فرهنگ و هنر

جواز توسل و زیارت قبور برگزیدگان در قرآن و روایات شیعه و سنی

جواز توسل و زیارت قبور برگزیدگان در قرآن و روایات شیعه و سنی

– اخبار فرهنگی –

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری برگزیده های ایران، هشتم شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع توسط وهابیون کوردل است. مسئله تخریب قبور ائمه علیهم‌السلام توسط وهابیون متأثر از تفکرات ابن‌تیمیه‌ی حنبلی‌مذهب و تابعِ سَلَفیت است. او در فقه تابع «احمد بن حنبل» بود و به فردی دارای فتواهای شاذ شهرت داشت. همین تفکر انحرافی او سبب طردش از جامعه علمی و دینی و حتی به زندان افتادنش شد. ابن‌تیمیه به دلیل افکار متحجرانه خود که البته بر آمده بر کینه او با خاندان عترت بود، با شیعیان سرِ ستیز داشت و معتقد بود جنگ با آنها از جنگ با خوارج و مغولان مهم‌تر است. او حتی به دلیل این اعتقاد، همراه با مغولان داوطلب جنگ با شیعیان دُروزی (از شُعب اسماعیلیه) در منطقه کِسرَوان لبنان شد.

ابن تیمیه درباره توسل سه دیدگاه داشت:
1. توسل به اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله که آن را کامل‌کننده ایمان می‌دانست.
2. توسل به دعا و شفاعت پیامبر که در زمان حیات او و در روز قیامت امکان‌پذیر است.
3. توسل به معنای قسم دادن خداوند و یا چیزی خواستن از خدا به واسطه‌ی ذات پیامبر؛ او نوع سوم توسل را جایز نمی‌دانست و معتقد بود در سیره صحابه چنین چیزی وجود نداشته است؛ از دیدگاه این عالم‌نما، گویی پنج تن آل‌عبا جزو صحابه نبودند که در مواقع مختلف به درگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله توسل می‌کردند!

نبرد اصلی ابن‌تیمیه و وهابیت تا تخریب قبور ائمه بقیع (ع)

اما دیدگاه او درباره زیارت قبور اینگونه بود که زیارت اماکن مقدس و بنای عمارت بر آن‌ها را بدعت می‌شمارد. وی در «منهاج السنة» شیعیان را به دلیل ساختن مرقد بر قبور ائمه نکوهش کرده است.

اندیشه تخریب بقیع؛ از امویت تا وهابیت

در این راستا برای روشن شدن تفکرات امثال ابن‌تیمیه که پایه بسیاری از فرقه‌های انحرافی و تکفیری از جمله داعش شد،  آیاتی از قرآن و روایاتی از منابع شیعه و سنی درباره لزوم توسل به اولیای الهی و زیارت قبور ایشان مورد بررسی قرار می‌گیرد؛ آیات و روایاتی که گویا او یا ندیده و نخوانده و یا خود را به گمراهی زده است.

برای مقدمه خوب است بدانیم توسل از ریشه «وَسَل» بر وزن «تفعُّل»، در لغت به معنای انجام دادن کاری برای تقرب به یک چیز یا شخص است و در اصطلاح، به این معناست که انسان در هنگام دعا و استغاثه به درگاه خداوند، چیزی عرضه کند که واسطه پذیرش توبه و اجابت دعای او و بر آورده شدنِ درخواستش باشد.

1. اما اولین آیه‌ای که حکایت از توسل دارد، آیه35 مائده است. خداوند می‌فرماید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ یعنی ای اهل ایمان، از خداوند پروا کنید و دستاویز و وسیله‌ای [از ایمان، عمل صالح و آبروی مقرّبان درگاهش] برای تقرّب به سوی او بجویید؛ و در راه او جهاد کنید تا رستگار شوید.»

 در این آیه، یک حکم کلی مبنی بر یافتن وسیله به درگاه خداوند بیان شده است؛ وسیله نیز از همان ریشه «وَسَل»  به معنى «تقرّب جستن» و یا چیزى است که باعث تقرب مى‌شود. حال چه وسیله‌ای بالاتر از مقربان درگاه خداوند هستند که همان انبیاء و اولیاء محسوب می‌شوند؟ یا حداقل بگوییم که از مهم‌ترین مصادیق «الوسیله» همان پیامبر و اهل بیت وحی هستند که روایات شیعی هم بر این مسئله تصریح دارند.

بسیاری از مفسران اهل سنت نیز مفهوم «الْوَسِیلَة» را شامل توسل به پیامبرصلی الله علیه وآله دانسته و توسل به اولیاء الله را جایز می‌دانند. زُحیلی با ارجاع به بحث مشروح آلوسی در باب توسّل، وقتی «وسیله» را می‌خواهد معنی کند، آن را شامل توسّل به مخلوق از جمله پیامبر صلی الله علیه وآله می‌داند، به این معنی که دعای او را وسیله قرار دهیم. او می‌نوسید: «التوسّل بالمخلوق و الاستغاثة به بمعنى طلب الدعاء منه…»؛ وسیله شامل توسل به مخلوق و استغاثه به او نیز می‌شود، به این معنی که درخواست دعا از او بکنیم. سپس می‌افزاید: «دعاء و شفاعة النبی صلّى اللّه علیه و آله، فقد جعل الدعاء وسیلة و هو جائز بل مندوب». یعنی دعا و شفاعت از پیامبر به این معنی که دعای او را وسیله قرار دهیم نه تنها جایز بلکه مستحب است. (التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، زحیلى، دار الفکر، بیروت، 1418 هـ ق، چاپ دوم، ج ‏6، ص 174.)

2. آیه بعد درباره واسطه بودن پیامبر صلی الله علیه و آله در بخشش امت است. در آیه64 سوره نساء می‌خوانیم «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا»؛ یعنی ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به اذن خدا، از وی اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم می‌کردند (و فرمانهای خدا را زیر پا می‌گذاردند)، به نزد تو می‌آمدند و از خدا طلب آمرزش می‌کردند و پیامبر هم برای آنها استغفار می‌کرد؛ خدا را توبه‌پذیر و مهربان می‌یافتند.

البته این آیه به تعبیر ابن تیمیه به زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله باز می‌گردد و آن را قبول دارد، اما از جهت معارف دینی، طبق قاعده جَری و تطبیق، مربوط به هر زمان و مکانی است. تفکری که معتقد است نباید به معصومین علیهم‌السلام در زمان مرگ‌شان توسل یافت، یا معتقد به فناپذیر بودن اموات است و یا قائل به اثرگذاری آنان در زندگانی دنیایی نیست، در حالی که حداقل دو آیه به صورت مستقیم به حیّ بودن کسانی که در راه خدا فوت کرده‌اند، اشاره دارد:

الف) خداوند در آیه154 سوره بقره می‌فرماید «وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاءٌ وَلَکِنْ لَا تَشْعُرُونَ»؛ و به آنان که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگویید، بلکه [در عالم برزخ] دارای حیاتند، اما شما [کیفیت آن حیات را] درک نمی‌کنید.

ب) در آیه169 آل‌عمران می‌خوانیم «وَ لَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛ و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند. در آیه بعد تصریح دارد که این عده در برزخ حالشان اینگونه است: «فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لَا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛ یعنی در حالی که خدا به آنچه از بخشش و احسان خود به آنان عطا کرده شادمانند، و برای کسانی که از پی ایشانند و هنوز به آنان نپیوسته اند شادی می‌کنند که نه بیمی بر آنان است ونه اندوهگین می‌شوند» و در آیه بعد می‌فرماید این عده «یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ»؛ به نعمت و فضلی از سوی خدا و اینکه خدا پاداش مؤمنان را تباه نمی‌کند، شادمان و مسرورند.

3. خداوند در آیات 36 تا 38 سوره نور به دنبال آیه «الله نورُ السّماوات وَ الاَرْض» می‌فرماید «فِی بُیُوت أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاْصَالِ»؛ یعنی این نور آسمان و زمین که از اسم الله سرچشمه می‌گیرد، در خانه‌هایی قرار دارد (مانند مساجد و منازل انبیاء و اولیاء) که خدا رخصت داده که آنجا رفعت یابد ….»

سیوطى در تفسیر روایی خود به نام «الدّر المنثور» از انس بن مالک و بریده که دو صحابه بودند، نقل مى‌کند: «هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله این آیه را تلاوت کرد، مردى برخاست و گفت: «اَىُّ بُیُوت هذِهِ یا رَسُوْلَ اللهِ؟»؛ یعنی این خانه‌هایى که در این آیه توصیف شده کدام است؟!» پیامبر فرمود «بُیُوتُ الاَنْبیاء»؛ خانه‌هاى پیامبران است. ابوبکر برخاست و عرض کرد «هذا البَیْتُ مِنْها لَبَیْتُ عَلى وَ فاطِمَةَ؟» این خانه متعلق به على و فاطمه است؟» فرمود «نَعَمْ مِنْ اَفاضِلِها» بله؛ این خانه از برترین آنها است.

آلوسى در «روح المعانى» با اینکه تمام فضائل اهل بیت علیهم السلام را با بى میلى تعقیب مى‌کند، در اینجا بعد از آنکه روایت اوّل را از انس بن مالک و بریده نقل مى کند، مى افزاید: «و هذا اِنْ صَحّ لایَنْبَغى العُدُول عَنْهُ»؛ یعنی اگر این روایت صحیح باشد، سزاوار نیست [در تفسیر آیه] از آن عدول کنیم.

بنابراین طبیعی است که مفهوم «بیوت» که در این آیه آمده، خانه‌های مادی نیست بلکه بُعد معنوی را شامل می‌شود، به گونه‌ای که بیت انبیاء علیهم‌السلام را نیز از مصادیق آن برشمردند و از بهترین مصادیق بیوت، حرم‌ها و قبور مطهر انبیاء و اولیاء هستند و آن کسانی که قصد دارند مسیر سلوک خدا را طی کنند و رشد یابند، متوسل به این بیت‌ها می‌شوند.

4. آیه دیگری که می‌توان آن را در جهت موضوع توسل به انبیاء و اولیاء قرار داد، 103 آل‌عمران است. در آیه می‌خوانیم «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا»؛ یعنی به ریسمان خدا چنگ بزنید و متفرق نشوید. روایات متعددی چه در منابع شیعه و چه سنی، حکایت از این دارد که این ریسمان‌ها، اهل بیت وحی علیهم‌السلام هستند.

الف) ابن حجر عسقلانی از ثعلبى در تفسیرش از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: «ما ریسمان خداییم که خداوند فرمود «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا»؛ ما فرزندان امامان هدایت و چراغهاى در ظلمتیم، کسانى که خداوند به وجودشان بر بندگانش احتجاج کرده و خلق را بدون حجّت رها نکرده است. آنان را جز از فروع درخت مبارک و بقایاى برگزیدگانى که خداوند از آنان پلیدى را دور کرده و پاک و مطهرشان کرده  است نشناخته و نمى‌یابید، کسانى که خداوند آنان را از آفات برى ساخته و موّدت آنان را در کتابش واجب کرده است.

ب) حاکم حسکانى به سندش از حسین خالد و او از على بن موسى الرضا علیه السلام از پدرانش از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده که رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود «من أحبّ أن یرکب سفینة النجاة ویستمسک بالعروة الوثقى ویعتصم بحبل الله المتین، فلیوالِ علیّاً ولیأتمّ بالهداة من ولده»؛ یعنی هرکه دوست دارد تا سوار بر کشتى نجات شده و به ریسمان محکم تمسّک جوید و به ریسمان متین خداوند چنگ زند، پس باید ولایت على علیه‌السلام را پذیرفته و به هادیان از اولادش اقتدا کند.

ج) قندوزى به سندش از ابن عباس نقل کرده که گفت: ما نزد پیامبر صلى الله علیه وآله بودیم که مردى اعرابى وارد شد و عرض کرد: اى رسول خدا، از شما شنیدم که فرمودید «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ»؛ ریسمان خدا که باید به آن چنگ بزنیم چیست؟ پیامبر در این هنگام دستش را بر دست على زد و فرمود: به این مرد تمسّک جویید که او ریسمان محکم خدا است.»

اما در کنار این آیات، استنادات دیگری مبنی بر مباح بودن ساخت بارگاه وجود دارد. خداوند در قرآن در مورد اصحاب کهف بعد از آنکه افراد از احوال ایشان آگاه شدند، در حالی که از دنیا رفته بودند و در مورد ساخت بنا بر قبور ایشان می‌فرماید: «إِذْ یَتَنَازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِدًا؛ آن‌گاه که میانشان تنازع و خلاف در امر آنها بود (یعنی در عدد یا آیین آنها که قائل به معاد و قیامت بودند) پس بعضی گفتند: باید گرد آنها حصار و بنایی بسازیم. خدا به احوال آنها آگاه‌تر است و آنان که بر واقع احوال آنها اطلاع یافتند (یعنی خداپرستان و نیکان امت با خود) گفتند: البته بر ایشان مسجدی بنا کنیم».

زمخشری مفسر و زبان‌شناس اهل سنت ذیل آیه شریفه آورده است: روی قبر اصحاب کهف مسجدی را ساختند تا مؤمنان در آنجا به عبادت خداوند بپردازند و به اصحاب کهف تبرک بجویند (محمودف الکشاف، ج2، ص711).

ما این روش را در سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله می‌بینیم. روایاتی که از آن حضرت در تأکید بر زیارت قبول خوبان و اولیاء آمده، بیش از حد است. فخرالمحقّقین فرزند علامه حلی در رساله «النیّة» روایتى را از رسول اکرم صلى الله علیه وآله نقل مى کند که فرمود: هر که مرا زیارت کند، اما به زیارت عمویم حمزه نرود در حقّ من جفا کرده است. همچنین محدّث قمى در «بیت الاحزان» روایت کرده که حضرت فاطمه سلام الله علیها بعد از وفات پدر بزرگوار خود هر هفته، روزهاى دوشنبه و پنج شنبه به زیارت حمزه و شهداى اُحد مى رفت و نماز مى‌خواند و در آنجا دعا مى کرد و تا زمان وفاتش آن را ترک نفرمود. (بیت الاحزان، ص168)

 شیخ مفید» مى‌نویسد: رسول الله صلى الله علیه وآله در زمان حیاتش امر فرمود که به زیارت قبر حمزه بروند و خود آن حضرت نیز به زیارت حمزه و سایر شهدا مى‌رفت و حضرت فاطمه سلام‌الله علیها نیز پس از وفات پدر بزرگوارش هر صبح و هر شام  به زیارت قبر حمزه مى‌رفت و مسلمانان هم پى در پى به زیارت قبرش مى‌رفتند. (فصول المختارة، ص131)

علاوه بر این، عموم علمای اهل سنت به صورت مطلق، زیارت قبور را حرام ندانسته‌اند بلکه تبرک به آن را محل اشکال ندانسته‌اند و خود نیز مقید به این کار بودند؛ چرا که روایات فراوانی را در منابع خود مبنی بر سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله درباره زیارت قبور دیده‌اند و محل انکار نیست. به عنوان نمونه عبدالله، فرزند احمد بن حنبل می‌گوید از پدرم پرسیدم مسّ منبر رسول الله و تبرّک با مس کردن آن و بوسیدن و یا مسّ و متبرّک شدن به قبر شریف و یا بوسیدن آن به قصد ثواب، چه حکمی دارد؟ پدرم گفت: هیچ اشکالی ندارد. (الجامع فی العلل و معرفة الرجال، ج2، ص32 – وفاءالوفا، ج4، ص1414)

بنابراین مسئله توسل یافتن به انبیاء و اولیاء در زمان وفات‌شان نه تنها تعارض با آیات قرآن ندارد بلکه دعوت قرآن است و از دیگر سو نه تنها با سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در تعارض نیست بلکه دعوتی از جانب آن حضرت نسبت به اهمیت دادن زیارت قبور انبیاء و اولیاء است. «آلوسى» از علمای بزرگ اهل سنت، روایات زیادى در زمینه توسل را در تفسیرش نقل کرده است و پس از تجزیه و تحلیل طولانى و حتى سختگیرى در باره آنها در پایان ناگزیر به اعتراف شده و چنین مى‌گوید: «بعد از تمام این گفتگوها من مانعى در توسل به پیشگاه خداوند به مقام پیامبر نمى‏‌بینم چه در حال حیات پیامبر و چه پس از رحلت او». او بعد از بحث نسبتاً مشروحى در این زمینه، اضافه مى‏ کند: «توسل جستن به مقام غیر پیامبر در پیشگاه خدا نیز مانعى ندارد، به شرط اینکه او حقیقتاً در پیشگاه خدا مقامى داشته باشد» (روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، آلوسى، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415 هـ ق، چاپ اول، ج ‏3، ص 297.)

خط انحراف جریاناتی مثل ابن‌تیمیه ختم به فرقه‌های تندرویی همچون وهابیت و پس از آن، گروه‌های تکفیری امثال داعش می‌شود که ریختن خون هم‌کیشان خود را به اسم شرک و بت‌پرستی مباح می‌شمارند؛ هرچند تمام این فرقه‌ها متصل به یک منبع هستند که همان سرویس‌های جاسوسی در آمریکا و انگلیس و اسرائیلند.

یادداشت: سعید شیری

—————
منابع:
1. قرآن
2. روایات
3. پایگاه آیین رحمت (مرجع بررسی و پاسخگویی به شبهات دینی و اعتقادی آیت الله مکارم)
4. مفاتیح نوین تألیف آیت الله ناصر مکارم شیرازی

انتهای‌پیام/

سرور مجازی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا