آذربایجان شرقی

تأملی در شعر و اندیشه استاد محمد عابد و قرابت و تفاوت آن با شاعران پیش از او

برگزیده های ایران– مهدی نعلبندی: مرگ شاعر، مرگ شعر نیست. استاد محمد عابد تبریزی نیز به شعر خود زنده است تا روزی که اشعارش نقل محافل و سوگواری های سلطان بادیه عشق است.

شانزده سال از افول کوکب عمر عابد گذشت و اینک از آن همه وقار و صراحت، به ظاهر تنها سنگ مزاری در گوشه‌ای از گورستان وادی رحمت تبریز به جامانده است که دوستداران و اقربای این شاعر شعرهای فاخر و گاه غامض برای نثار فاتحه‌ای گرم و پویا فراروی آن سنگ سرد و سیاه حاضر می‌شوند و استاد را با قرائت سبع مثانی و قل هو اللهی یاد می‌کنند.

اگر تنها نام و سالروز حلول و افول ستاره عمر عابد بر آن سنگ سیاه نقش بسته است، لیکن عابد بر صفحات سفید کاغذ و در پیچش هوا و طنین اشعارش از حنجره‌هایی عاشق و سیلان وزن و ردیف و قافیه سروده‌هایش در محافل سوگ یاد شهیدان کربلا زنده است و زنده خواهد ماند.

عشق، دل خواهد، دلی دردآشنا

تا به اکسیری کند خاکش طلا

دل که نشناسد به جز سودای عشق

می‌شود جولانگه عنقای عشق

شعر عابد به اذعان اغلب شعرشناسان، شعر فاخر و دیوانی است و همین است که آن چه در شعر عابد بیش از همه رخ می‌نماید و خواننده اشعارش را به مصاف ذوق –و نیز دانش- می‌طلبد.

ترکیبات عربی و قرآنی گاه غامض و صعب است که ملا بودن این شاعر مرثیه را بیانگر است و با خواندن اشعار مستحکم این شاعر بزرگ، اشعار دو تن از پیشینیان شعر رثایی بیش از دیگران یادآور می‌شود؛ حکیم ملا محمد فضولی و میرزا تقی حجت‌الاسلام متخلص به نیر.

استاد عابد، خود نیز در صحبت‌هایی که گاه در محافل خصوصی داشت به فخر بسیار این نکته را متذکر می‌گشت که او به سبک و سیاق شاعرانی چون فضولی شعر سروده است تا غامض‌ترین نکته‌های عرفانی را در بستر کلماتی آهنگین و مطنطن بیان داشته باشد و اگر فضولی در حدیقه السعدایش به نثر سعی در بیان راز بلا و ابتلای عاشقان حضرت معشوق داشته است‌.

عابد در اشعارش سعی در بیان گوشه‌ای از زیبایی نهفته در بطن مصیبت و ابتلایی داشته که در نیمروزی به وسعت همه تاریخ متجلی گشته است.

فضولی می‌گوید:

یا من احاط علمک الاشیاء کلها

نه ابتدا سنه متصور نه انتها

یا

قد انار العشق للعشاق منهاج الهدا

سالک کوی حقیقت عشقه ائیلر اقتدا

یا

اشرقت من فلک البهجه شمس و لها

ملاء العالم نورا و سرورا و بهاء

چیخدی بیر گون کی ضیاسیندا تمامیّ رسل

بؤیله محو اولدو کی خورشید شعاعینده سها

و عابد در زمانی دیگر و به فاصله‌ای چندین صدساله چنین می‌گوید:

ای ذات نهانیله اولان کونده پیدا

صنعون اثری، هستی پنهان و هویدا

فرمانویله سلسله‌ی کونده اولموش

پیوسته بهم حلقه ی ماهیت اشیا

ارسال ریاح ائیلموسن ذاتی لواقح

تا ابر اولوب حامله ی لؤلؤ لالا

یا

عاجزدی زبان وصف جلالونده بیاندان

سبحان هو الخالق و البارئ حقّا

و یا اگر فضولی از سوز شعله شمع و آه جگرسوز در هجران یار سخن می‌گوید:

غمیندن شمع تک یاندیم، صبادان سورما احوالیم

بو احوالی شب هجران، منیمله یار اولاندان سور

خراب جام عشقم، نرگس مستین بیلیر حالیم

خرابات اهلی نین احوالینی، خمّار اولاندان سور

عابد در بیان زبان‌حال حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) به جناب قاسم بن الحسن(ع) چنین تابلویی می‌آفریند:

تا گول کیمی باتدی قانه جسمون، دل گول کیمی اولدی چاک دامن

بیر شعله‌ی جانگداز اولدی، بو حسرت و شوق آتشیندن

به سوز و گدازده نه لر وار، بیر شمع بولر او حالی بیر من

پروانه ده درک یوخ نه بولسون، بو عشقدی یا عَشَق عم اوغلی

و اما شعر عابد و شعر نیر نیز از آن جهت که هر دو نگاهی عارفانه به واقعه کربلا دارند و این همه بلا را عشق بازی سلطان بادیه ابتلا با حضرت معشوق می‌بینند شباهت‌های بسیار دارد.

نیر می‌گوید:

عنقای قاف را هوس آشیانه بود

غوغای نینوا همه در ره بهانه بود

جایی که خورده بود می آنجا نهاد سر

دردی کشی که مست شراب شبانه بود

و عابد می‌گوید:

دید محفل خالی از بیگانه است

شمع بزمش جلوه‌ی جانانه است

رازها گفت آن بیان رازها

در میان سوزها و سازها

لیک جز او کز غمش آشفته بود

گوش کس این رازها نشنفته بود

محرم اسرار عاشق نیست کس

کُنه این اسرار داند یار و بس

یا در جایی دیگر:

تا بزمگه وصله اولا رهسپر عاشق

اوّل قدم عشقده باشدان گئچر عاشق

و در ادامه همین ابیات:

کهف آیه سی باشلار بو امیدیله که تاپسین

اؤز سجده گهی اوسته نشان حجر عاشق

کول اوسته یاتار، دیره گئده ر باشیله ائتسین

تا انفس و آفاقده سیرِ سیَر عاشق

مرحوم نیر در یکی از چند شعر انگشت شمار ترکی‌اش به راز و نیاز حضرت اباعبدالله در گودال قتلگاه اشاره داشته، می‌گوید:

محبوبوم الله، لبیک لبیک

مقصودوم الله، لبیک لبیک

… عهد الستی باشه یتوردوم

یتمیش ایکی باش الده گؤتوردوم

کوی وفایه قربان گتوردوم

محبوبوم الله، لبیک لبیک

و عابد در همین مقام چنین می‌سراید:

من استعارتاً ائدورم لفظ من بیان

ای کبریا جلال، منیّت سنونکیدی

آیینه، فیض بخشدی طوطی مقالینه

گویادی دل ولیک عبارت سنونکدی

و یا

باش تاپشورام جدایه دئدون، ائیله دیم قبول

هر چند منده دور، بو امانت سنونکیدی

سؤیدون اسیر اهلیمی، به به زهی شرف

زینب سنوندی، قید اسارت سنونکیدی

شعر نیّر و عابد را اگرچه شباهت بسیار است اما تفاوت‌هایی نیز در شعر این دو شاعر شعر رثایی آذربایجان است. شعر نیر لبریز از اسطوره است و نگاه نیّر به واقعه عاشورا از نظر من شرقی‌ترین و ایرانی‌ترین نگاه به واقعه عاشوراست که به جهت مشرب فکری و نحله مذهبی مرحوم نیر در بسیاری جاها با غلوّ و خرافه نیز آمیخته گشته است و اگرچه شاعرانه‌تر از شعر عابد است، اما به جهت آمیختن با همان دو عنصری که ذکرش رفت، عامیانه نیز هست. ولی شعر عابد پیراسته از خرافه و غلوّ است و نگاه عرفانی عابد، چه در اشعار فارسی و چه در سروده‌های ترکی اش از حیث محتوا و منظر به شعر مرحوم عمان سامانی بسیار نزدیک تر است.

و دیگر اینکه در شعر نیّر شکایت از چرخ و روزگار، بی‌حد و حصر است و شعر عابد لبریز از تسلیم و رضاست و چنانکه پیشتر در جایی گفته‌ام، تفصیل این مجملِ حضرت عقیله‌العرب است که؛ ما رأیت الّا جمیلا!

در پایان این مقال، به وجهی دیگر از حیات مرحوم استاد عابد اشاره‌ای می‌کنم و آن تاثیر ادبی و اجتماعی اوست بر شاعران آن سوی ارس در سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی. در همان نخستین سال‌های استقلال جمهوری آذربایجان، استاد عابد سفری به این جمهوری نمود و با شاعری آشنا گشت که به اذعان همه، یکی از بزرگترین فضولی شناسان جمهوری آذربایجان است.

مراودات و مبادلات ادبی مرحوم استاد عابد با مرحوم حاجی مایل علیف موجب بروز سبکی شعری در جمهوری گشت که اینک شاعران بسیاری در جمهوری آذربایجان خود را شاعران همین سبک می‌دانند و شاعری بزرگ چون »حاجی علمدار ماهر« از آن با نام » انتظار فرج شعر فورماسی یاد می‌کند و خود را شاعر شعر انتظار می‌داند. سبکی ادبی که استعاره و ایماژ شاعرانه در بیان حقایق دینی و معارف اهل بیت حرف اول را در آن می‌زند و شاعر در بستر ایماء و استعاره سعی در بیان حقایقی دارد که نشانگر تمایلات درونی اوست و بیانگر معاشقه و گاه مغازله او با هستی و عرض ارادتش به اولیای الهی.

و اما سخن پایانی صاحب این قلم در این وجیزه این است که “عابد” در زمره شاعرانی است که “یک بار برای همیشه” زاده می‌شوند و شاید همین است که شعر او قابل تکرار نیست و هر که در صدد تکرار عابد و یا ادامه شعر او برآید، باید “عابد”ی دیگر باشد، وگرنه هر آن که سر تراشید، قلندر نخواهد بود.

انتهای پیام/۶۰۰۰۱/س


سرور مجازی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا