان خیر و برکتی را برای کار اول سینمایی من داشته باشد خوب ایشان هم پذیرفتند و قرار شد هماهنگی لازم را انجام دهیم. ما رفتیم و فیلم را شروع کردیم حدود یک ماه گذشت با آقای حسینی تماس گرفتم و گفتند: بله میخواهیم به همراه حاج آقا مشهد برویم و ایشان به من گفتند «سید رضا گفته از شمال بیایید و شبی را پیش ما باشید»
من با همه امکانات کمی که در آن روستا وجود داشت اتاقی را آماده کردم شبی که مهمان ما هستند شرایط سختی نداشته باشند تماس تلفنی گرفتم و متوجه شدم که ایشان حرکت کردند شبی که به من بسیار سخت گذشت چون هرچه منتظر شدم آنها نیامدن شبی بود که در فاصله کمتر از ۸۰ کیلومتری ما ماشین ایشان تصادف کرد و دوست نزدیکم آقای حسینی و ایشان فوت کردند و به من آن شب خبر این واقعه نرسید شب سختی را با نگرانی و اضطراب داشتم صبح خبر به من رسید گویی همه چیز روی سرم خراب شد…
نادر طالب زاده/ او از افرادی بود که بعد از فوت هم میمانند
آقای صفایی یک حالتی داشتند که مشخص بود بلد هستند با هر تیپی برخورد متناسب با او را داشته باشند این حالت دعوت در ایشان خیلی قوی بود. برخی افراد خصوصیتی دارند که دعوت به حق در آنها خیلی قوی است و معمولاً این افراد هستند که موفق میشوند آدمها را متحول کنند و به اندیشه بیاورند. یعنی کسی بود که به راحتی میتوانست مسیحی را مسلمان کند. هر آدمی میتوانست نزد ایشان آمده و صحبت کند. آدمهایی که رنگ خدایی به خود میگیرند، باید همین گونه بزرگ باشند و آدم باید ملکوت خدا را در آنها ببیند. ایشان برای طیف مختلفی از آدمها جواب مناسبی دارد. چون فقط کتابها را نخوانده بلکه وارد سیستم تحلیلی ایشان شده است. همیشه احساسم این بود که ایشان یک جور، سوخته و دوباره ساخته شده است.
یک سلوک ویژه خاص خود هم داشت میتوانست با هر شخص کنار بیاید در عین حالی که آن حالت روحانیت خود را هم کاملاً حفظ کند جالبتر این که هنرمند بود و اهل شعر و شاعری و مهمتر از آن هنر فهم بود ایشان اصل مطلب را در یافته بود و بقیه کارها را کنار گذاشته بود. اکثر افرادی که توجه خاصی به آنها شده همین گونهاند. این همان زنده دلی است که ادامه دار است و بعد از وفات فرد هم میماند.
علیرضا داوودنژاد/ پاسخ سوال نپرسیدهام را داد!
استاد صفایی هیچ اقتداری برای خودجمع نمیکرد و جزو معدود کسانی بود که تمام کلیشههای من را از یک انسان عالم از بین برد. یک انسان معمولی که هیچ حالت خاصی نداشت و صمیمیت، مهربانی و بیتکلفی در او موج میزد.
سوالی در ذهنم بود که از استاد نپرسیده بودم؛ در وضعیتی که سوار بر ماشین بودیم، به آهستگی جواب را به من گفت و دیگر اصلاً به روی خود نیاورد که بزرگترین سؤال زندگی من را گره گشایی کرده است. استاد صفایی حائری در برخوردها وحتی در بازی فوتبال که انجام میداد، زندگی را به انسان میآموخت.
مرحوم استاد صفایی با دقت به فیلم نگاه میکرد و درباره شخصیتهای اصلی آن حرف و نکتهای میگفت. اگر استاد در وضعیتی مثل امروز که ما در عرصهی هنر، سینما، بازار ویدئو و بسیاری از چیزهای دیگر تسلیم واردات شدهایم، بالای سر فرهنگ ما حضور داشت، میتوانست همهرا دور هم جمع کند تا در یک فضای صمیمی خلاقیتها بروز نماید.
محمدمهدی عسگرپور/ استاد یک منتقد فیلم حرفهای بود
آشنایی من با آن بزرگوار به سالهای دورتر که فکر میکنم حدوداً چهار یا پنج سال از انقلاب گذشته بود برمیگردد.
نکته بسیار جالبی که باعث شد خیلی سریع آن جذابیت برای شخص من ایجاد شود و توانستم از محضر ایشان استفادههای زیادی ببرم، اشراف ایشان در موضوعات مختلف بود از جمله این موضوعات، هنر و توانایی ایشان در نقدِ آثار هنری بود.
هر کس که با ایشان ارتباط داشت و متنی مینوشت یا فیلم میساخت خیلی مشتاق بود که نظر ایشان را بداند چون ایشان خیلی خوب نقد میکردند و حرفهای هم این کار را انجام میداد. مثل کسانی که مراتب اساسی را در حوزهٔ هنر پشت سر گذاشتند.
یک نکتهای که من خودم از محضر ایشان استفاده میبردم این بود که حتی المقدور اثرمان برگرفته از آن چیزی باشد که در باطنمان وجود دارد. یعنی در واقع خلاف آنچه که ما گاهی اوقات در حوزه سینما یا در حوزههای دیگر با آن مواجه میشویم. البته در سینما مقدار بیشتر… چون گاهی اوقات خود واقعی یک هنرمند، یک چیز است و فیلمی که میسازد چیز دیگری است. بر همین اساس به بحث خودسازی تاکید داشتند؛ یعنی ما پیش از آنکه به چگونه تربیت کردن دیگران بپردازیم، اول باید بدانیم که خودمان را چگونه ادب کنیم و چگونه به فضیلتهای اسلامی مؤدب شویم آن هم از جنس غیر شعاری و درستش…
/